چکیده

انگاره ابن سینا از خدا از درون وجود شناسی وی آغاز میشود و او سخن خود درباره خدا را با مبانی کاملا متافیزیکی آغاز میکند و ادامه میدهد. نظام هستی که تصویری سلسله وار و به هم پیوسته از علل و معلول دارد، نیازمند "علتی" است که "واجب" و "غیر معلول" است. او الهیات خود را با همین تصورات سه گانه "واجب"، "غیر معلول" و "علت نخستین" آغاز میکند و در صدد آن است با ایجاد چند زنجیره بزرگ واژگانی و استوار ساختن سایر تصورات الهیاتی بر آنها، الوهیت واجب الوجود را اثبات کند. نخستین صفت متافیزیکی که ابن سینا به آن میپردازد و آن را لازمه وجوب میانگارد، وحدت است. وحدت اهمیت معنی شناختی خاصی در الهیات متافیزیکی بوعلی و انگاره وی از خدا دارد. تصور وی از وحدت، یک تصور کاملا تنزیهی است که با نفی هرگونه تکثر، ترکب و تعددی چه در ناحیه وجود و مقام واقع و چه در حوزه معنا و مقام ذهن سرشته است. انگاره وحدت مراتب مختلف تعالی را از تعالی وجودی گرفته تا تعالی در ساحت زبان و معنا برای واجب الوجود فراهم میآورد. ابن سینا اوصاف الهی را به دو صورت عمده تحلیل میکند: تحلیل اوصاف متافیزیکی به صورت زنجیره ای از مفاهیم و گزاره های سلبی که انگاره ابن سینا از وحدت در کانون آنها قرار دارد. و تحلیل دوم مربوط به اوصاف مشترک میان انسان و خداست که با زبانی ایجابی و البته به صورت محموله ای دو موضعی و اضافی انجام می گردد. روش ابن سینا در تحلیل این مفاهیم متافیزیکال سازی و تجرید آنها از معنایی است که درباره ممکنات به کار میرود و در نتیجه این تحلیل و نیز جایگاه وحدت صرف، در نهایت اوصاف مترادف انگاشته می شوند و به تصور "علیت نخستین" بازمی گردند. آنچه در نتیجه این تحلیل ها و انگاره ها باقی می ماند، وجودی صرف، فاقد ماهیت و بسیط است که به هیچ موجودی در زنجیره هستی مانند نیست. تحلیل او از اوصاف مبین تصوری غیرانسان وار از خداست. ترسیم محدوده و ماهیت رابطه انسان و خدا نیز در پرتو این انگاره صورت می گیرد؛ به گونه ای که به دلیل تعالی صرف او، روابط مواجهه ای (من-تو) و خطابی همچون نیایش در الهیات سینوی محال انگاشته می شوند. در این باره نیز ابن سینا به متافیزیکال سازی مفاهیم روی می آورد. نیایش از مفهوم متعارف خود که "گفتگو" با خداوند است، خارج می شود و به مفاهیم دیگری از قبیل عشق تحویل می یابد و عشق نیز در نهایت چیزی جز استکمال وجودی نیست. به نظر می رسد در الهیات سینوی به دلیل متافیزیکال سازی از معنای متعارف و زبان عرفی گاه فاصله می گیریم، اما انسجام موجود میان تصورات گوناگون وی را نمی توان نادیده گرفت. در نهایت ما با انگاره ای نظام مند و ساختاریافته از خداوند مواجه می شویم که در نهایت تناسب و انسجام با عناصر تفکر بوعلی است.

دریافت پایان نامه 

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!