اطلاعات
- ارائه دهنده : اویس استادیدانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی
- دبیر علمی: دکتر مهدی قاسمیاستاد حوزه و دانشگاه
- زمان: ۱۴۰۰/۰۲/۲۹- ۱۰ الی ۱۲مجری: گروه حکمت و کلام جدید
دریافت محتوا
- دانلود فایل صوتی حجم فایل ۳۶ مگا بایت
- دانلود فایل تصویریفعال نیست
- سایر موارددریافت اسلاید و ..
تصاویر
معرفی برنامه
نشست تخصصی «حقیقت از دیدگاه کرکگور و مولانا» با ارائه اویس استادی دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی و دبیری علمی دکتر مهدی قاسمی، دکتری مطالعات تطبیقی اسلام و ادیان برگزار شد.
متن چکیده
به همت گروه حکمت و کلام جدید پژوهشکده اسلام تمدنی؛
نشست تخصصی«حقیقت از دیدگاه کرکگور و مولانا» برگزار گردید.
نشست تخصصی «حقیقت از دیدگاه کرکگور و مولانا» با ارائه اویس استادی دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی و دبیری علمی دکتر مهدی قاسمی، دکتری مطالعات تطبیقی اسلام و ادیان برگزار شد.
در ابتدای جلسه دکتر مهدی قاسمی،دبیر علمی، توضیحاتی دربارۀ زندگی و اندیشه کرکگور بیان کردند. ایشان ضمن اشاره به تربیت لوتری کرکگور، وی را بنیان گذار جریان اگزیستانسیالیسم معرفی کرده و تأکید کردند که عمدۀ هدف او تقابل با عقلانیت و فرآیند منطقی فلسفه به ویژه فیلسوف معاصرش هگل بوده است. همچنین ایشان در بخشی از سخنان خود به اندیشۀ کرکگور دربارۀ دین شناسنامه ای و دین انتخابی نیز اشاره کرده و بیان داشتند به اعتقاد او مؤمن حقیقی نه مقلد که اهل انتخاب و شدن است.
پس از توضیحات دکتر قاسمی، اویس استادی بحث خود را چنین آغاز کردند:
اصل مقصود کرکگور در مخالفت با مذاهب و مکاتب فلسفی موجود بنیاد گذاشتن مکتب و مذهب تازهای نیست، بلکه عمده تلاش او در جهت مخالفت با تفکر مفعومی و چیزی است که وی تفکر عینی می نامد. مصداق برجستۀ این تفکر در زمانۀ او هگل بوده است. به اعتقاد دکارت با تأکید بر جنبۀ آگاهی انسان و بالاتر نشاندن آن از هستی و در واقع نادیده گرفتن جنبههای هستی مندانۀ انسان مرتکب خطایی نابخشودنی شده است. هگل نیز در ادامۀ همین مسیر استدلال میکنند اساساً هر چیزی قابل شناخت است و به دست آوردن شناخت کاملتر و بالفعل از طریق زمان رخ میدهد و درک عقلانی عالیترین وظیفه فلسفه است. این در حالی است که به اعتقاد کرکگور هر فردی مسئول پروروش روحی و معنوی خود است و این پروروش میراثی نیست که از دیگری به ارث برسد بلکه نیاز به مجاهدتی شخصی دارد.
ایشان در ادامۀ استدلالهای کرکگور در مخالفت با تفکر عینی را بیان کرده و سپس به تبیین دیدگاه اصلی وی دربارۀ حقیقت و حقیقت به عنوان ذهنیت پرداخته و گفتند:
به اعتقاد کرکگور ما نباید خود را صرفاً به عنوان چیزی ببینیم که از پیش هستیم، بلکه به عنوان چیزی درنظر بگیریم که باید بشویم، براین اساس ما به صرف متولد شدن در کشوری مسیحی یا مسلمان، مؤمن به آن دین نخواهیم بود بلکه باید مسیحی یا مسلمان شویم. در واقع حقیقت از منظر کرکگور چیزی است که باید انجام داده شود و وارد فرآیند زندگی شخص گردد. افراد باید با حقیقت درگیری وجود پیدا کنند و نتایج اعتقاد به آن را در زندگی شخصی، رفتار، گفتار و دیگر وجوه زندگی شان ببینیم. به اعتقاد او به دین باید به چشم احکام تجویزی نگاه کرد که وظیفۀ فردی تنها عمل به آنهاست نه چند و چون در آن، چنانکه فلاسفه پیوسته اهل چند و چون و چانه زدن هستند. حقایق دینی اموری غیریقینی (از منظر آفاقی و تفکر عینی) هستنند که همواره درجه ای از خطرپذیری دارند و فرد با ید با آگاهی نسبت به این مسئله آنها را پذیرفته و سرسپردگی و تسلیم داشته باشد.
در بخش دوم اویس استادی به بیان دیدگاه مولوی پرداخته و اظهار داشتند: مولانا نیز مخالف فلسفه است و دلیل این مخالف را نیز مانند کرکگور بی اعتنا کردن انسان نسبت به هستی و وجود می داند. به اعتقاد او فلسفه اهل واسطه تراشی است و این واسطه های فرد را از حقیقت بی پرده هستی دور می کند.
ایشان سپس با اشاره به دو اصطلاح علم تقلیدی و علم تحقیقی بیان داشتند: عمده دیدگاه مولانا در رابطه با حقیقت را که بسیار به اندیشۀ کرکگور نزدیک می شود می توان در مقولاتی مانند علم تقلیدی و علم تحقیقی، علم ابدان و علم ابدال، علم محو و تفاوت قال و حال دید. مصداق اصلی علم تقلیدی از منظر مولانا فلسفه است که با سبب جویی های بی پایان خود تنها به ظاهر حقیقت توجه می کند از مهمترین خصایص چنین رویکرد ظاهرگرا و مبتنی بر دلیل و عقلِ علم تقلیدی از منظر مولانا مواجه بیدردانه و فارغدلانه با مهمترین امور است. از آنجا که مقلد علم تقلیدی به بحث و قیل و قال علاقۀ بسیار دارند ناشی از آن است که قصد جایی نکردهاند و قرار نیست راهی بپیمایند. در مقابل علم تحقیقی سبب سوز است و انسان برای یافتن علوم حقیقی و آنچه مربوط به حقیقت وجود اوست باید اشتیاق و سوز درونی داشته باشد. چنین فردی آمادگی پذیرش حقیقت را درون خود ایجاد می کند همچون خاکی که آماده پذیرش باران است، وگرنه باران بر سنگ خارا اثر نمی کند. اما حقیقت مستلزم پذیرا بودن اثراتی است که زندگی را دگرگون و متحول میسازد و هستی شخص را از عرصۀ ساکن و آرام به ورطهای متلاطم و طوفانی تبدیل میکند. براین اساس می توان گفت علم تحقیقی و علم ادیان از منظر مولانا نتیجۀ تحولات و شدن انسان است و نه حاصل آموختههای مدرسه و کتاب. این علم عین وجود انسان است و هرچه افزونتر میشود، جان آدمی فربهتر میگردد و به عبارت دیگر انسانتر میشود. این علم بر خلاف علم تقلیدی دانایی نیست، بلکه همچون دارایی است که زندگی فرد را دگرگون ساخته و متناسب با خود تغییر می دهد.
در پایان جلسه دکتر مهدی قاسمی به جمع بندی بحث پرداختند و خاطر نشان ساختند به دلیل فرصت کم، مباحثی مانند خودشناسی و اخلاق و ایمان از منظر این دو اندیشمند ناگفته ماند که در جلسات دیگر جای بحث و گفتگو دارد.
بدون دیدگاه