طبقه‌بندی علوم در تمدن اسلامی مهم‌تر از تحول در علوم انسانی


پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی(ایسکا): عضو هیأت علمی و مدیر گروه مطالعات اسلام و غرب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: طبقه بندی علوم در تمدن اسلامی احیانا مهم تر از تحول در علوم انسانی و احیانا مقدمه‌ای بر تحول در علوم انسانی و حتی علوم اسلامی و کارکردهای تمدنی آن است.

حجت الاسلام والمسلمین دکتر حبیب الله بابایی عضو هیأت علمی و رئیس مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با تأکید بر ضرورت فهم درست از تمدن در فضای علمی ایران گفت: تمدن را با دو رویکرد متفاوت می‌توان فهم کرد که هر یک از آن دو، فضای بحث تمدن اسلامی را در ایران و جهان اسلام، به سمت و سوی متفاوتی سوق می‌دهد. رویکرد اول که فضای عمومی امروز ایران بیشتر با آن اخت گرفته است، دیدن تمدن به مثابه سخت افزار، و تمرکز بر ابعاد ظاهری همچون تکنولوژی، معماری، و قدرت سیاسی و نظامی است.
بابایی افزود: در این رویکرد، با تفکیک فرهنگ از تمدن، اهمیت فرهنگ در صورت‌بندی تمدن نادیده گرفته می‌شود. اما در رویکرد دوم، تمدن ضرورتا امر مادی نیست که بین انسان و طبیعت رخ دهد، بلکه امر کاملا هنجاری و انسانی است و میان انسان و انسان تحقق پیدا می‌کند.
وی افزود: این دو تفکیک عملا شاخص‌های تمدن و تمدن اسلامی را تغییر می دهد. اگر تمدن بین انسان و طبیعت دنبال شود در آن صورت شاخص‌های تمدن عبارت خواهد بود از رفاه و آسایش (داشتن بیمه زندگی)، بهداشت، و تکنولوژی و قدرت سخت اهمیت پیدا خواهد کرد. اما اگر تمدن بین انسان و انسان جستجو شود، در آن صورت، آنچه اهمیت مرکزی می‌یابد، نه آسایش، بلکه عدالت و اخلاق و انسانیت خواهد بود.
بابایی اضافه کرد: بدین‌جهت، تفکیک این دو رویکرد تلقی ما را از تمدن متفاوت می‌کند، شاخص ها را تغییر می دهد، و حتی معنای اسلامی بودن را متفاوت می‌کند. چیزی که من تمدن می‌دانم، «کلان ترین نظام مناسبات انسانی» است که مقوله ای گسترده و بزرگ است و در مقیاس یک کشور یا دولت نمی توان آن را منحصر و محدود کرد. تمدن در این معنا اولا نظام‌واره است و نه بی نظم و نظام؛ ثانیا بین انسان و انسان، و در میان جوامع انسانی رخ می دهد؛ و ثالثا اینکه این نظام‌وارگی و این رابطه بین انسان و انسان، در مقیاس کلان اجتماعی، جغرافیایی، و تاریخی رخ می‌دهد.
وی با بیان اینکه آنچه بین انسان و انسان رخ می دهد باید رنگ کاملا انسانی نه به معنای اومانیستی داشته باشد، گفت: منظور از رنگ و صبغۀ انسانی این است که آنچه از ارزش های الهی در تمدن تحقق پیدا می‌کند و آنچه از این آموزه‌های از منابع دینی و وحیانی و کتاب و سنت استخراج و ارائه می‌شود، باید برای انسان‌های دیگری که خارج از قلمرو اسلام ایستاده‌اند، مفهوم، معقول و احیانا مقبول باشد. اولا ارزش های انسانی باید برای کسانی که به این منابع اسلامی ایمان ندارند مفهوم باشد، تا کسانی که ما را باور ندارند حرف ما را فهم کنند.

وی تصریح کرد: از سوی دیگر، این ارزش ها باید معقول و مستدل باشند به گونه‌ای که غیرمومنان بتوانند منطق ما را در بیان معارف دینی در تدبیرات زندگی، درک کرده و با منطق ما بتوانند با ما دیالوگ و استدلال کنند. و ثالثا باید آنچه داریم به گونه‌ای باشد که در مقام ارائه به دیگران جاذبه انسانی داشته باشد و احیانا بعد از فهم و استدلال، قابلیت پذیرش نیز داشته باشد. هرقدر ما دراین لایه‌ها بتوانیم چتر انسانی را بازتر کنیم، به آستانه های تمدن و آستانه های تمدن نوین اسلامی نزدیک تر می شویم.

    مدن غرب دارای لایه های استعماری است که مسلما با منطق اسلامی و محوریت مستضعفان در آن متمایز و متفاوت می‌شود. به بیان دیگر، نقطه تفاوتی که در تمدن نوین اسلامی رخ می دهد، تاکید بر محوریت مستضعفان در برابر جریان مستکبران و نظام سلطه است که دارای منطق و مبانی انسان‌شناختی کاملا متفاوتی است

عضو هیئت علمی و مدیر گروه مطالعات اسلام و غرب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در بیان تمایز و ویژگی های تمدن نوین اسلامی با دیگر مکاتب و تمدن ها گفت: بخشی از تفاوت‌های ما با دیگر تمدن‌ها عقیده بنیان است؛ برخی دیگر از این تفاوت‌ها در ارزش‌های اخلاقی تبلور می‌یابد؛ و برخی دیگر از این نقاط تمایز هم در ارزش‌های اجتماعی خود را نشان می‌دهد.
وی بیان کرد: البته هیچ گاه نمی‌شود تمدنی از صفر تا صد متفاوت از تمدن‌های دیگر از جمله تمدن غرب ایجاد کرد. به تعبیری دیگر، از نگاه من تمدن غرب مانند تمدن‌های انسانی دیگر دارای مشکلاتی است اما همه تمدن غرب را نمی‌توان نفی کرد، چرا که تمدن غرب لایه‌های مختلفی دارد. یک لایه از لایه های تمدنی در غرب، لایه انسانی و انسان ساخت است که ما از آن نه فقط استقبال می‌کنیم، بلکه به جهت انسانی بودن بدان نیاز داریم.
بابایی ادامه داد: اما از سوی دیگر، همین تمدن غرب دارای لایه های استعماری است که مسلما با منطق اسلامی و محوریت مستضعفان در آن متمایز و متفاوت می‌شود. به بیان دیگر، نقطه تفاوتی که در تمدن نوین اسلامی رخ می دهد، تاکید بر محوریت مستضعفان در برابر جریان مستکبران و نظام سلطه است که دارای منطق و مبانی انسان‌شناختی کاملا متفاوتی است.
بابایی بیان کرد: علاوه بر اینکه در عناصر اخلاقی و عقیدتی و اجتماعی می‌توان به تفاوت‌های تمدن اسلامی از تمدن غرب اشاره کرد، می‌توان به چندین نقطه چالشی در تمدن اسلامی اشاره کرد و اسلامی‌ بودن‌ این تمدن و انسانی بودن آن را در وجود چنین چالش‌های متفاوتی مطرح کرد: چالش خصم تمدنی (تمدن غرب)، چالش آشوب تمدنی (اسرائیل)، چالش نفاق تمدنی (تکفیر شیعی و سنی)، و چالش ضعف تمدنی که قسمتی از این ضعف، از استضعاف و بخشی دیگر از ضعف در دینداری خود مسلمانان و اراده‌های ضعیف نخبگان در دنیای اسلام برخاسته است.
وی در ادامه با اشاره به اهمیت تحول در علوم انسانی در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی گفت: من معتقدم در هر جایی که تمدنی رخ دهد باید طبقه بندی علوم آن متناسب با طبقه بندی نیازهای کلان آن باشد و بدون طبقه بندی علوم عملا نمی توان علم تمدنی و تمدن دینی و یا انسانی را رقم زد.
بابایی در پایان سخنانش گفت: در زمینه تمدن اسلامی نیز تا زمانی که از منظر فلسفه اسلامی و الهیات اسلامی و اندیشه اسلامی نتوانیم علوم اسلامی و علوم انسانی و علوم مدرن و سنتی را به درستی طبقه بندی کنیم، امکان اینکه مهندسی درستی از علوم در عرصه‌های تمدنی انجام دهیم و از اسلامی بودن آن اطمینان حاصل کنیم، وجود نخواهد داشت و به نظر من طبقه بندی علوم در تمدن اسلامی احیانا مهم تر از تحول در علوم انسانی و احیانا مقدمه‌ای بر تحول در علوم انسانی و حتی علوم اسلامی و کارکردهای تمدنی آن است.
 

منبع:ستاد خبری سومین هفته علمی تمدن نوین اسلامی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *