- کارشناس:محمد تقی سبحانی
- زمان:یکشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۸۶
- مکان:سالن همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی
چکیده سخنان حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدتقی سبحانی
موضوع بحث مسائل مربوط به فرایند تولید دانش و پرسش ها و چالشهایی است که امروز در جامعه ایران با مسئله فرآیند دانش مطرح است. سوال این است که مشکلات جامعه ما در باب فرایند دانش چیست؟ و چگونه باید با این چالشها مواجه شد؟
ابتدا لازم است تعریف اجمالی از علم و دانش داشته باشیم، زیرا واژه علم در زبان فارسی و زبانهای دیگر به معانی مختلفی به کار میرود. وقتی ما در فارسی واژه علم را به کار میبریم، گاه به معنی اطلاعات و دادهها (یا دیتا (Data) به تعبیر انگلیسی) است و گاه به معنای معرفت است. یعنی آن گونهای از اطلاعات که با یک توجیه همراه شدهاست. اما هیچ کدام از این دومعانی در بحث فرایند تولید علم مدنظر نیست. در دنیا وقتی سخن از توسعه علمی یا تولید علم میگویند، نه منظور تولید اطلاعات است و نه تولید معرفت، بلکه معنای سومی مورد نظر است که از آن به ساینس (Science) تعبیر میکنند.
سه ویژگی اصلی مقولهی علم عبارتند از:
۱٫ علم مجموعهای به هم پیوسته از گزارهها و نظریات است.
۲٫ علم همیشه با یک عقل جمعی و در یک فرایند روشمند تولید، تصحیح و تکامل همراه است.
۳٫ ویژگی سوم علم در مفهوم خاص خود این است که همیشه علم، مجموعهی هماهنگ از گزارهها است که برای کاربردی خاص تولید و طراحی میشود.
یکی از مشکلات اولیه ما این است که به اقتضای مفهوم علم، نظامهای معرفتیمان را بازسازی و نوسازی نکردهایم. آنچه را که به عنوان مشخصههای علم برمی شماریم، مشخصههای مفهوم علم در ذهنیت رایج جامعه ماست. این مفهوم از علم امروزه نه در عرصه علم شناسی دنیا مورد قبول است و نه میتوان آن را بر تاریخ علم به خصوص سدههای اخیر از علم تطبیق کرد. این چند مشخصهای که من برای علم بر میشمارم هیچکدامش، امروز در عرصه علم شناسی مورد پذیرش نیست. سوال این است که مشخصههای رایج ما از علم که امروز قائلیم چیست؟
ویژگی اول علم آن است که ماهیت گزارهای دارد و مجموعهای ازگزارهها است.
ویژگی دوم علم این است که علم خصلتی تراکمی و انباشتی دارد.
ویژگی سوم علم این است که علم یک مقولهی ذهنی است، یعنی آن چیزی که ما آن را علم مینامیم، فرایند معرفتی و منطقی است که در ذهن دانشمندان و عالمان طی میشود. این است که ما علم را فردی می دانیم و دانش را به دانشمندان میشناسیم.
ویژگی چهارم این است که علم اساساً تجربه بنیاد و عینیت گراست.
ویژگی پنجم علم این است که ماهیتی اکتشافی دارد و ما را با واقعیت بیرونی آشنا میکند.
ویژگی ششم علم این است که علم اساساً مقولهای قاعده ناپذیر و کنترل ناپذیر است.
ویژگی هفتم بی وطن بودن و بدون جغرافیا بودن علم است
به دلیل همین خصلتهایی که برای علم میشناسیم در مرحله سیاستگذاری و مدیریت دانش و پژوهش تنها عالمان و دانشمندان هستند که شایستهترین افراد برای سیاستگذاری در عرصهی علم هستند.
در فرایند تولید علم، کار از انتقال دانش آغاز میشود. هرکس بخواهد وارد این ساحت شود در گام اول باید ببیند دیگران چه گفتند. آخرین دستاوردهای علمی و گزارهها و نظریههای علمی دیگران را جذب و جلب کند. گام دوم آن است که از طریق این انتقال دانش، ما به تربیت محققان، دانشمندان و صاحبان ایده و معرفت برسیم. گام سوم، فراهمآوردن تجهیزات، امکانات و پشتیبانیهای لازم برای محقق در مسیر تولید گزارهها و نظریههای علمی است.
حلقه چهارم در این فرایند، شناخت مسئلههاست. علم در مفهوم جدید خود یعنی پاسخگویی به پرسشهای جدی. حلقه بعد در این فرآیند، تلاش دانشمند برای پاسخگویی به مسئله است. برای انتقال دانش ما نیازمند چند عنصر اساسی هستیم که بدون آنها مرحلهی آغاز تولید علم اتفاق نمیافتد:
۱٫ توجه به این نکته که انتقال دانش قبل از هرچیز انتقال یک فرهنگ است.
۲٫ ویژگی دوم انتقال دانش، انتقال مهارتهای دستیابی به نتایج علمی است.
۳٫ ویژگی سوم، آشنایی با آخرین دستاوردهای علمی است.
چالشهای پژوهش:
در راه پژوهش مشکلات متعددی نیز وجود دارد که راه پژوهش را با مشکل مواجه میکند. مشکل اول آن این است که برای فارغ التحصیل ما، پژوهش یک غول و هیولا است. مشکل دوم این است که تعداد انگشت شماری از فارغ التحصیلان ما جذب پژوهش میگردند. مشکل بعد این است که کسانی هم که وارد این عرصه میشوند مهارتهای لازم را ندارند.
مسئله شناسی:
سومین حلقه در امر پژوهش مسئله شناسی و پیدا کردن مسئلههای علمی است. مسئلهیابی امروز به عنوان مهمترین و اساسیترین بخش یک پژوهش به حساب میآید. تعریف و رکن اصلی مسئله، شناخت نیاز است. مسئله آن است که از یک نیاز آن هم نیاز واقعی برخاسته باشد. یعنی فرد یا جامعه در مسیر اهداف اجتماعی یا فردی دچار مشکل یا مانع یا معضلی میشود، یا برای رفتن به سکوی بعدی باید حرکتی بکند و یک امکان جدیدی میخواهد. این میشود نیاز، گاهی نیاز شناسایی میشود اما محقق در تبدیل این نیاز به یک مسئله جامعه شناسی یا به یک مسئله روان شناسی یا مسئله فقهی یا مسئله فلسفی دچار مشکل شدهاست و نتوانسته آن نیاز را درست مفهومسازی کند. گاهی مسئله وجود دارد و ناظر به نیاز واقعی هم هست، اما این نیاز در نظام اولویتهای پژوهش قرار ندارد و مغزهای اجتماعی ما درگیر یک سری نیازهایی است که در اولویت نیست. این موجب بیرون رفتن نظام علمی و سرمایههای معنوی جامعه به سمت و سویی غیر از آن چه که مسیر عمومی مدیریت اجتماعی است، میشود. چیزی که در کشور ما به مقدار بسیار زیادی وجود دارد.
چالش در حوزه مسئله شناسی این است که مسئلهها شناخته نمیشوند و پژوهشی که بدون مسئله باشد، آسیبهای فراوانی را در جامعه ایجاد میکند.
اولین آسیب آن است که پژوهش تبدیل به کارهای لوکس وتشریفاتی میشود. یا آنکه پژوهشهای بدون مسئله در یک جامعه متراکم گردد که نتیجه اش تولید نهضت ضد علمی است. من فکر میکنم جامعه ایران در آستانه چنین نهضتی است. چالشهای مهم پیش روی مراکز پژوهشی ما نیز عبارتند از:
۱٫ درک این امر که مسأله شناسی، کار تخصصی است در حالی که ما نه متخصصی برای این کار تربیت کردیم و نه مرکز و نهاد تخصصی برای این کار داریم. بین مراکز علمی ونهادهای مصرف محصولات علمی، یک رابطه پیوند ارگانیک وجود ندارد.
۲٫ دیگر آنکه در بین مسئولان نظام جمهوری اسلامی، احساس نیاز به پژوهش وجود ندارد.
۳٫ مشکل بعدی در حوزه پژوهش آن است که محققان ما احساس نمیکنند در صحنه پژوهش در حال پاسخ گویی به مسئله هستند و اساساً باید به مسئله پاسخ دهند.
۴٫ مشکل ظریف دیگر در بحث مسئله شناسی آن است که ما به دلایل تاریخی، مذهبی، دینی وایرانی راضی نیستیم و حاضر نیستیم درون خود و درون محیط شخصی خودمان را به بیرون انتقال دهیم. پژوهشگر ایرانی حاضر نیست در یک پرسشنامه اجتماعی به سؤالات پاسخ دهد.
۵٫ حلقه بعدی پاسخگویی است. در پاسخ گویی مشکلمان این است که فنون حل مسئله را آموزش نمیدهیم. اساساً فن حل مسئله میتواند به تعداد محققین تقسیم گردد. پویایی یک معرفت و تحقیق به فنون حل مسئله است که متأسفانه در ایران نداریم.
مسئله بعدی نتایج تحقیق است. چالش ما این است که این فرایند اتفاق نمیافتد و نتایج تحقیق در کتابخانه ها و بانک های اطلاعاتی محفوظ میماند.
بدون دیدگاه