• کارشناس:عبدالکریم بهجت‌پور
  • زمان:پنج شنبه, ۰۶ تیر ۱۳۸۷
  • مکان:سالن همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی

چکیده:

خلاصه سخنرانی جناب آقای بهجت پور
تفسیر قرآن به ترتیب نزول
حقیقت مطلب در باب تفسیر قرآن به ترتیب نزول از یک سؤال که از حدود چهارده پانزده سال پیش ذهن بنده را به خود مشغول کرده بود آغاز شد و آن اینکه به هر حال ما یک نظام اسلامی شکل دادیم در این نظام اسلامی به وفور در گسترش و عمق مباحث دینی و اسلامی به مردم گفته شده است ابزار فراوانی امروز در دست روحانیت و حوزه های علمیه و اسلام شناسان قرار دارد که به وسیله این ابزار سعی می کنند مفاهیم دینی را منتقل کنند موانع انس با اندیشه دینی هم به حداقل رسیده است امکاناتی در اختیار ماست که سابق نبوده است اما آن رویشی را که باید شامل نیستیم و آن اتفاقی که باید می افتاد نیفتاد. ورود ما به عرصه تفسیر به ترتیب زمان نزول از این سؤال شروع شد می خواستم بدانم چرا ما بعد از این همه سرمایه گذاری رشد و نتیجه لازم و برداشت لازم را از این مقصود نداریم به دنبال این به نظرم رسید خوب جامعه شکل گرفته به دست پیامبر اکرم مدلی است که همه ما تلاش می کنیم به آن برسیم و بدست آوریم شبیه پیامبر در جامعه سازی باشیم پس جامعه مدل ما جامعه نبوی شد ما وقتی که به این قطعه از شکل گیری امت اسلامی مراجعه کردیم دیدیم که در قرآن اتکای فراوانی شده است روی اینکه پیامبر به مدد کتاب این تحول را رقم زده است هم در برخورد با جبهه مشرکان و هم در مسئله تحول ،تحول به مدد رهبری حکیمانه پیامبر با همه ظرفیت هایی که باید داشته باشد و در پرتو انتخاب مفاهیمی که به عنوان قرآن و کتاب در اختیارش قرار بگیرد. به کتاب مراجعه کردیم دیدیم که نزول قرآن تدریجی بوده است اگر این نکته درست باشد که دیگر کتب انبیاء سلف نزولشان دفعی بوده است قرآن بنا نداشته است که نزول دفعی داشته باشد نزول تدریجی داشته است و پیامبر اکرم را هم موظف کرده اند که دقیقاً مطابق آن چیزی که بر ایشان نازل می شود برمردم بخواند ؟باید تابع قرائت ما باشد پیامبر باید کاملاً مطابق با این روش قرآن را به تدریج در اختیار مردم بگذارد، یر و فایده نزول تدریجی هم ، هم برای مردم است و ما می خواهیم که تو با درنگ این را بر مردم بخوانی و این درنگ بر مردم موضوعیت دارد و نسبت به خودت هم، ؟ نزول تدریجی هم بر تو و هم بر مردم تأثیر دارد.  شما وقتی در قرآن و با قرآن هستید از صد و چهارده سوره آن ده سوره اش نمی شود بحث توحید مثلاً ده سوره اش نمی شود بحث امامت، یک ترکیب مضجیع خاص پیدا می کند که من حالا تعبیری که از آن آوردم می گویم این مثل تربیت اردویی است بنا است یک تغییری حاصل شود اگر آن تغییر نبود سخن حاصل نمی شد. روش آموزش قرآن انتقال مفاهیم و پر کردن انبان های ذهن از دانش دین نیست روش آموزش قرآن تربیت مدار است می گوید تا تغییری ایجاد کند می گوید به میزانی که این تغییر رقم بخورد بعد هم منتظر می ماند چون می خواهد یک اتفاق تربیتی بیفتد باید دل حرکت بکند و باید ذهن و دل در خدمت یک تغییر همه جانبه قرار بگیرد و تحت تأثیر آیات الهی متحول بشود ترکیب عوض می شود ازاینجا به بعد ما دنبال این معنا هستیم که مدل تحول صدر اسلام را بر اساس قرآن استخراج کنیم این سؤال ماست آن سؤال اصلی به این سؤال فرعی تبدیل شد تولداین تفسیر دقیقاً اینجا بود. خوب از اینجا به بعد اشکالات و سؤالات زیاد و ریز و درشتی جلوی روی ما بود سؤال اول: ما می خواهیم به ترتیب زمان نزول قرآن را تفسیر کنیم این قرآنی که بنا است به ترتیب زمان نزول باشد دلیل مشروعیت هم دارد خوب مطالعات علوم قرآنی یا در این زمینه که به هر حال من دو سه نکته را خدمت شما به سرعت عرض می کنم یک: پیامبر اکرم قطعاً قرآن را که به مردم تعلیم می دادند به ترتیب زمان نزول تعلیم می دادنددو: مصحف حضرت امیر که در آن بحث است که آیا یک مصحف بود که سه روزه آوردند یا مصحف شش ماهه آوردند حالا وارد آن بحث نمی شوم اما همه کسلانی که از این مصحف گزارش دادند گفته اند که این مصحف به ترتیب زمان نزول بوده است چه آن نوشته هایی که پیش پیغمبر بوده است و پیامبر فرموده بودند این نوشته ها را ببر و آماده کن چه مصحفی که می گویند خود حضرت آوردند سه: مشهور این است که حضرت حجت (عج) به روایت از امام باقر وقتی ظهور کنند در کوفه محل های آموزش قرآن می گذارد و آن روز آموزش قرآن برکسانی که امروز قرآن را می دانند سخت است ؟آن آموزش با آنچه چینش هایی که شما الفت گرفته اید تفاوت می کند تغییر در تألیف، یعنی مألوف شما. خوب این می تواند تغییر در آیات و سور باشد چیز دیگری نگفته است یعنی ؟ اگرهم بار تألیف شامل آنها شود ادله عدم تحریف به نقیصه و به زیاده آنها را دفع می کند یعنی واژه تألیف را منحصر می کند مخصوصاً که گفته می شود این همان مصحف حضرت امیر است خوب اینها پایه های مشروعیت این کار است. نکته بعد هیچ کس در دنیای اسلام اجازه ندارد به مصحف موجود دست بزند حتی به عنوان اصلاح غلط های املایی، گفته شده است تا دوهزار یا سه هزار غلط املایی بر اساس رسم الخط پذیرفته شده امروز هست. می شود بر اساس آنچه که عرض کردم کسی بگوید، حتی پیامبر اکرم دستور داده اند قرآن به همین شکل چینش شود وقتی در مدینه مشغول تدوین بودند یعنی قرآن تدوینی شکل گرفته است بر خلاف کسانی که می گویند قرآن به مفهوم جامعش، مصحفش ،چون هنوز کارش تمام نشده است تدوین نشده است، نه اصلاً ما می گوییم به همین ترتیب تدوین شده است این هیچ منافاتی ندارد با اینکه شما و ما بخواهیم گام های تحول را از قرآن بر اساس ترتیب نزول سوره ها بفهمیم. نقش مهم ترتیب نزول سوره ها چه در تفسیر ترتیبی چه در تفسیر موضوعی کشف روش ها است. آن چیزی که در سبک تفسیر نزول مهم است این است که ما به دنبال فهم روش تحول هستیم محتوا که همین محتوا است سؤال ما هم که از اول این بحث همین بود محتوا که محتوای دینی است امروز هم که ما داریم عمیق تر به مردم ارائه می کنیم روش ها باید اصلاح شود در تفسیر موضوعی و در تفسیر ترتیبی ما با روش ها آشنا می شویم تا تحول فرهنگی را مهندسی کنیم به هر حال ما باید مدل هایی را اولاً در بیاوریم یک مدل اسلامی و گرفته شده از متن دین که رد پای توجه به روش در آن بسیار روشن است نخواسته است فقط محتوا بگوید نگران روش های انتقال هم بوده است این را در بیاوریم استخراج کنیم و سامانه به آن بدهیم و روابط مدل ها را با هم برقرار بکنیم و بعد این را بیاییم تطبیق بکنیم ببینیم چه مقدار و چگونه. بله آیا این روش می تواند در فهم محتوا مؤثر باشد بله. من به سه اثر تفسیر به ترتیب زمان نزول اشاره کردم یکی اینکه مامی توانیم یک فهم سیاقی پیدا بکنیم دوم اینکه برخی از برداشت های تفسیریمان اصلاح می شود سوم اینکه این اصول استخراج می شود. ما روش را از پیش خودمان نمی توانیم به قرآن تحمیل کنیم. ما در سیاق ؟ سوره ها به این رسیدیم که قرآن روشش این است که یک اصل را مطرح می کند جامعه را منفعل می کند مواضع مختلف گرفته می شود، می ماند درگیر می شود، درگیر می شود با این اصل و تثبیت و دفع شبهاتش، تمام شد زمینه برای مسئله بعدی را فراهم می شود و گام بعدی را بر می دارد من در همین جلد اول از بین بیست و چهار سوره چهارده اصل بیرون آوردم البته توضیح دادم بعضی از اصل ها اصلهای تحولی است بعضی از سوره ها آموزش پیامبر و گذراندن او از چالش است پاسخ به یک شبهه است انفعال ایجاد کردن در مردم است تا یک معرفت نهادینه شود ما رد ترتیب به زمان نزول می توانیم اینها را دربیاوریم. تا الانی که من جلد دوم را نوشتم و سوره اعراف تمام شد فقط از باب چند جمله و کلمه اشاره کنم ، چند اصل می آید جامعه را آماده می کند یا فرد را آماده می کند فرد و جامعه، با یک آمادگی، اهم روابط انسان به عنوان فرد یا جمع فرقی نمی کند اما فردسازی دارد می شود رابطه انسان با خدا با طبیعت با اجتماع با خودش را تنظیم و آسیب شناسی می کند بعد شروع به طرح اجتماعی دین می کند ما در جلد اول اصول بخش های مقدماتی را در آوردیم و سعی کردیم مرتب پیوندها را برقرار کنیم ودر آغاز جلد دوم گزارش کاملی از این چهارده اصل دادم تا پیوند با جلد اول برقرار شود و گفتم شخص تربیت شده اسلام با این گام ها به اینجا می رسد همگام با وحی وقتی ما حرکت می کنیم.
خلاصه نقد جناب آقای ترابی
مهمترین نکته ای که ایشان در این زمینه فرمودند این است که چرا پیامبر توانستند در ظرف سیزده سال یا نهایتاً بیست و سه سال جامعه را متحول کنند ولی ما در طول ده ها قرن گذشته از یک زاویه و در طول سی سال که از انقلاب می گذرد نتوانستیم چنین تحولی را در جامعه خودمان پیدا کنیم من می خواهم یک فضای جدیدی را اینجا باز کنم اصل سؤال جدی است اما پاسخ هایی که به اینها می دهیم صد در صدی نیست یعنی ما نمی توانیم بگوییم دلیل اینکه ما موفق نشدیم یا روش تربیتیمان را درست نگرفتیم به خاطر این است که نظم قرآنی ما نظم نزولی نیست، یک احتمال می تواند باشد البته آقای بهجت پور چون زحمت کشیدند باید از کاری که می کنند دفاع بکنند و برای زحمتی که می کشند فلسفه معقول و منطقی را ترسیم کنند اما ترسیم این فلسفه نباید به یک بعد نگری و جزمیت منتهی شود نکته دوم این است که نمی شود گفت که مباحثی که ایشان الان آوردند به صورت کلی مغفول بوده است و متفکران و اندیشمندان ما در طول قرن های گذشته به خصوص در قرن اخیر که ذهن ها به طرف اصلاحات اجتماعی زیاد معطوف شده است غافل از این نظم تربیتی بودند البته بله کار ایشان این امتیاز را دارد که متمرکز می شود نکته سوم این است که این  نظمی که ایشان دارند پیدا می کنند و به آن می رسند این یک نظم اجتهادی است و یک نظم قطعی و نهادی نیست پس باز مسئله به این سادگی هم که ایشان ترسیم کردند نیست و پیچیده تر از اینهاست یعنی اینکه گیرم که ما آمدیم نظم نزولی را در نظر گرفتیم و بر اساس این نظم خواستیم اصول را استخراج کنیم این اصول آنقدر هم از نظر فهم ما استاندارد نیستند ممکن است که اینها نیاز به یک میدان مطالعاتی داشته باشند ما بیاییم در مطالعه قرآن تخصص ها را متعدد کنیم تا پاسخ ها یک مقداری جامعه نگرترشود یعنی متناسب با جامعه تحصیلکرده زمان حاضر شود چرا در شیعه به تفسیر بر اساس ترتیب نزول تاکنون توجه نشده و ایشان یکی از امتیازات کارشان این است که اولین است ولی یک جای سؤال هم می تواند داشته باشد آیا علمای پیشین ما توجه نداشتند و یا نگرانی داشتند یا از نظر مبانی علمی مسئله را قبول نداشتند این را نیاز داریم که کار علمی جدی بکنیم. با توجه به ابهام جدی که در شأن نزولها است که این شأن نزول ها به شدت متفرق و غیرمتواتر است چگونه می توان مطمئن شد که آنچه که بر عنوان تفسیر بر اساس نزول است این یک حرف معتبری است. سه: آیا در میان اهل سنت موضوع ترتیب به سور مجمع علیه است یا در آنجا هم موضوع برایشان مبهم است با اینکه آنها پرداختند ما وقتی با قرآن حرف می زنیم مخاطب ما باید جهان اسلام باشد. چهار: چند درصد آیات و سور را می توان بر اساس نظم نزولی مشخص کرد. پنج: با توجه به کثرت آیات و اینکه به یقین برخی از آیات در یک سوره نبوده است و بعداً  به آنجا منتقل شده است دلیل برای نظم آیات داریم تا بدان استناد کنیم یعنی سور یک چیز است و آیات داخل سوره یک چیزدیگری است.
خلاصه نقد جناب آقای صدر
من راجع به این موضوع که آیا می شود در اصلاح فرهنگ جامعه از سیرنزول آیات الگو گرفت یا نه مدت ها ست که ذهن ما را به خود مشغول کرده است به این مطلب که آیا می شود از سیر نزول آیات الگوگرفت یا نه. در ابتدا همان نکاتی که جناب بهجت پور فرمودند مؤیداتی می شد که می شود از این روش الگو گرفت اما یک سری مسائل و چالش هایی هم وجود دارد که نمی شود از اینها گذشت به نظر من خود این روش تفسیر قرآن بر اساس نزول سوره با چند مشکل مواجه است بعضی ازاینها باعث می شود که مقتضی برای این کار وجود نداشته باشد بعضی هم باعث به وجود آمدن مانع می شود یکی از سؤالات و چالش هایی که در این مسئله است این است که در این روایات به هیچ وجه راجع به تفسیر ترتیبی سوره ها توصیه و سفارش نداریم من این را مؤید می گیرم بر اینکه این روش شاید مشروعیت نداشته است نکته دوم این است که اگر ما چینش آیات را توقیفی بدانیم توقیفی بودن مستلزم جا به جا شدن آیات است خود توقیفی بودن ترتیب آیات خود مانعی است برای اینکه ما بیاییم تفسیری را که بر اساس نادیده گرفتن این نکته باشد سامان بدهیم چون ترتیب سور بر اساس نزول اگر بخواهد روش قرار بگیرد ما ناگزیریم که این توقیفی بودن و جابه جا شدن آیات را نادیده بگیریم. نکته سوم مشکل اساسی این روش این است که متکی به تاریخ نزول است و ما متأسفانه در ترتیب سور یک دلیل متقن و قطعی نداریم نکته چهارم هم این است که این یک واقعیتی است که آیات قرآن تابع یک حوادثی است در این شک نداریم اگر شما بخواهید ترتیب نزول سوره ها را معیار قرار دهید باید یک اصل دیگری را هم ضمیمه کنید و آن اینکه باید بگویید که خود ترتیب حوادث هم یک نکته و منطق و فلسفه ای داشته است چون نمی شود شما آیاتی را که به ترتیب حوادث نازل می شود این را معیار قرار دهید بدون اینکه خود ترتیب منطقی حوادث را هم در نظر بگیرید نکته پنجم این است که این روشی که جناب آقای بهجت پور فرمودند متکی بر این پیش فرض است که ما آیات سوره ها را قائل به وحدت موضوعی شویم بگوییم هر سوره ای یک موضوعی را بحث کرده در حالیکه هر سوره ای تقریباً می شو د گفت بلا استثناء متضمن موضوع های مختلفی است شما چطور می توانید با این تنوع محورهایی که در یک سوره است بگویید این سوره راجع به این موضوع است نکته ششم هم این است که خود این اصول تحول که ایشان بر اساس ترتیب نزول سور در آورده است خود این اصول تحول هم ترتیب منطقی ندارد به هر حال جای تأمل دارد کا آیا این اصولی که شما بر اساس ترتیب نزول سوراستنباط کردید نظم منطقی دارد یا نه. ترتیب قرآن را اگر ما بخواهیم براساس نزول بیان کنیم که قطعاً برای ما به هیچ وجه مشروعیت ندارد هیچ احدی از مسلمانان به خودش حق نمی دهد که امروز بیاید قرآن را بر اساس ترتیب نزول سور جمع کند پس اینکه فعلاً برای ما مشروعیت ندارد اگر هم باشد برای امام زمان (عج) است که معصومیت دارد که آن هم یک بحثی دارد شواهدی که ایشان آوردند به نظر خیلی قوی و استوار می آید اینکه پیامبر به ترتیب نزول تعلیم می دادند این نمی تواند دلیل باشد که پس تفسیر هم بر اساس ترتیب نزول باشد برای اینکه اگر اینطور باشد یعنی تعلیم پیامبر بر اساس ترتیب نزول باشد پس خود ترتیب سور هم باید از نگاه پیامبر باشد یعنی لازمه اش این است چون اگر پیامبر تعلیم را بر اساس ترتیب اصل می دانسته خود ترتیب سور را هم باید پیامبرانجام می داده است در حالیکه این در تاریخ جمع آوری قرآن ثابت نشده است که پیامبر ترتیب سور را هم انجام داده است مورد بحث است مسلم نیست نکته دوم اینکه مصحف امام علی به ترتیب زمان نزول بوده است، نه این قطعی نیست نکته دیگر اینکه ایشان فرمود توقیفی بودن سوره ها مانع از تفسیر ترتیبی نزول نیست یعنی حتی ایشان فرمودند اگرما ترتیب سوره ها را توقیفی بدانیم و بگوییم پیامبر این ترتیب را تعیین کرده باز هم می توانیم بر اساس ترتیب نزول تفسیر کنیم این به نظر من جای تأمل دارد چون اگر ترتیب را توقیفی بدانیم باید فلسفه ای در این ترتیب فرض بکنیم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *