به همت گروه قرآن و مطالعات اجتماعی پژوهشکده اسلام تمدنی:

کرسی ترویجی عرضه و نقد ایدۀ علمی «معناشناسی شبکه‌ای قرآن کریم» برگزار گردید.

به گزارش روابط عمومی پژوهشکده اسلام تمدنی، کرسی ترویجی عرضه و نقد ایدۀ علمی «معناشناسی شبکه‌ای قرآن کریم» با ارائۀ دکتر سیدمصطفی احمدزاده عضو محترم هیئت علمی گروه قرآن و مطالعات پژوهشکدۀ اسلام تمدنی، روز چهارشنبه بیستم اسفندماه ۱۳۹۹ ساعت ۱۰ تا ۱۲ در اتاق جلسات پژوهشکدۀ اسلامی تمدنی (به صورت مجازی) برگزار شد. در این جلسه دکتر سیدحسین سیدی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد و حجت الاسلام والمسلمین عبدالحمید واسطی به عنوان ناقد حضور داشتند و دبیری علمی جلسه نیز برعهدۀ آقای اویس استادی، دانش آموختۀ کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی بود.

پس از توضیحات دبیر علمی جلسه، جناب آقای اویس استادی، دکتر سیدمصطفی احمدزاده ابتدا مقدماتی را دربارۀ نظریۀ سیستم و سیرتحول آن بیان داشته و اظهار کردند در حقیقت این کرسی ترویجی پیشینه‌ای برای برگزاری کرسی تخصصی در حوزۀ تفسیر سیستمی قرآن است. ایشان پس از بیان مقدماتی دربارۀ معناشناسی و نظریات معناشناسی سنتی و مدرن گقتند: ادعاهای اصلی ما در معناشناسی شبکه‌ای این است که هر واژه ای در قرآن کریم با سایر واژه های قرآن کریم ارتباط دارد؛ شناخت دقیق معنای یک واژه در گرو شناخت دقیق همه واژه های قرآن کریم است؛ البته با شدت و ضعف؛ برای برون رفت از دور معناشناسی، تعیین واژگان کانونی بهترین راه است؛ کلیدی ترین واژه کانونی قرآن کریم، اسلام به معنای تسلیم است.

دکتر احمدزاده در ادامه ارائۀ خود سیستم را چنین تعریف کردند: مجموعه‌ای از اجزاء و روابط میان آن­ها تعریف می‌‌شود که توسط ویژگی‌هایی معین، به هم وابسته یا مرتبط می‌شوند و این اجزاء با محیط‌شان یک کل را تشکیل می‌دهند. ایشان در توضیح شاخصه‌های سیستم افزودند: عناصر هر سیستم همان اجزای تشکیل‌دهندۀ آن هستند که وظایف اساسی سیستم را بر عهده دارند. هنگامی که بتوان عنصری از یک سیستم را به منزلۀ سیستمی جداگانه در نظر گرفت، آن عنصر، «خرده سیستمی» از سیستم بزرگ‌تر تلقی می‌شود. در واقع هر بخش از سیستم، خواصی دارد که اگر از سیستم جدا شود، از دست می‌رود و  هر سیستم خواصی دارد که هیچ کدام از بخش‌ها به تنهایی واجد آن نیستند. مهم‌ترین شاخص سیستم، خاصیت هم‌افزایی است. همچنین عناصر یک سیستم عبارتند از: ۱. ورودی‌ها،۲. فراگرد (پردازش) ۳. خروجی‌ها

دکتر احمدزاده در بخش دوم ارائۀ خود به تبیین سیستمی بودن قرآن پرداخته و اظهار داشتند: دست کم از سه جهت می‌توان اثبات کرد که قرآن کریم، یک سیستم (شبکه) است. نخست این که زبان، یک سیستم است که در گفتار و نوشتار، خود را نشان می‌دهد.  قرآن کریم نیز، از این جهت که یک متن وحیانی است، به واسطۀ متنیّتش، یک سیستم قلمداد می‌شود. از سوی دیگر، هر دینی و از جمله دین اسلام، یک سیستم است. زیرا در اسلام، «معارف و احکام الهی همه با هم مرتبط‌اند و به دنبال آن، متنی که دین را معرفی می‌کند نیز، خود باید یک سیستم باشد تا بتواند دین را به صورت کامل برای مخاطبانش بیان و به آنان منتقل کند، ازاین‌رو، قرآن کریم که مبیِّن دین اسلام است، یک سیستم است. سه دیگر این که زبان، یک سیستم بسیار پیچیده است و انسان که از این زبان بهره می‌گیرد، نیز یک سیستم پیچیده است. از این رو، قرآن که کلام الهی است و به زبان عربی و برای هدایت انسان نازل شده، نیز باید یک سیستم پیچیده باشد تا بتواند محتوای دین سیستمی را از طریق زبان سیستمی به انسان سیستمی انتقال دهد. ورودی این سیستم (سیستم قرآن)، پرسش است  که از جنس اطلاعات می‌باشد و فراگرد آن، مفسّر یعنی انسان است و خروجی آن، پاسخ به پرسش است که آن نیز از جنس اطلاعات می‌باشد.

دکتر احمدزاده در بخشی دیگر از سخنان خود به تبیین معناشناسی شبکه‌ای پرداختند. براساس سخنان ایشان هر متنی، دستگاه و سیستمی است که تمامی عناصر آن با یکدیگر همبسته‌اند و تبیین هر عنصر تنها با حضور همزمان عناصر دیگر امکان‌پذیر است. از این‌رو معنای مشخص و مستقل واژه در کنارتوجه به روابط درونی نظام زبان ممکن است. بنابراین برای دست یافتن به معنای دقیق یک واژه در قرآن کریم، افزون بر ریشه‌شناسیِ آن واژه در فرهنگ‌های لغت باید تمام کاربردهای آن در سراسر قرآن کریم بررسی شود و تمام واژه‌های هم معنا (مترادف) و متضاد آن و واژه‌های همنشین و جانشین آن نیز تجزیه و تحلیل گردند. همچنین در مرحلۀ بعد به جایگاه آن واژه در جمله و از سوی دیگر، ارتباط میان جمله‌ها در یک آیه نیز به دقت توجه نمود.در نهایت این بررسی به کل آن سوره و در نهایت کل قرآن کریم به مثابۀ یک متن و یک سیستم تسری می‌یابد و این دقیقاً همان سیستمی بودنِ قرآن است. از سوی دیگر قرآن، خود، نسبت به سیستم‌های بزرگتر از خود مانند سیستم زمان، سیستم مکان، سیستم فرهنگ جاهلی، سیستم آداب و رسوم، سیستم هنجارها، سیستم اقتصاد، سیستم سیاست، سیستم دین و …، یک خرده سیستم محسوب می‌شود و از این‌رو معنای یک واژه بر اساس زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، هنجارهای جامعه، رخدادهای سیاسی و اقتصادی عصر و مکان تولید متن و در یک عبارت، جغرافیای متن نیز تدقیق می‌شود.

دکتر احمدزاده در نهایت به‌عنوان نمونه به بررسی واژۀ ذنب پرداخته و گفتند: هنگامی که به سراغ واژه‌های هم معنایِ آن می‌روید با واژگانی مانند: اثم، سیئه، خطیئه، جُرم، جُناح، حَرَج و … روبه رو می‌شوید. برای دست یافتن به معنای دقیق واژۀ ذنب، شما باید معنای دقیق تک تک واژه های بالا را روشن کنید، تا بتوانید از مقایسه دوایر معنایی هر واژه با دیگری، به تفاوت این واژه با سایر واژه های هم معنایِ آن دست یابید. بنابراین، کار معناشناسی را با معناشناسی واژۀ سیئه ادامه می دهید. برای روشن سازی این واژه، دوباره مسیر پیشین باید طی شود. یعنی باید شما معنای واژگان هم معنا و متضاد سیئه را بدانید تا بتوانید به معنای دقیق آن دست یابید. مثلاً باید معنای متضاد آن یعنی «حسنه» را کشف کنید تا بتوانید معنای دقیقی از سیئه ارائه کنید. باز مجبورید این مسیر را ادامه دهید، زیرا معنای حسنه با واژه های هم معنا و متضاد آن نیز ارتباط دارد و بدون فهم آن‌ها، ممکن نیست به معنای دقیق حسنه دست پیدا کنید. همان‌طور که مشخص است این سیر می‌تواند به تسلسل یا دور ختم شود و برای برون‌رفت از این وضعیت می‌توان از راه‌کار واژۀ کانونی است که مدعای اصلی این کرسی نیز می‌باشد. براین اساس برای معناشناسی هر واژه­ای در قرآن کریم، به نوعی به معناشناسی تمام واژه­های قرآن کریم نیاز داریم و همه واژه­های اصلی قرآن کریم بر محور یک واژۀ کانونی معنا می­شوند. البته روشن است که نسبت آن واژه با دیگر واژه­های قرآنی، شدت و ضعف دارد. در این میان، برای برون رفت از هرج و مرج معنایی، باید به سراغ تعیین واژه یا واژه‌های محوری و کانونی قرآن کریم رفت که نقش کلیدی و تعیین کنندگی در معنای سایر واژه‌ها دارند. این واژۀ کانونی، اسلام است که بخشی از دایرۀ معنایی آن در دیگر واژه‌های نزدیک به آن ساری و جاری است و بعد نیز این سیر ادامه پیدا می کند و در واژه‌های سطوح بعدی و نیز در همۀ واژه‌های قرآنی متناسب با شدت و ضعف از کانون، سرایت پیدا می‌کند. نتیجه این که، هر واژه‌ای در قرآن کریم، باید به گونه‌ای معنا شود که به صورت سیستمی، با واژه اسلام ارتباط برقرار کند و بر اساس منطق فازی، در نسبت با اسلام، در پیوستاری از شدت و ضعف معنا خواهد شد، اما هیچگاه صفر نخواهد بود.

تبارشناسی و فقه‌اللغه روش اصلی معناشناسی قرآن است

پس از پایان ارائۀ دکتر سیدمصطفی احمدزاده، دکتر سیدحسین سیدی به‌عنوان ناقد اول سخنان خود را چنین آغاز کردند: بنده پیش از هرچیز با به‌کارگیری واژۀ سیستم در چنین بحث‌هایی مشکل دارم. در واقع چنین به‌نظر می‌رسد که فرضیۀ اصلی ایشان که در قرآن هر واژه با دیگر واژگان ارتباط دارد، امری بدیهی است که کسی منکر آن نمی‌باشد و فرضیۀ دوم‌شان نیز به‌نحوی تکرار همان فرضیۀ نخست است. نکتۀ دیگر اینکه بنده بر خلاف شما معتقد هستم واژۀ کانونی قرآن، الله است نه اسلام.

اما نکتۀ اصلی بحث این است  که به نظر بنده با چنین روشی (روش سیستمی) نمی‌توان به فهم معنای واژگان قرآن نائل شد، بلکه بهترین روش برای به دست آوردن معنای یک واژۀ همان فقه‌اللغه یا تبارشناسی واژگان است. برای شناخت و فهم معنای دقیق واژه‌ای مانند ذنب‌، بهتر است از همان تبارشناسی استفاده کنیم و ببنیم این واژه پیش از اسلام و در میان عرب جاهلی چه معنایی داشت و پس از ظهور اسلام معنای آن چه تغییر پیدا کرد و در مرحلۀ بعد به تقابل‌ها و تضادها و… واژگان می‌رسیم. آنچه شما به ‌عنوان معناشناسی شبکه‌ای مطرح می‌کنید به یک پیچیدگی و سردرگمی منجر خواهد شد.

دکتر سیدی در ادامۀ نقد خود به این نکته اشاره کردند که در بحث شما براین نکته تأکید شده بود که قرآن یک سیستم پیچیده است. آیا پیچیدگی حسن است یا عیب؟ در واقع پیچیده بودن به معنا تقعید و گرفتار شدن در گره های بسیار است، برای جلوگیری از این تودرتویی و دایره‌های معنایی بسیار، همان‌طور که عرض کردم بهترین راه استفاده از تبارشناسی و فقه‌اللغه است.

ایشان در ادامۀ گفتند: نکتۀ اساسی دیگر این است که قرآن طی فرآیندی ۲۳ ساله نازل شده است و این با یکپارچگی و سیستمی بودن که شما از آن دم می‌زنید. باید در ابتدای سخن خود تکلیف این بحث را مشخص می‌کردید که چگونه این دو با هم قابل‌جمع است؟ ضمن این‌که در قرآن آیات مکی و مدنی وجود دارد که یکی از مهم‌ترین محورهای بررسی و تفسیر قرآن می‌باشد، زیرا اصولاً در این دو دوره گفتمان و فرهنگ حاکم بر جامعه متفاوت بوده، بنابراین واژگان نیز معنایی متفاوت داشتند.

دکتر سیدی در پایان سخنان خود افزودند: دکتر احمدزاده قصد ندارند قرآن را پیچیده کنند، بلکه سخن ایشان این است که به‌منظور فهم بهتر قرآن باید مجهز به این دانش‌ها بود و از آنها به خوبی بهره برد.

فهم سیستمی و شبکه‌ای از قرآن منوط به فهم شبکۀ هستی است

در ادامۀ بحث حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحمید واسطی به‌عنوان ناقد دوم به ارائه بحث پرداخته و گفتند: اگر قرار است معنا را شبکه ‌ای درنظر بگیریم نخست باید تکلیف خود معنا از لحاظ رفتاری بودن، کارکردی بودن، قضیه‌ای بودن و…. مشخص شود. همچنین اگر قرار است فهم‌ شبکه‌ای صورت گیرد باید اضلاع و ابعاد شبکه را مشخص کنید؛ گاهی این ابعاد به صورت استقرایی به دست می‌آید و گاهی به ابزار استنباط نیاز دارد. یکی دیگر از مسائلی که باید در این بحث تعیین تکلیف شود، بحث میدان معنایی است که ایشان به اجمال در بحث خود اشاره کرده‌اند، اما حتماً باید شاخص‌هایی مدیان معنایی مشخص شده و معلوم گردد که این‌ها با چه ابزاری به دست می‌آید.

ایشان در ادامه با اشاره به بحث نظریۀ پشتیبان در حوزۀ سیستم‌ها گفتند: نکتۀ بسیار حیاتی در نگرش سیستمی و شبکه‌ای این است که تمام تلاش سیستم و شبکه معطوف به این است که فرآیندها یعنی فعل و انفعلات میان تمام عناصر سیستم اتفاق افتد تا به خروجی منتهی شود که اصطلاحاً تابع تبدیل سیستم نامیده می‌شود، یعنی چه چیزی و چه فرآیندی ورودی ما را به خروجی تبدیل می‌کند. به بیان دیگر در مثال بیان شده باید دید چه پردازشی میان ذهن و روح، رفتارهای انسان با هم‌نوع، زمان و مکان و…. صورت می‌‌گیرد  و چه رابطه‌ای میان آنها برقرار می شود که به چیزی به نام ذنب منتهی می‌گردد. به عنوان مثال دیگر برای بررسی معنای تقوا به صورت سیستمی و شبکه‌ای باید دنبال این بگردیم که میان ذهن انسان، رفتار انسان و ارتباط با خداوند چه رابطه‌ای برقرار می‌شود که از آن سو به خروجی به نام تقوا با مراتب مختلفش منتهی می‌گردد.

ایشان در ادامه با اشاره به نکات و نظرات دکتر سیدی اظهار داشتند:قرآن به طور قطع یک سیستم و شبکه است و در مورد تدریجی و یا یکپارچه بودن آن نیز باید عرض کنم، اگرچه به تدریج نازل شده است، در عین حال هویتی یکپارچه و به‌هم پیوسته دارد. قطعات قرآن دارای انسجام درونی هستند و میان خود این قطعات نیز انسجام بیرونی وجود دارد. حال بحث فقه‌الغه که دکتر سیدی اشاره کردند هیچ منافاتی با این نگاه سیستمی نخواهد داشت بلکه لازمۀ آن خواهد بود، اما کافی نیست. به بیان دیگر ما به ملاحظات معناشناسی و تاریخی و …. برای فهم معنا نیاز داریم، اما این ملاحظات به تنهایی کافی نیستند.

براساس آنچه عرض کردم ایشان باید حتماً دیدگاه خود را نسبت به شبکۀ هستی به عنوان زیرساخت این بحث  و آنچه قرآن تجویزهای خود را براساس آن انجام می‌دهد، مشخص کنند. در مورد نقطۀ کانونی بحث نیز باید عرض کنم به نظر بنده نقطۀ کانونی فضای قرآنی رب است. تمام معارف قرآنی کیفیت اتصال به رب را فعال می‌کند.

ایشان در پایان نکات خود را این‌گونه جمع‌بندی کردند: مطلب اصلی در بحث سیستم‌ها، دستیابی به چگونگی است. اگر کسی بخواهد تصویر سیستمی و شبکه‌ای از قرآن داشته باشد بحث از ارتباط میان اجزاء به تنهایی کافی نیست، زیرا این‌ها یپش‌فرض‌های بحث سیستم می‌باشند. اصل کار این است که وقتی اثبات شد چیزی سیستمی است باید دنبال چگونگی تبدیل ورودی به خروجی بگردیم.  باید بفهمیم براساس نگرش قرآن، ذنب چگونه ایجاد می‌شود؟ چه مراحل و مراتبی دارد؟ و چگونه برطرف می‌شود.

در پایان بحث دکتر احمدزاده به اختصار به نکات ناقدین محترم پاسخ دادند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *