اندیشه/ سید مصطفى حسینى راد

دیروز و دربخش نخست این گفت و گو به اینجا رسیدیم که مقوله دین در گذر زمان در معرض تغییر و تحولات اســت که از آن به «ســکولار شدن» یاد مى شــود. سکولار شدن در سه ســطح فرد، جامعه و دین رخ مى دهد.  در این نوبت بحث را با دکتر محمد مسعود سعیدى، نویســنده کتاب «تبیین نظرى سکولار شدن در جامعه ایران معاصر» بــا تمرکز بر جامعه آرمانــى دینی به پایان مى بریم.

آقاى دکتــر! آیا جمع کردن افکار و ایده ها زیر چتر واحد، امتناع عقلى و نظرى دارد؟

نخیر؛ امتناع عقلى نــدارد، اما در عمل و تا کنون اتفاق نیفتاده اســت. همان طور که قبلاً گفتم تخصصى شدن نهادها در جامعه مدرن و صنعتى موجب مى شود افراد براى رسیدن به هدفشان به دنبال ایده هاى مربوط به همان تخصص بروند و این موجب تفرّق ایده ها و حرکت ها مى شود. در جامعه مدرن منافع مختلف، ایده هاى مختلف را مى طلبد و این سبب اختلاف و تنوع ادیان هم مى شود.آدم ها چــرا دیندار مى شــوند؟ دقت کنید منظورم «دین» به معنى اَتَم و مفهوم واقعى و آرمانى آن نیســت. منظورم همین دین معمولى آدم ها در کشورهاى مختلف است. آدم هــا در د یندارى خودشــان هم منفعت خودشــان را در نظر مى گیرنــد. کمترین منفعت دیند ارى رسیدن به آرامش است که تحقیقات هم آن را ثابت کرده است.

این اتفاق در غرب افتــاده و در دیگر جاها هم  دارد رخ مى دهد که اختلاف منافع افراد سبب اختلاف در درجه دیندارى آنها شده است. همین تلقى و برداشت در غرب سبب شد در مقطعى فکر کنند که دین را باید به کلى از ساحت زندگى انسان خارج کرد، اما در سالهاى گذشته به این نتیجه رسیده اند که دین در ســاحت فردى به افراد آرامش مى دهد.

شــما ببینید چرا پروتست از دل کلیســاى کاتولیک سر درآورد؟ چــون اقتصاد در آن زمان در حال رشد سریع بود و با افکار آن زمانِ کلیســاى کاتولیک نمى شد کارخانه ها را اداره کرد و مزارع را توسعه داد. من نمى خواهم حرف هاى مارکس را که اقتصاد را زیربنا مى دانســت تأیید کنــم، اما از تأثیــر و تأثر این عوامل بر یکدیگر نمى توان چشم پوشى کرد.

مثال دیگرى برایتان مى زنم؛ نهاد خانواده – منظورم خانواده بزرگ است نه خانواده هســته اى- در قرن هاى گذشته کارکردهاى بســیار زیاد و متنوعى داشت؛ کارکرد اقتصادى، سیاسى، تربیتى، دینى و فرهنگى. یعنى رئیس یک قبیله یا خانواده بزرگ در تمام شــئون زندگی افراد دخالت داشــت و همه با هم مثلاً یک مزرعه بزرگ را اداره مى کردند، ولى فقط ســود اقتصادى مدنظرشان نبود، بلکه پیوندهاى خانوادگى و خویشاوندى و آیینى هم بسیار مهم بود . ولى در جامعه صنعتى، این خانواده فرومى پاشد و تبدیل مى شود به خانواده هسته اى که دیگر آن کارکردهاى قدیم را ندارد. مرد جدا کار مى کند و زن جدا و اختلاف منافع بیشــتر مى شود پیوندهاى قدیمى گسسته مى شود و هدف این خانواده در جامعه مدرن، بیشتر اقتصادى مى شــود. براى چنین خانواده اى بسیارى از هنجارها از جمله هنجارهــاى دینى کمرنگ مى شــود و بتدریــج جنبه هاى اجتماعى آن به جنبه هاى شخصى تبدیل مى شود.

به همیــن دلیل اســت که امــروز و پس از اینکه غرب متوجه شــد انســان نیاز به «معنویت» دارد ، بحث جامعه شناسى معنویت پررنگ شده و بســیارى از جامعه شناسان و روان شناســان، داشــتن معنویت را براى رسیدن به آرامش توصیه و تجویز مى کنند.

اما این نگاه بــه معنویت هم فعلاً از زاویه «نیاز» اســت و چندان ملکوتى نیست!

بله! ابتد ا فکر کردند بهتر اســت دین را به طور کلى از زندگى بشــر خارج کنند و بعد فهمیدند که اشــتباه کرده اند و بشــر براى آرامش، نیاز به معنویت و دین دارد و صنعت و مدرنیسم نمى تواند تمام مشکلات انسان را حل کند؛
بنابراین یک بازگشتى به سمت دین آغاز شد، اما این بازگشت به معناى یک بازگشت سنتى نیست که مثلاً دین بیاید و اداره کننده همه امور از جمله حکومت باشد، بلکه تلاشى براى برگرداندن دین به ساحت فردى زند گى انسان است.

آقاى د کتر! جامعه شناســانِ ما به عنوان جامعه شناسان مسلمان باید به دو پرسش پاسخ بدهند ؛ نخست اینکه آیا دیــن و حکومت دینى اِلاّ و لابد در معرض سکولار شدن است و هیچ راه دیگرى ندارد؟ البته این را مى پذیریم که تحولاتى در مسائل دینى و اقتضائات زمانه به وجود مى آید و همین اقتضائات هم هست که در پى آن بحث «اجتهاد پویا» یا «احکام ثانویــه» و… مطرح مى شود. این تحولات گاه بسیار بزرگ هم هســت؛ مانند مسئله مدرنیته که نظام بانکى جزئى کوچک از آن است که امروز جامعه ما همچنان با مسائل جدید آن دســت به گریبان است یا بسیارى مصادیق دیگر.

ببینیــد! تحول در دین و مســائل دین رخ مى دهد به همان معنــاى بیرونى آن. حال ممکن است نام این فرایند را تحول بگذاریم، نه ســکولار شــدن که از آن بترسیم. علما براى این موضوع به دنبال دلیل مى گردند ، اما جامعه شناســان با واقعیتى که موجود است و دیده مى شود سر و کار دارند. بعنوان نمونه برخى از مسائل دین در یک دوران تاریخى مورد توجهِ بیشتر قرار مى گیرد و در یک دوره دیگر کمرنگ مى شود و باز ممکن است در یک دوره بعدتــر دوباره مورد توجه قرار بگیرد. شــما مثلاً به برخى ابواب حلیه المتقین نگاه کنید کــه در یک دوره مورد توجه بوده، اما امروز مورد توجه جدى نیست. حالا شاید در آینده به دلایلى دوباره مورد توجه قرار بگیــرد؛ بنابراین اقتضائات زمانه بر دیند اران و مسائل دینی اثر مستقیم مى گذارد. پس برداشت هاى دینى مى تواند در معرض تحول باشد، البته تا آنجا که نزد خداوند حجت داشته باشیم.

و از آیه شریفه «فَلَنْ تَجد َ لِسنت االلهَِّ تَبْد ِیلاً وَ لَنْ تَجد َ لِسنت االلهَِّ تَحویلاً » عبور نکنیم…

بله! ببینید من به عنوان یک جامعه شناس مســلمان، طبیعى اســت که دوست دارم حکومت دینى مســتقر باشد، اما باید دقت کنیم که شــرط دوام این استقرار، آگاهى و پذیرش مردم اســت. مى گویند دموکراسى خوب تریــن، بــد اســت. بله دموکراســى بدى هایى هم دارد، اما در شرایطى چاره اى جز استقرار آن نیست؛ بنابراین قوانین حتى در حکومــت د ینى هم باید بر اســاس نظر اکثریت و جمهور متخصصان باشد. شاید این مطلوب و ایده آل نباشــد، اما بدون رسیدن به این نظر اکثریــت، نظم در جامعه حاکم نمى شــود، اگرچه برخى صاحبنظران هم اطمینان قطعى داشته باشند که نظر آن ها که برخلاف نظر اکثریت است، درست است.

حالا عده اى مى گوینــد که دین یا همان سنت هاى الهى، تبدیل و تحویل پذیر نیســت و عده اى هم مى گویند که به اقتضاى زمــان، دین در معرض تحول است. پاسخ شما در کتاب تبیین نظرى سکولار شــدن به این مناقشه چیست و چگونه باید به بهترین گزینه ممکن رسید؟ به هر حال جامعه بشرى انواع مختلفــى از نظام هاى حکومتى را تجربه کرده و متأســفانه به نتیجه مطلوب نرسیده اســت؛ نظام لیبرال، نظام سوسیالیستى، لیبرال دموکراسى، نظام سوسیال دموکراسى، کمونیستى، فدرال، جمهورى خلق و… چگونه باید به بهترین گزینه رسید وقتى مى بینیم نظام هاى مدعى دموکراسى، آزادى و حقوق بشــر به یک نظام دیکتاتورى ســلاح مى دهند تا مرد م بى گناه را به خاک و خون بکشد؟ آیا در کتاب تبیین نظرى سکولار شدن پاسخى براى این پرسش نهایى هست که «اگر نظام دینى نه، پس چه نظامى»؟

ایــن کتاب در واقع مقدمه اى براى پاســخ دادن به پرســش هاى شماســت و تبیین اینکه تغییر و تبد یل در مقوله د ین واقعیتى اســت که رخ داده و امروز نیز افراد د ین را با برد اشت هاى خود مى فهمند و مى پذیرند. این کتاب مى گوید فعلاً اگر بخواهیم در کنار هم زند گى کنیــم چاره اى ند اریم جز اینکه به یک فهم مشترک برســیم. البته در این کتاب علاوه بر بیان دلایل ســکولار شدن، توصیه هایــى هم براى جلوگیــرى از روند سکولار شدن داشته ایم.

مثلاً؟

مثلاً توصیه هایى براى کسانى که مى خواهند مهندســى فرهنگى بکنند مبنى بر اینکه نهادهــاى تخصصى را بــه گونه اى طراحى کنند که به ایده هاى دینى دیگران آســیب نرساند، اگرچه این ها تنها توصیه است، اما این خیلــى اهمیت دارد که به فهم دیگران احترام بگذاریم؛ چون همه ما قرار است در کنار هم زند گى کنیم.

آیا عملکرد نادرســت مسئولان در حکومت مثلاً اختــلاس و تبعیض و…، خودش یکى از زمینه هاى تسریع در سکولار شدن جامعه نیست؟

قطعــاً این طور اســت. در کتاب هم ذیل عوامل سکولار شــدن جامعه ایران، به این موضوع اشــاره شده اســت. مثلاً رفتارهاى روحانیت نه حتى روحانیت سیاستمدار، بلکه حتى روحانیت عادى به عنوان گروهى که مسئول و داعیه دار تبلیغ دین است، در دور شــدن مردم از دین یا نزدیک شدن به آن بسیار مؤثر اســت. رفتار و عمل روحانیت و مسئولانى که داعیه دین دارند ، بخصوص در یک حکومت دینى، بســیار حساس و مورد توجه جامعه است و در جهت گیرى جامعه نقش دارد .

و اما پرســش مهم آخــر اینکه ما منتظران حکومــت جهانى حضرت موعود چه پاسخى داریم به این پرسش که چگونه جوامع سکولار و انسان هاى پلورالیســت مى توانند زیر چتر واحد حضرت مهدى(عج) گرد هم بیایند و چنین حکومتــى را بپذیرند و تبدیل شوند به جمع کثیرى از انسان هاى الهى که تشکیل مدینه فاضله مى دهند ؟

ایــن موضوع بســتگى به فهــم و آگاهى انســان ها دارد. انســان هایى کــه در زمان پیامبر(ص) خانه هــا و دارایى هاى خود را با مسلمانان مهاجر به اشتراک گذاشتند و در زمان جنگ تحمیلى در همین شهر خودمان نیمى از مساحت خانه هایشان را در اختیار جنگ زدگان گذاشــتند ، به چشمه هایى از این آگاهى رســیده بودند. فهــم و آگاهى انسان ها باید عوض شود و البته این آگاهى نمى تواند با زور و تحمیل به مردم داده شود. آن ها خودشــان باید این آمادگــى را براى دریافت آگاهى داشته باشند . در روایت هم داریم نزدیک به ایــن مضمون که حضرت مهدى(عج) دســتى به سر مردم مى کشند و فهم آن ها عوض مى شــود و ارتقا مى یابد که کنایه اى است از بالا رفتن فهم مردم که مقدمه رسید ن به یک جامعه د ینى آرمانى تحت نور واحد الهى است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *