تمدن اسلامی زمانی تصویر درستی می یابد که با شاخص میزان آزادی، امنیت، نظم اجتماعی و فرهنگ ارزیابی شود.


دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی: نگاه ادواری به تمدن، بدون داشتن یک فلسفه نظری ممکن نیست، اما مطالعه تمدن در یک دوره خاص تاریخی، امری قابل دفاع است مشروط بر آن که نگاه فرایندی به آن بشود.

گزارش روابط عمومی پژوهشکده اسلام تمدنی، کرسی ترویجی بازنمایی شاخصمند تمدن اسلامی در ادوار تاریخ با ارائه دکتر سید علیرضا واسعی و ناقدی حجت الاسلام و المسلمین دکتر محسن الویری و دکتر محمد باغستانی در پژوهشکده اسلام تمدنی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی در تاریخ ۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۸ برگزار شد.

در این نشست که با حضور عده ای از دغدغه مندان حوزه مطالعات تمدنی شکل گرفت، ابتدا دکتر سیدعلیرضا واسعی به ارائه مدعای خویش پرداخت. وی پس از ذکر مقدماتی مبنی بر ضرورت توجه به مقوله های تمدنی، چند نکته کلی را در راستای کرسی مورد نظر بیان کرد و گفت: پیش از ورود به اصل بحث به دو نکته باید توجه کرد؛ یکی آن که تمدن اگر به عنوان امری حقیقی و موجودی واقعی تلقی شود، نوع مواجهه با آن با نگاه اعتباری و انتزاعی به آن متفاوت خواهد بود و در بیشتر آثاری که پدید آمده این مقوله به درستی مورد گفتگو قرار نگرفته است. دیگر آن که تمدن در مرحله هستی شناسی، به هر گونه ای شناخته شود، باید تمایز آن با مفاهیم دیگر مثل دین، جامعه، علم، فرهنگ، حکومت و حتی ترقی یا پیشرفت مد نظر باشد تا در گفتگو و پژوهش، میان آنها اختلاطی پیش نیاید.

او در ادامه توضیح داد که در این کرسی البته به آن مقوله ها پرداخته نخواهد شد، هر چند اهمیت آنها بسیار بالاست. اما آن چه به عنوان مدعای کرسی سالیانی ذهن بنده را درگیر ساخته، آن است که بسیاری از نویسندگانی که در باره تمدن اسلامی قلم زده اند، سخن از سیر یا ادوار آن به میان آوردند بی آن که:

اولا مشخص سازند چه تعریفی از تمدن و شاخص های آن دارند و طبعا هنگامی که از شکوفایی یا رکود آن سخن به میان می آورند چه چیزهایی را ملاک داوری خود قرار می دهند و هم چنین چگونه به آن رسیده اند؟ ثانیا مبادی و مقاطع تاریخی ای که ذکر می کنند مبتنی بر چه چیزی است؟ به عنوان نمونه وقتی از شکوفایی تمدنی قرون سوم یا چهارم یا دیگر قرون می گویند، مبادی سخن آنان چیست؟ وی به تاکید گفت که در رویکرد تاریخی، داشتن مبدأ و منتهای مشخص، امری بدیهی است و نمی توان به صورت مبهم، از چیزی به عنوان تاریخ آن یاد کرد.

عضو هیأت علمی گروه هنر و تمدن اسلامی پژوهشکده اسلام تمدنی گفت: وقتی کسی به مبحث فراز و فرود تمدن اسلامی می پردازد، پیش از هر چیزی باید به شاخص های مورد نظر خود اشاره کند تا مخاطب بر اساس آن بتواند به نقد دیدگاه وی روی کند در غیر این صورت آن چه بیان می شود صرفا امری سلیقه ای یا وهمی خواهد بود.

وی در تبیین دیدگاه آنانی که به ادوار تمدن اسلامی می پردازند، گفت: اینان عموما آگاهانه یا ناآگانه علم یا حکومت یا چیز دیگر را به عنوان شاخص می انگارند، بی آن که رابطه این ها با تمدن را معلوم سازند. علاوه اینکه حتی اینها نیز به درستی مورد مداقه قرار نگرفته اند. آن چه هم اکنون در میان محققان شهرت یافته، به صورت قطعی قابل دفاع نیست، چنان که آدام متز صرفا از تمدن موجود در قرن چهارم هجری سخن می گوید که عین آن رویکرد برای قرون دیگر می تواند مطرح باشد و جوئل کرمر نیز در کتاب احیای فرهنگی در عهد آل بویه، از رنسانسی سخن دارد که اساسا بی مبناست و چیزهایی را به عنوان وجوه تمدنی برمی شمرد که کاملا با دغدغه های اسلامی ناسازگار است. او نوزایی آن دوره را به انسان گرایی و آن را در سه مقوله فردگرایی، جهان وطنی و دنیاگرایی (دیانت گریزی) تبیین می کند که هم ادعایی غیرمستند و هم فاصله دار از فرهنگ اسلامی است.

دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ادامه تاکید کرد: نگاه ادواری به تمدن، بدون داشتن یک فلسفه نظری ممکن نیست، اما مطالعه تمدن در یک دوره خاص تاریخی، امری قابل دفاع است مشروط بر آن که نگاه فرایندی به آن بشود. تمدن مفهومی برگرفته از نوع زندگی و دارای ابعاد و اضلاع زیاد است، بنابراین در هر دوره ای از تاریخ می تواند وجوه مثبت و منفی داشته باشد، چنان که قرن هفتم که به عصر انحطاط تمدن اسلامی شهرت یافته، شخصیتی مثل خواجه نصیر طوسی زندگی می کند که رویکرد تمدنی وی به مراتب از آن چه ابوحیان توحیدی داشته و کرمر و نیز محمد ارکون بر مبنای آن به تصویر تمدن اسلامی در قرن چهارم پرداخته اند، دقیق تر و ارزشمند تر است. وی در کتاب اخلاق ناصری از جامعه، تمدن، انسانیت، محبت و چیزهای دیگر سخن دارد که بسیار دقیق و متمدنانه است. پس برای بررسی تمدن در دوره های تاریخی باید واقع نگرانه عمل کرد و اگر چنین بشود، دیگر تصویر الگو محوری برخی نشان می دهند زیر سوال می رود. تمدن اسلامی در هر دوره ای باید به مطالعه گرفته شود و در این صورت البته ما با تمدن های اسلامی مواجه خواهیم شد با جنبه های خوب و بد، هر چند ممکن است برآیند دوره ای مطلوب تر از دوره دیگر باشد.

دکتر واسعی هم چنین به این نکته اشاره کرد: تمدن اسلامی که نوع زیست مسلمانان در جامعه بزرگ است، موقعی تصویر درستی می یابد که با شاخص میزان آزادی، امنیت، نظم اجتماعی و فرهنگ ارزیابی شود که البته برون داد چنین تمدنی، علم، عمران و آبادانی، هنر و معماری، و چگونگی حکومت و مدیریت خواهد شد که من از آن ها به مظاهر آن یاد می کنم، چون بر آنم که با فرضا آن شاخص ها، امکان چنین چیزهایی فراهم می شود.

پس از طرح مباحث ایشان، حجت الاسلام و المسلمین دکتر الویری به عنوان ناقد اول به طرح مباحث خود پرداخت و ضمن بیان ضرورت طرح چنین ایده هایی و ابراز همراهی نسبی با صاحب نظر، دو نکته نقدی را برجسته کرد: اول آن که ادعای ایشان را در خصوص چیستی یا هستی شناسی تمدن مورد تامل قرار داد و گفت بی تردید تمدن یک امر حقیقی و واقعی است و مراد ایشان از اعتباری بودن آن را یا متوجه نمی شوم یا به حسب آن چه می فهمم صحیح نمی دانم. تمدن هم مانند دیگرپدیده ها، مثل جامعه، علم و امنیت و دیگر چیزها واقعی است. چگونه شما آن ها را امری واقعی می دانید، اما تمدن را نه؟ وی در ادامه گفت: مراد از واقعی بودن، قابل اشاره یا ملموس بودن نیست. خیلی از چیزها مثل اوصاف وجود عرضی دارند، اما اعتباری نیستند، بلکه حقیقی اند، بنا بر این اگر چیزی ذاتی نبود، لزوما اعتباری نیست. اگر چنین چیزی را بپذیریم، بنیاد ایده کرسی به هم می ریزد و همه آن چه ادعا شده نیازمند بازنگری خواهد شد. دوم آن که دوره در این جا که به معنای تاریخ است، به تعریف دوره های تاریخی باید دنبال شود، نه تاریخ زمانی،‌ بنا بر این می شود برای تمدن دوره ای را تعریف کرد، بی آن که به یک زمان دقیق و مشخصی پیوند بخورد.

دانشیار دانشگاه باقرالعلوم، دوره های تاریخی ذکر شده برای تمدن اسلامی را قابل دفاع دانست و گفت: می توان در هر دوره ای معدل همه جنبه ها را ملاحظه کرد در نهایت بر آن صفت شکوفا یا منحط داد و این به معنای تایید و پذیرش همه جنبه ها نیست، علاوه آن که اشکال مطروحه بر ادعای صاحب نظر نیز وارد است، چون ایشان هم تمدن را در دوره های به اوصافی معرفی می کند،‌پس چه تفاوتی وجود دارد.

ادامه جلسه با نقد آقای باغستانی استادیار پژهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دنبال شد. وی با بیان این که بیشتر بر مبنای مقاله که پیوست کرسی است، سخن خواهد گفت، مدعای کرسی را مشمول همان اشکالاتی دانست که خود مطرح کرده است. وی اشاره کرده که پاره ای از ادعاهای آمده در مقاله بدون استناد و یا ناسازگار با سندی است که ذکر شده است. به علاوه این که قرت چهارم هجری به مانند دیگر قرون دیده شود، چندان پذیرفتنی نیست. در این قرن هم دانشمندان بزرگ و هم آثار ارزشمند و نظریه های علمی بدیع پدید آمد که نشان دهنده دوره متفاوت تمدنی است، هم چنین جنگ های صلیبیان و حملات مغول را پیامد انحطاط تمدنی و معلول آن دانستن، با واقعیت تاریخ نمی سازد، چون برای انحطاط تمدن عوامل داخلی و خارجی می توان شناسایی کرد و این ها جزو عوامل خارجی انحطاط تمدن اسلامی اند.

عضو هیأت علمی گروه هنر و تمدن اسلامی پژوهشکده اسلامی تمدنی، سپس به یکی از ادعاهای آمده در مقاله اشاره کرد و آن را قابل نقد دانست. در مقاله، دوره بلند تاریخی قرن هفتم تا تاریخ معاصر، از نظر تمدنی به یکنواختی توصیف شده بود که ایشان آن را درست ندانست و گفت در این دوره ما با شکوفایی هایی مواجه هستیم، از دانشمندان و هنر و عمران و دیگر چیزها. او هم چنین به عدم دقت نویسنده در طرح حکومت های اسلامی پرداخت و نگاه پرشی وی را به نقد گرفت.

دبیر کرسی، حجت الاسلام و المسلمین غفوری پس از جمع بندی اجمالی و در نظر گرفتن فرصتی برای مخاطبان، از صاحب نظر خواست تا به بیان نکات تکمیلی خود بپردازد. دکتر واسعی ضمن تشکر از ناقدان، پاره ای از نکات را وارد دانست و برای رفع ابهام از برخی نکات دیگر اظهار خرسندی کرد و در نهایت تاکید کرد: آن چه در کرسی محوریت دارد، یک عدم تعیین شاخص در اظهار ادوار است که با هر یک از مظاهر تمدنی سنجیده شود، باز دفاع پذیر نیست و دیگر نامشخص بودن ادوار به همان معنای تاریخی است، اما این که آیا تمدن امری حقیقی است یا نه، به نظر می رسد همانند جامعه، وجودی اعتباری یعنی انتزاعی دارد و این البته به معنای آن نیست که برای آن نمی توان سنت یا قوانینی قایل شد. ضمن این که نویسنده برای حکومت و امنیت و آزادی نیز وجود حقیقی قایل نیست، بله البته آثار وجودی آنها قابل بررسی عینی است.

نکته دومی که در کرسی اصالت دارد، تفاوت ادوار تمدن با تمدن در ادوار تاریخی است. دانشیار پیوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تمایز این دو را مهم دانست، از آن رو که وقتی از ادوار تمدن سخن به میان می آید، تمدن به مثابه یک پیکره و موجود حقیقی خواهد بود که شاکله ای مشخص و حیاتمند دارد، اما وقتی از تمدن در دوره های تاریخی گفتگو می شود، برای هر دوره ای تمدن خاص و زمانمند مطرح می شود، نه یک تمدن و این تفاوت بسیار مهم است. او در پایان از تعبیر هایی که در مقاله به کار رفته بود، دفاع کرد و گفت که ابته به تاثیر جنگ ها در تمدن هم اشاره شده است، اما پیش از آن، خود معلول وضعیت تمدنی بوده اند و همچنین تاکید کرد که دوره یکنواختی به معنای انحطاط پایدار نیست، بلکه وضعیتی مستمر است که تا حدی هم قابل دفاع است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *