نشست تخصصی «نقش اندیشه ای توده مردم در پیدایش تمدن ها» با ارائه حجت الاسلام دکتر الویری و با حضور تعدادی از اساتید و دانشجویان دکتری رشته های تاریخ اسلام و تاریخ و تمدن ملل اسلامی شنبه ۲۴ فرودین ماه ۱۳۹۸ در پژوهشکده اسلام تمدنی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار گردید.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده اسلام تمدنی، حجت الاسلام دکتر الویری رئیس کارگروه تاریخ در شورای تحول و ارتقای علوم انسانی در ابتدای مباحث خود در این نشست بیان داشتند: «تمدن به هر تعریفی که در نظر گرفته شود، ریشه در یک نظام اندیشهای و منظومه باورها دارد. اگر در یک تعریف ساده تمدن را انباشت و مرحله کمالیافته توسعهیافتگی بدانیم، این وضعیت بشری ریشه در یک منظومه فکری دارد که هویت و جهتگیریهای اصلی خود را از آن میگیرد. ما وقتی از تمدنهای مختلف سخن میگوییم، پذیرفتهایم که این تمدنها یک وجه تمایز با یکدیگر دارند. وجه تمایز تمدنها میتواند چندگانگی زمانی و یا چندگانگی جغرافیایی و یا چندگانگی بر اساس دستاوردها باشد. ولی مهمترین وجه تمایز بین تمدنها چندگانگی بنیان اندیشهای آنهاست. زیرا بنیان اندیشهای یک تمدن به صورت مستقیم بر هویت، سمت و سو، دستاوردها، نقشآفرینی و سهم کلی آن در حیات بشریت اثرگذار است.»
دانشیار دانشگاه باقر العلوم درباره چگونگی نقشآفرینی اندیشه در تمدن سازی افزودند: نقشآفرینی اندیشه تمدنساز از لحظهای آغاز میشود که آن افکار و اندیشهها مورد اقبال مردم قرار گیرد و در زندگی روزمره و در سبک زندگی آنها بروز و ظهور یابد و همزمان با آن انواع نظامهای اجتماعی را از خود متأثر سازد و رد پایی از خود در گستره فراخ روابط و نهادهای اجتماعی بگذارد. نظام اندیشهای مادام که در نوشتههای صاحبان اندیشه اسیر است، تنها وجود لفظی دارد و وقتی در متن جامعه قرار میگیرد وجود عینی و واقعی مییابد.
مدیر گروه تاریخ و تمدن دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، درباره چگونگی شناختِ باورها و اندیشههای تمدنساز افزودند:باورها و اندیشههای تمدنساز که با ویژگی هایی از دیگر نظامهای اندیشهای متمایز میشوند، گاه دریک مجموعه مدون و سامانیافته در دسترس و قابل شناسائی است و گاه چنین نیست. به عنوان مثال برای شناخت نظام اندیشهای پشتوانه خرده تمدن سوسیالیسم کافی است آثار مارکس و لنین مورد بررسی قرار گیرد. ولی وقتی سخن از تمدن قدیم بینالنهرین یا تمدن مصر باستان به میان باشد، دیگر به این آسانی نمیتوان پشتوانه نظری و پایه معرفتی آنها را مستند به یک یا دو نوشته مشخص کشف کرد. البته در این حالت هم راه برای شناخت این نظام اندیشهای بسته نیست و با بهرهگیری از روشهایی مانند استقراء و تحلیل دلالتهای محتوایی مظاهر و دستاوردهای آن میتوان گام به گام به عقب برگشت تا سرانجام بنمایههای معرفتی آن را هر چند به صورت نسبی شناخت.
سردبیر فصلنامهی علمی ـ پژوهشی تاریخ اسلام، درباره خاستگاه و هویت نظام اندیشهای تمدن اسلامی چنین بیان کردند که تمدن اسلامی خواه تمدن پیشین اسلامی و خواه تمدن نوین اسلامی هویت خود را از نظام اندیشه اسلامی میگیرد و جهتگیریهای اساسی خود را وامدار نظام اندیشه اسلامی است و خاستگاه این نظام اندیشهای هم قرآن و سنت است.
حجت الاسلام دکتر الویری راجع به اجتماعی شدن اندیشه تمدن ساز و نقش تمدنی قرآن کریم توضیحاتی ارائه دادند: وقتی که قرآن نازل شد، نفس نزول قرآن و حتی کتابت و تدوین آن به دست کاتبان وحی مادام که تنها یک نوشته بود، اثری بر محیط اجتماعی نداشت. نقش تمدنی این آموزهها از وقتی آغاز شد که به تدریج اطرافیان پیامبر صلی الله علیه و آله و ساکنان مکه به پذیرش این دین روی آوردند و رفتارهای فردی و اجتماعی آنها متأثر از این آموزهها دستخوش تغییر شد. وقتی این پذیرش ذهنی به یک باور قلبی تبدیل شود و پس از آن رفتارهای فردی و اجتماعی مردم هم متأثر از این باورها رنگ دگرگونی به خود بگیرد، آنگاه میتوان از آغاز نقشآفرینی و حرکت تمدنی یک نظام اندیشهای سخن به میان آورد. نخستین عرصه نمایش این دگرگونی، زندگی روزمره است. به عنوان مثال یک باورمند به آموزههای اسلامی، اکنون روزانه پنج نوبت به نماز میایستد در حالی که پیش از این چنین نمیکرد و یا در روزهای مشخصی روزه میگیرد در حالی که قبلا چنین نمیکرد؛ یعنی چنین فردی به یک تغییر در زندگی روزانه خود تن داده است. با توجه به این که این تغییرات در زندگی روزانه تابع یک منطق برآمده از نظام اندیشهای است، عملا الگوهای آشکار و پنهان و قواعد مدون و غیرمدون زندگی این افراد در همه مسائلی که در یک زندگی روزمره قابل تصور است، دستخوش تغییراتی میشود و به عبارتی دیگر آنها اکنون در یک نگاه کلی، به سبکی متفاوت از قبل زندگی میکنند و به اصطلاح سبک زندگی آنها تغییر کرده است. تغییر سبک زندگی، مقدمه تغییرات گستردهتری در نظامها، نهادها و روابط اجتماعی است که همگی برگرفته و یا متأثر از همان نظام اندیشهای است. جامعهای که از سبک زندگی تا نظامهای اجتماعی آن متأثر از یک اندیشه تعمیمیافته باشد در مسیر خواستهها و آرمانهای آن اندیشه حرکت خواهد کرد و مفهوم اجتماعی شدن نظام اندیشهای تمدنساز چیزی جز این نیست.
رئیس کارگروه تاریخ در شورای تحول و ارتقای علوم انسانی در پایان مباحث خویش به پیامدهای اجتماعی شدن اندیشه تمدنساز اشاره کرده و افزودند: اجتماعی شدن یک نظام اندیشهای تمدنساز امری گریزناپذیر است، با این وجود، سزاوار است نسبت به پیامدهای مثبت و منفی آن هوشیار بود تا مسیر دست یافتن جامعه به آرمانهای تمدنی خود به بیراهه تبدیل نشود. این پیامدها را میتوان به دسته تقسیم کرد:
الف) ظرفیتآفرینی ـ همان طور که اشاره شد یک فکر به هر اندازه کمالیافته و استوار باشد مادام که رنگ و بوی اجتماعی نگیرد تنها یک فکر است که زینتبخش سینه افراد و صفحات کاغذ است. وجه عینی و انضمامی یافتن فکر است که به آن توان عملی برای تغییر اجتماعی میبخشد. امروزه نیز اگر اندیشه اسلامی از مقبولیت عمومی نزد تودههای مسلمان در سرزمین پهناور اسلامی برخوردار نبود و اگر روابط و نهادها و نظامهای اجتماعی در گستره امت اسلامی یادگاری از پیشنیه اثرپذیری از اندیشه اسلامی را همراه نمیداشت، به هیچ روی امکان سخن گفتن از تحقق تمدن نوین اسلامی وجود نداشت.
ب) دستخوش تحریف و خرافه شدن اندیشه تمدنسازـ مهمترین آسیبی که اجتماعی شدن یک منظومه فکری با خود میآورد، آمیخته شدن آن با فهم عوامانه و انواع خرافات و تمایلات قومی و محلی است.
ج) به رنگ خلقیات و روحیات مردم درآمدن فکرـ مهمترین ویژگی اجتماعی شدن یک نظام فکری که باز هم گریزی از آن نیست این است که نظام فکری مورد پذیرش مردم الزاما همان نظام فکری مدون پیش از اجتماعی شدن نیست. اگر از آحاد مردمی که یک نظام فکری تمدنساز را پذیرفتهاند خواسته شود که گزارشی از مفاد و محتوای آن چه را که پذیرفتهاند گزارش کنند بدون تردید این گزارش تفاوت هایی آشکار و بسیار با مفاد موردنظر آورنده این منظومه فکری خواهد داشت. مردم تابع کششها و تمایلات قومی و نژادی و سرزمینی و فرهنگی خود و بر اساس اقتضائات طبیعی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی زمانهای که در آن به سر میبرند و متناسب با سطح دانش و قدرت تفکر و پیشینه فرهنگی و پایگاه اجتماعی خود درکهایی متفاوت از یک منظومه فکری دارند.
بدون دیدگاه