- کارشناس: رونالدپیچ
- زمان: پنج شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۸۶
- مکان: سالن همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی
-
سیزدهمین نشست علمی گزارش و نقد ایدهها و پژوهشهای نو با اجرای علمی حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمد عیسینژاد و با دعوت از پروفسور رولاند پیچ و مترجمی دکتر خزاعیفر،
استاد دانشگاه فردوسی مشهد در تاریخ پنجشنبه دهم آذر ماه ۱۳۸۶ برگزار شد.
نشست صبح با موضوع وحدت متعالی ادیان و نشست عصر با موضوع مدرنیته و تهاجم فرهنگی بودهاست.گزارشی کوتاه و گویا از سیزدهمین نشست علمی نقد ایدهها و پژوهشها نو
وحدت متعالی ادیان
مجری علمی:
معاونت پژوهش در قالب فعالیت جدید خود با نام «پژوهشکده علوم اسلامی و مطالعات میان رشتهای»، با هدف نهادینه کردن فرهنگ نقد، سلسله نشستهایی را تحت عنوان «گزارش و نقد ایدهها و پژوهشهای نو» بصورت هفتگی برگزار میکند. سه نوع نشست علمی تاکنون برگزار شدهاست.
۱٫ نقد و بررسی پروژههای انجام گرفته در معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی. الحمدلله دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی به حدی از جسارت و پختگی علمی رسیدهاست که کارها و پژوهشهای خود را در نشست علمی و تخصصی عام به نقد و بررسی میگذارد و از دیدگاه صاحبنظران و اساتید استقبال میکند.
۲٫ نقد و بررسی پروژههای پژوهشی که خارج از معاونت پژوهش، پژوهش شدهاست. مثل نشست نهم با موضوع «نگرش سیستمی به دین» که در تاریخ ۱۳۸۶/۰۷/۱۱برگزار شدهاست.
۳٫ اطلاعرسانی از تحقیقات متفکرین غربی که در تاریخ ۱۱/۰۶/۸۶ با دعوت از دنی هرمانس از کشور فرانسه نشست علمی برای همین منظور داشتیم. نشست دیگر در این رابطه، نشست سیزدهم با دعوت از پروفسور رولاند پیچ از کشور آلمان است.استاد مدعو:
موضوع بحث درمقوله پلورالیزم مذهبی و وحدت متعالی ادیان است. هدف از این مقایسه پلورالیزم مذهبی و وحدت متعالی ادیان درک این نکته است که ادیان گرچه متکثرند. اما وحدت درونی دارند یهودیت که اولین دین توحیدی است هیچ دین دیگری را به رسمیت نمیشناسد چه قبل از خود وچه بعد از خود مسحیت که دومین دین توحیدی است تا حدی به یهودیت به چشم دینی آسمانی قبل از خود مینگرد اما دین اسلام را که بعد از آن دو ظهور کرد به رسمیت نمیشناسد اسلام هم یهودیت و هم مسیحیت را به رسمیت میشناسد هرچند که این دو دین در اسلام به تکامل میرسند.
با این طرز تفکر مسیحیت انحصار خود را درکشورهای مسیحی از دست داده است صحبت ما محدود به همین سه دین است.
اکنون صحبت خود را درباره وحدت متعالی ادیان آغاز میکنیم دراین میان مهمترین نماینده این تفکر که (شووان) است مروج این نوع نگاه به ادیان است.
شووان درایران چهره کاملا شناختهشدهای است و آثارش ترجمه شده است.
تکثر مذاهب ریشه در حقیقت یگانه و الهی دارد که درطول تاریخ خود را به شیوههای متفاوت به انسان معرفی کرده است.
وحی الهی در زمانها و مکانهای گوناگون برای اجتماعات گوناگونی نازل شده است و لذا صورتهای متفاوت پیدا کردهاست بنابراین اختلاف میان صورتهای مختلف اختلاف میان ظرفیتهای انسانهاست این ظرفیتهای روحانی این قدر متفاوت بدیع انکسارههای متفاوت از حقیقت واحد هستند. ازاین دیدگاه ظهور حقیقت یگانهای را میتوان صورتها یا قالبهای متفاوت این حقیقت واحد دانست. از این دیدگاه حقیقت یگانه الهی را میتوان صورتها و قالبهای مختلف این حقیقت دانست و این صورتها کاملا برخود حقیقت منطبق نیستند، چون حقیقت فراتر از قالب و صورت قراردارد صحبت از صورت صحبت از تکثر است و لذا صحبت از پلورالیزم است. واقعیت این است که گوناگون ادیان را همه اذهان نمیفهمند و نتایج آن را اکثر مؤمنان درک نمیکنند و با این حال امروزه هرکسی که بخواهد مذهب را بدرستی درک کند وروابط میان سنتهای مختلف مذهبی را بفهمد، باید اصل پلورالیزم مذهبی را به درستی درک کند. دراین رابطه، باید تأکید کرد که هر وحی منشأ یک مذهب است وهر مذهب به نوعی خودکفا است وهرآنچه راکه مایه رستگاری انسان است دارا می باشد.
درعین حال هر مذهب، از آنجا که صورت است، محدود است. شوون این مطلب را توضیح میدهد که: هرمذهب یک صورت است ولذا یک محدودیت که نامحدودیت را دربر میگرفته میباشد امری که بظاهر متناقض است هرصورت ناقص است، بخاطر اینکه دیگر احتمالات صورتهای محتمل دیگر را ضرورتا کنار میگذارد. این صورتها وقتی کاملا خودشان هستند واقعیت را منعکس میکنند. این حقیقت مانع از آن نمیشود که آنها را ناقص ندانیم چون آنها یکدیگر را دفع می کنند.
با توجه به تکثر مذاهب این سئوال پیش میآید که پیامبران چه کسانی بودند که وحی را دریافت کردند و آن را به انسان منتقل می کردند.
اولین سخنی که می توان گفت این است که پیامبران بزرگ اگر در اصل درمعرفت خداوند و در نطق و سخن یکی اند اما ضرورتاً در سطح پدیداری یا جلوههای زمینی لزوماً یکی و یکسان نیستند آنچه که همسان است پیامهاست وقتی که پیام را درکلیت آن ببینیم واقعیت روحانی واحد است اما امر پدیداری متکثر که همان نگاه بیرون دینی و درون دینی میباشد.
اساساً دو عنصر است که اساس مذهب را میسازد:
اعتقاد بین امرمطلق وامور نسبی و بین مطلقاً واقعی و نسبتاً واقعی.
روش: که هدف این نیست که فقط درباره مذاهب صحبت کنیم بلکه مذاهب را باید درک کرد و زندگی کرد و منظور این است که مذهب جدای از اینکه یک مجموعه عقاید است، شیوه زندگی هم است.
بدین ترتیب اساس هر دین حقیقت درونی آن است و نه صرفا منطق درونی یک اعتقاد که ممکن است غلط باشد. آنچه تعریف درست دینی یا ارتدوکسی را مشکل می کند این است که درست دینی دو وجه عمده دارد.
۱- وجه اساسی یا درونی
۲- وجه صوری یا بیرونی
لازم است به روحانیت مذهب با ابعاد باطنی مذهب توجه خاصی بکنیم مذهب با آنچه که عرضه می کند محدود نمیشود بلکه با آنچه که دفع میکند محدود میشود. چون مذهب به همان نسبتی که متافیزیک را تکذیب میکند به نوعی به (دگماتیزم) لفظگرا تبدیل میشود واین دگماتیزم به ناچار کفر را دامن میزند.
تنوع مذاهب، نادرستی عقاید مختلف امور غیرطبیعی را نشان نمیدهد بلکه تکثر مذاهب، این را نشان میدهد که وحی، فراتر از صورتهای رسمی ادیان قرار دارد درحالی که درک انسانی ماهیتاً وابسته به صورت است. براساس این دیدگاه، اساس هر مذهب، یکی است گوناگونی متعلق به ماهیت انسانی است نه مذهب.
ما دو هدف را دنبال میکنیم:
۱- درک مارا از هر مذهب عمیق تر میکند.
۲- ما را به درک وحدت متعالی ادیان نزدیکتر میکند.
با این بیان اگر بخواهیم انسان را تعریف بکنیم باید بگوئیم که انسان موجودی است که ظرفیت دستیابی به مطلق را دارد. اما انسان چگونه میتواند به امرمطلق دست یابد: از طریق مذهب یا مذاهب واحد؟ چون وحی به پیامبران رسیده و پیامبران مذاهب را بنیان کردند و مذاهب که اساس آنها وحی است، بیانگر حقیقت هستند. تجربهکردن حقیقت، یک امر روانشناختی است و امر سادهای نیست که هر انسانی بتواند آن را درک کند. پس دانستن و درک وحدت متعالی ادیان، فقط وقتی ممکن است که به یک مقام ابدی دست یابیم.
سئوال: آیا شما قائل به پلورالیزم دینی یا پلورالیزم مطلق هستید؟
پاسخ: واژه پلورالیزم واژه متناقض است چون خود مطلق به معنای یکی بودن وواحد بودن است ولذا نمی شود درباره پلورالیزم مطلق صحبت کرد وچنین چیزی اصلا نیست درمتافیزیک یک گوناگونی یا تکثر جلوه ای از وحدت است.
سئوال: ایده پلورالیزم دینی بریک مبنا استوار است که البته بحث مادرادیان وحیانی است. طبق بیان استاد آن مبنا ومنطقی که پلورالیزم دینی بر آن استوار است این است که ادیان وحیانی صورتهای ناقص از یک حقیقت اند وما باید به آن حقیقت واحد تکیه کنیم نه به صورتهای ناقصی که ازاین حقیقت است که این مقداری ابهام دارد وآن اینکه ما وحی را تشبیه میکنیم به تصویرسازی یک عارف با تصویری که عارفی دیگر می سازد ما فکر میکنیم که اینها دوتا تصویر از یک حقیقتاند منتهی متفاوت اما به نظر میآید که وحی فرق میکند. وحی حالت برعکس دارد. در وحی دو عنصر اساسی داریم: یکی تصویر از حقیقت است که خود آن حقیقت این تصویر را درغالب اوصاف مطرح کرده است و یکی هم بیان اراده آن حقیقت. هر دینی مرکب از این دوعنصر است و تصویری از حقیقت و بیان اراده حقیقت که خداوند تصویری را که از خودش برای بشر ارائه کرده در تمام ادیان واحد بوده تفاوت در بخش اراده است که آن هم ربطی به حقیقت ندارد. تفاوت اراده الهی همانطور که فرمودید برحسب ظرفیتهای انسانها درطول تاریخ است. بنابراین که میفرماید ادیان تصویرهای ناقص از حقیقت است این را دقیق توضیح بدهید؟
پاسخ: واژه ناقصی که شما بکاربردید ایشان تعدد صورتها را به تعدد شعاعهای نوری که از منبع واحدی نشأت میگیرند تعبیر کردهاند.امری که جامعه وحیانی پیدا میکند با حقیقت مطلق متفاوت است در واقع مطلق را نمیشود وحی کرد چون وقتی وحی میشود بناچار صورت و قالب پیدا میکند.
سئوال: نظریه پلورالیزم یک پیش فرضی دارد که این پیش فرض را متدینان نمیپذیرند. لازمه پلورالیزم و تعدد صورتها و وحدت آن این است که مثلا پیامبر یک تجربه متعالی دارد که درآن تجربه وحی را دریافت می کند و بعد این وحی را درقالبهای مفهومی مأنوس ذهن خودش میریزد برای همین است که ایشان می فرماید تعدد ماهیت انسانها یعنی دین یکی است این ماهیتهای انسانها است که باعث تعدد ادیان میشوند چون پیش فرض این است که آن امر متعالی در مفاهیم و قالبهای ذهنی مأنوس خود شخص ریخته شدهباشد. حالا این شخص پیامبر اسلام باشد یا شخص دیگری. و در ثانی نظریه پلورالیزم نه دلیل علمی و فلسفی هیچکدام را ندارد؟
پاسخ: ما دراینجا درباره پلورالیزم صحبت نمیکنیم، درباره وحدت متعالیه صحبت میکنیم؛ وقتی که میگوییم اسلام دین کامل است به این معناست که دربردارنده ادیان دیگر است و البته درک این معنی قدری مشکل است چون بظاهر نوعی تناقض در اینجا وجود دارد.
مجری علمی: این تعبیر که پیامبر درک متعالی از وحی دارد، به نظر میرسد ایده روشنفکری است واز محافل علمی بیرون نیامده است در محافل علمی باید مورد تأیید و نقد و بررسی قرارداد. وحی چیزی است که به شخص پیامبر رسیده نه اینکه تجربهای از آن داشتهباشد. این بحث نیاز به تأمل بیشتری دارد.مدرنیته و تهاجم فرهنگی
بحثمان را با واژه مدرنتیه آغاز می کنیم واژه مدرنیته از کلمه لاتین گرفته می شود به معنای مدرن یا جیز نو حتی در قرون وسطی هم که این واژه بکار می رفت (مدرن.س ) به معنای چیز نو بود
پروژه مدرنیته پروژه روشنفکری واما روشنفکر که نتیجه کاهش یا تقلیل دانش متافیزیک را گویند. نمایندگان افکار مدرنیته قائل بودند که هیچ تعالی در کار نیست وهر آنچه که هست فقط خود انسانی است اما این فرآیند فرآیند ساده ای نیست ویک فرآیند مشکلی است که اصحاب دائر المعارف فرانسه مهمترین شارحان ونمایندگان این طرز فکر مدرنیته هستند واین دائره المعارفها یک عامل در انقلاب فرانسه شد در دوران انقلاب فرانسه ما مراحل مهمی را داریم یکی از آنها رژیم ( ربیس پیر ) است کار ایشان تدریس بود اما وقتی که بقدرت رسید یک رژیم تروریستی را بنیان گذاشت که افراد را دستگیر می کرد پس یک قطب انقلاب فرانسه روشنفکری بود که به معنای کاهش وتقلیل متافیزیک بود.
قبل از انقلاب فرانسه به واژه عقثل ( این تکتس ) بود که خیلی شبیه به واژه عقل ماست ولی بعد از انقلاب فرانسه به واژه (ریزنت ) منتقل شد که خیلی معادل عقل نیست منظور به نوعی عقل که فاقد وجهه متافیزیک باشد نوعی خرد پایینتر. و این آغاز ذهنیتگرایی مدرن است.
خداوند یک خدای زنده نیست مفهومی که انسان آن را درست کرده واین کلید فهم فلسفه مدرن است.پروژه مدرنیته در واقع به معنای خردگرایی بدون خداوند است فلسفه مدرن با دکارت وکانت آغاز می شود ودر این فلسفه عکس العمل های علیه روشنفکری می ببینید. در مکتبی به عنوان (رومانیز) مکتب فلسفی است که سئوالی که در آن مطرح است این است که منشأ این خلقت کجاست؟ این مکتب در آلمان شروع به مطالعه فرهنگهای شرق وغرب کردند و در پی یافتن حکمت بودند که در روشنفکری از بین رفته بود.در خلال جنگ جهانی اول بود که نهضت جدیدی در آلمان بوجود آمد که هدفش تحلیل خردگرایی ومدرنیته بود این نهضت جدید را پدیده گرایی یا (فنومنولوژی) نام گذاشتند وبنیان گذار این نهضت ( ادمن هرسری) بود.
فلسفه اوحاوی انتقادات تند وروشنی از فلسفه مدرنیته است. او در کتاب روشنگر وکوچکی نشان میدهد که جهان چطور با گالیه به سوی کوچک شدن رفته است (حیر) می گوید که جهان را به شکل طبیعی بلکه از دید ریاضی می بینند.
ریاضی کردن جهان به این معناست که شما فاقد یک درک طبیعی از جهان هستید وشما محیط اطرافتان را آنگونه که هست نمی ببینید وتکنولوژی در واقع نتیجه این ریاضی کردن جهان می باشد.
(بوروکراسی) چه صورت ایرانی و چه اروپایی آن همه نتیجه انقلاب فرانسه است قبل از انقلاب فرانسه فقط شاه بود که مهردار بود اما بعد از انقلاب، افراد زیادی که کارمند بودند، دارای مهر بودند وهر مهری دارای قدرتی بود ویکی دیگر از جلوههای تکنولوژی، شبیه سازی است واین شبیه سازی، یک عمل شیطانی است، چون شرافت انسانی را از بین میبرد. خداوند انسان را خلیفه خودش ساختهاست و این نشان از محدودیتهای تکنولوژی است و به پایان تکنولوژی میرسیم. در انگلستان شبیهسازی آزاد است ولی در آلمان ممنوع است که این امر به اخلاقیات مردم ودولتها بستگی دارد. خطرهای دیگری هم از جانب تکنولوژی است که زدودن انسان از جامعه میباشد که انسان را به حالت مکانیکی در میآورند اگر کتابهای دکارت را بخوانید که در یکی از کتابهایش بنام در باره انسان تصویرهایی را ترسیم کرده که همه چیز را دارای یک مکانیسم می داند ووضعیتی را هم که انسان در حال حاضر پیدا کرده شاید پیش گویی هایی است که دکارت داشته است. پیشرفت ایران تا قبل از قرن ۱۶ بوده که بعد از آن وقفه ای ایجاد شده که در اروپا حرکتی ایجاد شده واقعاعلت این امر چیست؟
جوابهای روشنی نمیشود به این سئوال داد. در غرب رشد علوم، وقتی آغاز شد که کلیسا قدرتش را از دست داد. در جهان مسیحیت، کلیسا علوم را کنترل می کرد. بعد از روشنگری وراسیونالیسم کلیسا قدرتش را از دست داد اما در کشورهای اسلامی علما واندیشمندان آزاد بودند؛ هیچ موردی نداریم که عالمی چیزی را کشف کند و مورد آزار قرار بگیرد واین وضعیت را هم امروز در ایران هم میشود دید. شما از تکنولوژی استفاده میکنید و سئوال من از شما این است که به آن هم فکر می کنید. من از موبایل استفاده میکنم ولی در موردش فکر نمیکنم.
اشکال برخود تکنولوژی نیست بلکه نحوه استفاده از آن مهم است. مدرنیته یا پروژه روشنگری به عنوان یک ایدئولوژی بدنبال از بین بردن متافیزیک است.
در مکاتب فلسفی چون هایدوگر انتقادهای تندی به مدرنیته شدهاست.
پایان صحبت:
سؤال کردند که شما مسیحی هستید یا مسلمان؟
میتوانم بگویم بله مسلمانم ولی شما (پروفسور بسم الله الرحمن الرحیم )
در بحث تکنولوژی که فکر بکنیم منظور در چه بابی است؟
یعنی از درون به آن نگاه بکنید وببینید که بر اساس چه اصلی ساخته شده است.
کلمه (رفلک) یک کلمه فلسفی است وقتی متنی را می خوانید از خود می پرسید که اصولی که در این متن بکار رفته چیست به همین ترتیب در تکنولوژی هم بکار میرود.
از قرن ۱۶ به بعد پیشرفت علم در ایران متوقف شد علت چه بود به نظر ایشان؟
سئوال خوبی است ولی ما واقعا جوابش را نمی دانیم که در مجامع اروپا یی هم که تخصصی در این باره کار می کنند جوابش را نمی دانند.
برای مثال آخرین منجم بزرگ یک فرد دمشقی است که همپای کاپرنیک است.
طبق تحقیقات اخیر معلوم شده فهم ودرک این منجم همپای کپرنیک بوده ولی معلوم نیست که بعد از قرن ۱۶ به افول کشیده شدهاست.بعضیها علت آن را سیاسی میدانند البته حرکتهای استعماری از قرن ۱۶ به بعد شروع شد که در کنار شریعتی که داشتن قانون خودشان را هم آوردند ومنجر شد که یک زندگی دوگانهای را داشته یک دلیل که به ذهن من می رسد البته بدون تحقیق شاید ما چون ثروتی مثل نفت نداشتیم منجر شدیم به راههای دیگری روی بیاوریم که به قول قدیمیها ضرورت ما در اختراع است.در جهان اسلام ریاضیات ونجوم پیشرفت کرده واین نیاز در اروپا فرق می کرده که این منجر به پیشرفت شده که اینها صحبتهایی است که فقط فکر ایشان است ونتیجه تحقیق نیست.
مجری علمی: بعد از مغول ما به رشد علم و تکنولوژی رسیدهبودیم و در عصر صفویه بود که عقلانیت جدید در ایران شکل گرفت. بعد از صفویه است که رشد و عقلانیت به پایان خود میرسد.
آیا دانشمندان غربی عکسالعمل نسبت به مدرنیته داشته اند یا خیر و این عکسالعمل تا چه حد بودهاست؟
پست مدرنیسم درواقع یک واکنش تندی درمورد مدرنیته است با وجود اینکه به نوعی دردل مدرنیسم قرار می گیرد ولی انتقادهای تندی از مدرنیسم دارد دیگر کسانی که انتقاد کردند از پیروان مکتب (فراکفورت) اند مثلا ( آدرنو) که یک کمونیست است ولی نه کمونیستی که در جبهه بجنگد، کمونیست ( بورژوا) که آنها هم روشنگری را نقد کردند که نتیجه نقدشان درواقع یک جور پست مارکسیسم است یا خود نیچه که قبل ازاینکه مدرنیزم بوجود بیاید.
در پروژه مدرنیته همه چیز بصورت نظام های کاملی دیده می شود اما به اعتقاد پست مدرنیزم ها هیچ چیزی بصورت نظام کامل دیده نمیشود. در آلمان پست مدرنیزم را یک حرکت فلسفی نمیدانیم و مهمترین منتقد مدرنیزم، که خود نیچه است، البته آلمانی است.
آیا میشود به بهانه پیشرفت تکتولوژی به یک افکاری در آینده دست پیدا می کنیم ولی چون الان به آن نرسیده ایم قبول نمی کنند؟
تکنولوژی همواره در پی یافتن راههای جدید است اما مسئله مهم کرامت انسانی است که دین در این زمینه میتواند نقش خیلی مهمی داشته باشد. و ما باید پیوسته درمورد کرامات انسانی حساس باشیم در اروپا مخصوصا در آلمان مسالهای که خیلی مطرح است هوای پاک است که نتیجه همکاری دولت و ملت است چون هوای خوب برای سلامتی بسیار لازم است.
ما در ایران روشنفکران دینی داریم و درعین حال مدرنیته ای را که به ما معرفی می کنند که منجر به حذف خداوند نمی شود نظر شما چیست؟
البته اسلام علم را محدود نمی کند اما مسئله مهم این است که وقتی میگوییم جامعه را مدرن کنیم یعنی چه و اهداف چیست؟ مدرنیته با مسئولیت همراه است و آنچه مهم است حفظ دین و سلامتی اخلاق جامعه است. به اروپا و ایران و چین اشاره میکنند که چین خیلی پیشرفت داشته و توانسته بین آسمان و زمین ارتباط برقرار کند. بعد اشاره میکنند به آلمان. که ما در آلمان زیاد بحث نمیکنیم زیاد میخوانیم و تحقیق میکنیم بعد تصمیم میگیریم در اخلاق مدرن مهمترین مسئله مسئولیت در همه مردم است. اگر به شهرهای ایران سفر کنید متوجه میشوید که ساختمانها مدرناند ولی اینها زیبا نیستند چون از سنن اسلامی فاصله گرفتهاند و کاری که ما باید بکنیم ارزشهای اسلامی را پیاده کنیم.
مجری علمی: با توجه به محدودیت وقت، ناچاریم از پرسشهای کتبی فقط به یک نمونه بسنده کنیم. سوال شدهاست چرا شبیهسازی از پیامدهای منفی تکنولوژی است؟
انسان صاحب نفس و سیر است چگونه میشود این انسان را خلق نمود ما در آسمان یک روح ثانی داریم این تعبیر نجم الدین کبری است و آن البته فرشتهای است که محافظ ماست و من این تصویر وجود ثانی را ترجیح میدهم برشبیه خودم در شبیهسازی ما هر روز پنج بار میگوییم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم که معنایش این است که ما ناقص هستیم و باید به سوی تکامل برویم.
بدون دیدگاه