به همت هیئت اندیشه‌ ورز هنر و رسانه معاونت پژوهش حوزه علمیه خراسان برگزار گردید:

وبینار علمی نقش هنر دینی در حیات تمدنی

هنر، فن انعکاس یا به نمایش درآوردن زیبایی های جهان هستی یا زیبا نمایی هستی به منظور ایجاد آرامش و تلائم در زندگی انسانی است.

به گزارش روابط عمومی پژوهشکده اسلام تمدنی، دکتر سید علیرضا واسعی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در وبینار علمی نقش هنر دینی در حیات تمدنی حوزه علمیه خراسان، با بیان این که مقوله هنر دینی و انتظاری که از آن است، ‌فرع بر کارکرد دین و انتظاری است که از آن می رود، بیان کرد که دین با همه ضدیت هایی که با آن می شود،‌ به عنوان عنصری پاسخگو به اساسی ترین پرسش های انسانی، آرامش بخش و معنا آفرین در زندگی آدمیان حضور داشته و دارد و طبعا مهم ترین کارکرد آن ایجاد بستری برای زندگی بهتراست، ‌چنان که از پیامبر اسلام (ص) نقل است که محبوب ترین دین نزد خداوند،‌ آن است که بر اصل وحدانیت  خداوند/مفی خدایگان و آسان گیری و تسامح/ مدارا استوار باشد. به همین سیاق، هنر دینی نیز چنین است یا چنین باید باشد؛ یعنی زندگی ساز و آرامش آفرین. اما این که هنر دینی چیست، نیازمند مقدمه است.

واسعی افزود: هنر، فنی است که زیبایی های هستی را به نمایش می گذارد یا در زیبانمایی هستی و زندگی نقش آفرینی دارد، بنا بر این میان هنر و زیبایی،‌ رابطه تنگاتنگی وجود دارد، به گونه ای که گویی هنر همان زیبایی و زیبایی همان هنر است،‌ گفت با این که برای زیبایی تعریف های زیادی وجود دارد، اما بی گمان مراد از آن در هنر، زیبایی معطوف به واقعیت های عینی و قابل اندازه گیری است و آنچه در عالم ارزش ها مطرح است، هر چند زیباست، اما در دایره هنر قرار نمی گیرد. وی ادامه داد: این که زیبایی امری مطلق است یا نسبی و آیا همگان درک همگنی از آن دارند یا نه، خود بحثی مفصل است،‌ اما این امری پذیرفته شده است که در زیبایی چند عنصر اصلی وجود دارد: هارمونی مجموعه یا تعادل اجزا/ تناسب به گونه ای که موجب خوشایندی بیننده می شود، دقت و ظرافت همراه با نظم، هم چنین جنبه های پنهان و رمزینه به اضافه حس برانگیزی که به زیبایی فهمی انسان مربوط می شود.

وی در ادامه با طرح این پرسش که آیا می توان زیبایی را در سنجه امری اخلاقی یا شرعی، زشت یا ناپسند به شمار آورد؟ گفت: اساسا مقوله زیبایی امری معطوف به نگاه آدمیان است و می تواند در فرهنگ های مختلف تعریف ها یا مصادیق متفاوتی بیابد و شاید بهتر آن باشد گفته شود هر زیبایی ای لزوما برای همگان به یک اندازه پذیرفتنی نیست. با همه این حرف ها،‌ هنر و زیبایی از الگوی نسبتا مقبولی پیروی می کنند که برای بیشتر آدمیان پذیرفتنی اند.

ایشان در ادامه با تاکید بر این که چنین بحثی در حوزه فلسفه هنر قرار دارد،‌ بیان داشت: هنر در یک تقسیم بندی بر دو دسته است؛‌ مکتوب و غیر مکتوب و در طبقه بندی دیگر به تجسمی و غیر تجسمی و در نگاهی ارزشی، به دینی و غیر دینی دسته بندی شده است،‌هر چند در خصوص تقسیم اخیر، اختلاف نظرهای جدی وجود دارد،‌به ویژه آن که آن را با اصالت هنر و نیز آزادی آن همساز نمی دانند. به هر روی، گونه های هنر را چنین برشمرده اند: ادبیات، نقاشی، معماری، مجسمه سازی،‌ عکاسی، رقص، موسیقی، تئاتر و سینما که هر یک دارای ویژگی ها و کارکردهای خاصی است، اما زبان هنر، دارای چند شاخصه است:

زبان هنر، زبانی نسبتا بین المللی و جهانی است؛

زبان هنر زبان همه زمانی و ماندگار است؛

زبان هنر، زبان همه کس فهم است و هیچ کس با آن احساس بیگانگی نمی کند؛

زبان هنر، زبان ملایم است و با سختی و خشونت همراهی ندارد؛

زبان هنر، زبان موثر و کارآ است؛

زبان هنر، زبان نوازنده چشم، گوش، قلب یا دیگر حواس آدمی است و جدای از این ها،‌ زیبایی را به مخاطب منتقل می کند و علاوه این که به حسب مورد، حس تکریم، تعظیم، اقناع فکری، ارضاء ذهنی و شوق درونی را بر می انگیزد و همه اینها از نقش بی نظیر و انحصاری آن پرده بر می دارد.

عضو هیأت علمی گروه هنر و تمدن اسلامی در ادامه به هنردینی اشاره کرد و گفت : آنانی که از هنر دینی سخن می گویند،‌یکی از چهار معنا را اراده می کنند؛‌یا مرادشان هنرهایی است که از دین برخاسته است مثل صوت و لحن قرآن یا آن چه از سوی دین داران عرضه شده مثل صدای خوش حضرت داود یا هنری که همسو با دین باشد، مثل نوحه و مولودی  یا این که به عنوان پشتوانه دین به کار آید مانند سنج و طبل و چیزهای دیگر. پس آنچه به عنوان هنر دینی شمرده می شود، نار به قسمی از هنر نیست،‌ بلکه ناظر به انتظاری است که از هنر می رود یا پیامی است که از آن به دست می آید.

واسعی ادامه داد: ‌هنر در اسلام به عنوان یکی از ابزارهای موثر و کارآمد مورد توجه قرار دارد و دیدگاه هایی که در نفی و رد برخی از هنرها آمده است، به جهات عارضه هایی است که دامنگیر آن شده و می شود و الا همه اقسام هنر، حتی رقص نیز در شاخه هایی از رفتار مسلمانی مقبولیت داشته و دارد،‌چنان که یکی از سنت های معنوی صوفیان شمرده می شود و موسیقی نیز در زندگی مسلمانی جایگاه خود را دارد، ‌اما آنجا که موجب انحراف اخلاقی آدمی بشود یا زمینه ای برای کژاندیشی یا بداعتقادی گردد یا تشبه به فرهنگ بیگانه باشد،[۱]‌نیازمند بازاندیشی خواهد شد. در روایات اسلامی بر خواندن قرآن به صوت زیبا تاکید شده است،[۲]‌ اما از تمثال/ مجسمه موجودات جان دار، به بدی یاد شده، ‌از آن رو که الگوی زیست بت پرستان بر آن استوار بود و امروزه که چنین شائبه ای وجود ندارد، حکم آن نیز تغییر کرده است. شهید مطهری در این رابطه آورده است: در مسئله مجسمه سازی منع اسلام به جهت منع بت پرستی و مبارزه با آن است. اسلام در مبارزه با این مسئله موافق بود، زیرا اگر مجسمه ای از پیغمبر و غیره می ساختند، بدون شک امروز بت پرستی خیلی صاف و روشن وجود داشت.[۳]

وی سپس گفت: هنر دینی به هر معنایی که باشد در همگرایی انسان ها و زندگی مسالمت آمیز که مهم ترین شاخص یا اساس تمدن است، تأثیر آشکاری دارد. تمدن شناسان، در شناسایی تمدن مطلوب یا عیار،‌ آورده اند که کلان ترین نظام مناسبات انسانی یا به تعبیر رساتر،‌ گسترده ترین من انسانی یا من گسترده انسانی است،‌یعنی همه دیگران،‌مث من شمرده شوند و هیچکسی بیگانه به حساب نیاید. انسان گاهی به من شخصی یا من خانواده یا من خویشاوندی و در سطحی بالاتر به من دینی/ همکیشی بها می دهد، اما تا رسیدن به من انسانی باید بکوشد. امام علی(ع) در نامه خود به مالک اشتر به همین من اشاره می کند، آن جا که می گوید: آدمیان یا برادر تو هستند در دین یا شبیه تو هستند در آفرینش، پس هیچکس بیگانه نیست و هنر دینی که بهره مند از زبانی جهانی است،‌ نقشی چنین بزرگ را بر عهده داشته یا باید داشته باشد و اگر جز این باشد، لازم است تجدید نظری جدی در آن صورت گیرد.

واسعی در پایان به چهار کارکرد تمدنی هنر دینی اشاره کرد و گفت: صلح و دوستی، همگرایی و زیست برادرانه،‌ تعامل متعادل و برابرانه، و در نهایت تحریک عنصر زیبایی/ عواطف و احساسات انسانی از کارکردهای مهم آن است.

[۱] . حر عاملی، وسائل الشیعه،‌ج۳،‌ص۵۱۰.

[۲] . حر عاملی، وسایل الشیعه، ج۴، ص۸۵۹-۸۶۰.

[۳] .مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۴۶.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *