در نشست تخصصی به همت پژوهشکده اسلام تمدنی و اداره کل پژوهش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی و حضور اندیشوران و دانش پژوهان حوزه و دانشگاه عنوان شد:
آسیب شناسی جنبش اصلاحات در ایران
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده اسلام تمدنی، به مناسبت فرارسیدن ایام انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا و انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ و با همت پژوهشکده اسلام تمدّنی دهم خردادماه سال جاری، نشست تخصصی « آسیب شناسی جنبش اصلاحات در ایران پس از دوم خردادماه سال ۱۳۷۶» با ارائه آقای عباسعلی نصرآبادی رئیس اداره امور پژوهشی اداره کل پژوهش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان برگزار شد. این رویداد در سالن تخصصی پژوهشکده اسلام تمدّنی و با حضور جمعی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه همزمان به صورت حضوری و مجازی از طریق وبگاه وبیناری این پژوهشکده از ساعت ۱۰ همان روز آغاز شد.
در ابتدا دبیر علمی نشست آقای مجتبی فانی رئیس اداره امور پژوهشی پژوهشکده اسلام تمدّنی بیان داشت: در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد سال ۱۳۷۶، جنبش اصلاحات به رهبر حجت الاسلام آقای خاتمی به پیروزی رسید و در ادامه، فضای سیاسی کشور با شعار اصلاحات و ضرورت اصلاحات سیاسی توأم شد. در این نشست بر آنیم با حضور آقای نصرآبادی دانشجوی دکتری علوم سیاسی در گرایش مسائل ایران، مهمترین آسیب ها و چالش های فراروی اصلاح طلبان را مورد کنکاش و بررسی قرار دهیم.
ظهور عصر اصلاحات (۱۳۷۶-۱۳۸۴)
در ابتدای نشست آقای نصرآبادی اظهار داشت: جریانات سیاسی بعد از انقلاب را تا زمان دولت اصلاحات به چهار دوره می توان تقسیم نمود:
۱) مرحله اول: (عصر تأسیس) ۱۳۵۷ ـ ۱۳۶۰ـ تأسیس حکومت اسلامی و نزاع جریان مذهبی با جریانات غیر مذهبی.
۲) مرحله دوم: ( عصر دفاع مقدس) ۱۳۶۰ ـ ۱۳۶۸ ـ به حاشیه رانده شدن و حذف جریانات غیر مذهبی از عرصه سیاسی و آغاز تدریجی غیریت سازی درون گفتمان در ایران و ظهور جریانات راست و چپ.
۳) مرحله سوم: (عصر سازندگی) ۱۳۶۸ ـ ۱۳۷۶ ـ حذف تدریجی جناح چپ از قدرت و تقسیمبندیهای درونی در جناحهای سیاسی فکری ایران.
۴) مرحله چهارم: (عصر اصلاحات) ۱۳۷۶ ـ ۱۳۸۴ ـ ظهور صورت جدید رقابت میان گفتمان و ظهور اصطلاحات اصلاح طلبی و اصولگرایی.
محورهای اصلی اعلامی گفتمان اصلاح طلبی را در این دوران بویژه از سال ۱۳۷۶ میتوان: تأکید بر نقش مردم در فرایند سیاسی، طرح و دفاع از نظریه انتخابی ولایت فقیه، مبارزه با انحصار قدرت، مخالفت با نظارت استصوابی شورای نگهبان، آزادی، و در نهایت جامعه مدنی و توسعه سیاسی دانست.
آیا شکست اصلاح طلبان تک علیتی است؟
وی در ادامه بیان داشت: برخلاف ادعای برخی از اصلاح طلبان بیماری یا شکست اصلاحات ۷۶ نمیتواند تک علیتی باشد و صرفاً در کارشکنی رقیب جستجو گردد. قطعاً اقدامات رقیب، که البته طبیعی است. مؤثر بوده است. ولی این تأثیر نمیتواند آن چنان زیاد باشد که بتواند با تبرئه کامل اصلاح طلبان، گناه آسیبهای راه یافته به اصلاحات ۷۶ را کاملاً به گردن آنان بیاندازد. مهم ترین آسیب های جنبش اصلاحات را می توان در دو محور آسیب های ساختاری و آسیب های عملکردی بررسی کرد. سپس ایشان نسبت به تعریف این دو محور پرداختند.
ابهام در معنای اصلاحات
مدرس معارف اسلامی دانشگاه های مشهد افزود: اولین آسیب اصلاح طلبان از ناحیه ابهامی بود که در سالهای نخست با اصلاح طلبی همراه بود رأی دهندگان به اصلاحات هر یک نوعی از اصلاح را در آن دیده بودند و سران و سخنگویان متعدد اصلاحات نیز با طرح گستردهای از موضوعات اصلاحی به این توقعات گسترده دامن زده بودند. در نتیجه هنگامی که تب رقابتهای سیاسی اولیه فرو نشست و دوران ارائه کارنامه فرا رسید، اصلاح طلبان در مقابل آن وعدههایی متنوع، چیز قابل توجهی برای ارائه آماده نداشتند
ترکیب نامتجانس اصلاح گرایان
آقای نصرآبادی اظهار داشت: اصلاح طلبان ۷۶ را مجموعهای از اصلاح طلبان درون حکومتی و برون حکومتی با افکاری متفاوت(مانند مشروطه خواهان)تشکیل میدادند. تجمع طیفی چنین گسترده، متنوع و متناقض از اصلاح طلبان برون حکومتی و درون حکومتی نمیتوانست زمان زیادی پایدار باشد. آنان حول محور «اصلاحات» گرد هم آمده بودند. که ترجمان نارضایتی از وضع موجود بود ولی «اصلاح» مورد نظر هر طیف گاه اداری تفاوتهای بنیادینی با اصلاحات درخواستی سایر گروهها بود. پدیده «گذر از خاتمی» و مخالفت ایشان با مسأله رفراندوم نمونهای از این ائتلاف نامتجانس و ناپایدار است. چگونه میشد از رهبر اصلاحات گذشت یا در حالی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را به رفراندوم مجدد گذاشت که نیروهای اسلامگرا و اصولگرای درون جبهه دوم خرداد، سخت خود را بدان پایبند میدانستند؟ خلاصه در اصلاحات ۷۶ نهایتاً اصلاح طلبانی از طیفها و گروههای مختلف در یک اقلیم فکری ـ سیاسی نگنجیدند.
ماهیت برونزای اصلاحات
همچنین وی در ارتباط با ماهیت اصلاحات به نکاتی بدین شرح اشاره کرد: اصلاحات برونزا و الهام گرفته از غرب یک آفت است. اصلاحاتی که افرادی مانند ملکمخان و تقی زاده خواهان آن بودند بر این اندیشه استوار بود که باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی بود. چنین اصلاحاتی با فرهنگ اسلامی ایران سازگار نبود چرا که بر سنتها و ارزشهای بومی و درونزا توجه نمیکرد و اصلاحات برونزا را در راستای تحمیل فرهنگ بیگانه و تغلب آن توصیه مینمود، اصلاحاتی که بر پایه خود باختگی در مقابل فرهنگ و شیوه زندگی غربی، و وابستگی به اندیشه لیبرالیستی و سکولاریستی استوار بود. اصلاحاتی مطلوب است که در عین «کثرت در روش» و بهرهگیری از شیوههای متنوع و پویا، مبتنی بر «وحدت در ارزش» باشد. اینگونه اصلاحات درونزا امکان رخنه عناصر، فرهنگ، اندیشه و القائات تبلیغاتی بیگانگان را در کشور به حداقل میرساند و مجال سوء استفاده عملی و تبلیغی قدرتهای خارجی از تحولات داخلی ایران را سلب مینماید. اصلاحات از نوع دوران سپهسالار هرگز نمیتواند جامعه ایران را به سوی ترقی و پیشرفت رهنمون سازد.
هژمونی و سلطه تاریخی حوزه سیاست بر سایر عرصههای اجتماعی
مدرس رشته علوم سیاسی دانشگاه های مشهد همچنین درباره پاره از مسائل همچون ناهماهنگی در بخش های مختلف دولت اصلاحات و دوقطبی کردن فضای سیاسی جامعه در این دوره اینچنین گفت:
یکی از مشکلاتی که تحقق اصلاحات با آن مواجه است ناهماهنگی، و عدم توازن ساختاری بین بخشها و عرصههای اصلاحات میباشد، به دلیل هژمونی و سلطه تاریخی حوزه سیاست بر سایر عرصههای اجتماعی، اصلاحات در کشور با آهنگی پایدار و همه جانبه تحقق نیافته است.
شاید این مهم برخاسته از سیاست زدگی سایر حوزهها باشد که حوزه سیاست متورم و سایر پهنهها رو بر تحلیل گذاردهاند، امری که به فقدان انسجام و ارتباط کارکردی میان زیر بخشهای نظام سیاسی میانجامد.
عدم توجه به این مهم در اتحاد جماهیر شوروی موجب شد امریکا، شوروی را به رقابتی نظامی سوق دهد که مجبور به اختصاص منابع اقتصادی ومالی به خریدهای تسلیحاتی و هزینههای دفاعی ـ امنیتی گردد و از حوزه اقتصاد به گونهای غافل شود که آن را در خدمت حوزه نظامی قرار دهد و از توجه به رفاه عمومی غفلت ورزد و این امر موجبات نابودی آن را از درون فراهم ساخت. بنابراین یک دیگر از آسیب های اصلاح طلبان نگاه تک بعدی(سیاست) است.
اصلاح طلبان آگاهانه یا ناآگاهانه جامعه را به سیاه و سفید یا اصلاح طلبان و مخالفان آن تقسیم نمودند. اصلاح طلبان که در آغاز با شعار «ضد انحصار» پا پیش گذاشتند در عمل با التزام به قاعده فوق الذکر به دو قطبی کردن جامعه به صورت «با اصلاحات» و «بر اصلاحات» یا «اصلاح طلبان» و «مخالفان اصلاحات» پرداختند. تحلیل اصلاح طلبان بر این بود که در شرایط جامعه دو قطبی شده امکان برد آنها بالا میرود. این تحلیل در آغاز بسیار درست بود و توانست اصلاح طلبان را در انتخابات مجلس پنجم انتخابات ریاست جمهوری ۷۶ و انتخابات مجلس ششم به پیروزی برساند. این استراتژی در دراز مدت نمیتوانست پایدار باشد، چون طبع انسان سیاسی ایرانی و سابقه ایرانیان در سیاست، دو قطبی گرایی نیست.
از نخستین قربانیان دو قطبی سازی، جامعه سیاسی ایران و حذف شخصیتها و جریانهای سیاسی میانهرو و متعادل بعد از خرداد ۷۶ آقای هاشمی بود. بلا شک هاشمی از بستر سازان اصلی واقعه خرداد ۷۶ بود ولی از قربانیان اصلی آن نیز محسوب میشود. برخی از رهبران دوم خرداد با تحلیل قبلی ولی نادرست در صدد برآمدند تا با حذف هاشمی، به عنوان یک چهره قدرتمند سیاسی، رقیب را که به زعم آنان در گوشه رینگ گرفتار آمده بود برای همیشه از عرصه مسابقات سیاسی کشور اخراج و محو کنند.
در مجموع، این اصلاح طلبان بودند که با تلاش برای حذف سانترالیستها در صدد برآمدند تا در فضای سیاسی دو قطبی شده، خود قدرتمند با رقیب به شدت تضعیف شده تنها بماند، باشد که کار را یکسره سازند. اگر چه حذف گروههای میانه در کوتاه مدت ثمرات خوبی برای اصلاح طلبان به همراه داشت (از جمله پیروزی قاطع در انتخابات مجلس ششم)، ولی در درازمدت فضای سیاسی را ناسالم نمود، فضایی که در انتخابات مجلس هفتم، اصلاح طلبان مجبور به واگذاری بازی شدند. در این انتخابات گروههای افراطی اصلاح طلبان قبل از هر کس به خود باختند و نه به رقیب، آنان در اسفند ۸۲ چیزی را درو کردند که در چند سال گذشته کشته بودند.
آسیبهای عملکردی جنبش اصلاحات
کاهش قیمت نفت و ناهماهنگی در مدیریت مسائل اقتصادی در دیگر آسیهای دولت اصلاحات در محور آسیبهای ساختاری بود که بدان پرداخته شد. در ادامه پیرامون آسیبهای عملکردی عاملان اصلاحات بود که بدین شرح بدان پرداخته شد:
نخستین ضعف عدم ارائه برنامه اصلاحات بود. باید با برنامه حرکت کرد و غایت آنچه انجام شود را باید دید. برای انجام اصلاحات باید چارچوبی تعیین میشد. سعید حجاریان در این باره میگوید: «در انتخاب برنامه اصلاحات و اجرای آن کار جدی نشده است… برنامه نویسی برای یک کار خوب و دولت مهم است. برنامه شعار نیست. آیا ما برای برنامهنویسی واقعاً از تمامی ظرفیتهای علمی کشورمان استفاده کردهایم. باید در این زمینه کار حرفهای کرد، یعنی عناصر حرفهای که مداومت و استمرار داشته باشند، پشت برنامه را بگیرند. »
فقرتئوریک و انحصار اصلاحات در اصلاحات سیاسی و ضعف حزبی به عنوان دیگر آسیبهای عملکردی عنوان شد.
شیوه هدایت و پیشبرد اصلاحات
پژوهشگر علوم سیاسی در ادامه افزود: آنچه رهبر اصلاحات ۷۶ یعنی جناب خاتمی از معنای واژه (اصلاح) ارائه دادند عبارت بود از به کارگیری شیوه رفرمیستی تدریجی در چارچوب نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران برای پیشبرد اهداف اصلاحات خصوصاً این که در نهایت آنچه به گفتمان مسلط اصلاحات ۷۶ تبدیل گشت، یک گفتمان لیبرالی بود تا اسلام گرایانه یا چپ گرایانه و سوسیالیستی. اصلاحات در عمل، و خصوصاً در شیوه، دچار پارادوکس شد. تاکتیکها و استراتژیهای در پیش گرفته شده بیشتر یک (انقلاب) را ایجاب میکرد تا (اصلاح) را اینان در عمل (انقلاب) مینوشتند ولی آن در (اصلاح) میخواندند. طرح رفراندوم برای تغییر سیاسی، در عرف و ادبیات سیاسی جهان بیشتر (انقلاب) نام دارد تا (اصلاح) در شرایطی که نه جامعه آمادگی انقلاب دارد. و نه نیروهای حاضر در صحنه سیاسی کشور، چه آنانی که قدرت را در دست دارند و چه آنانی که حتی اپوزیسیون درون نیروهای اصلاح طلبان بودند، این رفتارها جز ضعف مفرط اصلاحات حاصل دیگری نداشت.
در پایان پیرامون دیگر آسیبهای عملکردی دولت اصلاحات از جمله فقدان اقتدار در دولت خاتمی ، افراط ، استفاده بیش از حد از جنگ روانی، ضعف نخبگان در اندیشهسازی بومی، تمایل نداشتن اصلاحطلبان به نقد عملکرد خود، خروج از قانون اساسی، تحقیر و تقلیل رقیب، دخالت خارجیان در سیاست داخلی ایران و….. به صورت مشروح سخن گفته شد. همچنین با توجه به استقبال بی نظیر فرهیختگان و صاحب نظران این حوزه، پاره ای از ابهامات و سوالات مطرح شد که در فرصت مقتضی به آنها پاسخ داده شد و در برخی موضوعات نظیر «دوگانه امنیت و آزادی » گفتگوهایی میان حاضرین در جلسه صورت گرفت. این جلسه در ساعت ۱۲ و ۳۰ دقیقه پس از جمع بندی دبیر علمی نشست آقای مجتبی فانی پایان یافت.
بدون دیدگاه