در نشست «کارآمدی و آینده همکاری علمی حوزه و دانشگاه»مطرح شد:

جمهوری اسلامی و پذیرش اقتدار معنوی دانشمندان علوم تجربی

حجت‌الاسلام غلامرضا صدیق‌اورعی گفت: حکومت جمهوری اسلامی اقتدار معنوی دانشمندان علوم تجربی را در قلمروهای خاص قبول کرده است و آنها را در مشاوره‌های اقتصادی، بهداشتی و در علومی نظیر فیزیک و شیمی و هسته‌ای برای دفاع از کشور به رسمیت می‌شناسد. اما بحث چالشی این است که آیا عالمان علم تجربی اقتدار معنوی عالمان درجه یک حوزوی را پذیرفته‎اند یا خیر و در چه چیزی باید این اقتدار قبول شود.

به گزارش روابط عمومی پژوهشکده اسلام تمدّنی، نشست «کارآمدی و آینده همکاری علمی حوزه و دانشگاه»، امروز ۲۵ آذرماه، به همت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و به صورت مجازی و با سخنرانی غلامرضا بهروزی لک، استاد تمام دانشگاه باقرالعلوم(ع) و عضو شورای علمی گروه آینده‌پژوهی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ غلامرضا صدیق اورعی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد و عضو شورای پژوهشی پژوهشکده اسلام تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و همکار علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، مدیر گروه فقه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ سید علیرضا واسعی، عضو هیئت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و محمد شجاعیان، مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد.

حجت‌الاسلام غلامرضا صدیق‌اورعی، در این نشست با موضوع «بررسی چالش‌های ماندگار در راه وحدت حوزه و دانشگاه» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه می‌خوانید؛

مفهوم اولی که باید مورد توجه قرار گیرد، بحث قدرت است. قدرت امکان اعمال اراده بر دیگری است، ولو که او راضی به این کار نباشد. اقتدار نیز این است که دیگران از صاحب‌فرمان اطاعت را قبول کرده باشند. در جامعه‌شناسی، یک جامعه‌شناس به نام «آگوست کونت»، اقتدار را به مادی و معنوی تقسیم کرد. اقتداری که حکومت‌ها در بُعد اقتصادی و سیاسی دارند را اقتدار مادی تلقی کرد و اقتدار در آنچه درست است را اقتدار معنوی نامید. حاملان اقتدار مادی و معنوی را نیز در دوره‌های تاریخی جدا کرد. این جامعه‌شناس گفت که در دوره فئودالیزم، اقتدار مادی دست پادشاهان و اقتدار معنوی نزد روحانیون است. همچنین اشاره کرد که با تغییر فرایندهای اجتماعی و تحولاتی که رخ می‌دهد، جامعه به دوره بعدی می‌رسد که اقتدار مادی دست دانشمندان علوم تجربی می‌افتد.

نزاع بر سر اقتدار معنوی
اقتدار معنوی به مفهوم جاه در علم اخلاق اسلامی نزدیک است. یکی از رذائل، حُب جاه است که عمدتاً هم در دانشمندان وجود دارد. در اروپا همانطور که «آگوست کونت» گزارش می‌دهد، نزاعی بین روحانیون مسیحی و دانشمندان تجربی بر سر اقتدار معنوی پیش آمد که سخن چه کسی درست است و به گفتار چه کسی باید اعتماد کرد. این موضوع نزاعی بود که نهایتا به غلبه دانشمندان تجربی منتهی شد و اندکی هم برای مومنان مسیحی در وجه بیان باورهای دینی خودشان باقی ماند.

به لحاظ تاریخی، وقتی علم جدید به ایران آمد، اولین مواجهه‌هایی که در آن زمان انجام شد، اینطور بود که مقالات و کتابچه‌هایی نوشته شد که در کتابخانه ملی ایران موجود است و در این نگاشته‌ها به انکار علم بودن علم تجربی جدید اقدام کردند؛ چون در جامعه ما، تحت تأثیر اسلام، علم از ارزش بالایی برخوردار بود و عالمان دارای جایگاه بالایی بودند، لذا برخی گفتند این‌هایی که جدیداً آمده‌اند و می‌خواهند چیزهایی که دارند را علم بنامند، اینها علم نیست و گفتند اینها فن هستند. در نتیجه، ریخته‌گری، آهنگری و نجاری را فن دانستند و کسی که می‌گوید متخصص متالوژی هستم نیز همان ریخته‌گر است، ولو که ماهرتر باشد.

چرا امیرکبیر نام «دارالفنون» را برگزید؟
به تدریج این مسئله کمرنگ شد و وقتی که امیرکبیر مرکزی را برای این دانش ساخت، برای اینکه وارد این مناقشه نشود، نامش را دارالفنون گذاشت. زمان رضا شاه، مرکزی به نام دانش‌سرا تأسیس شد و بعداً هم نام دانشگاه بر آن گذاشته شد و بعد ادعای علمی بودن در آنجا مطرح شد و رقابت بین کسانی که مدعی علم بودند و برای گفتار خود ارزش علم را قائل بودند و برای حاملان علم، ارزش عالم بودن را قائل بودند، و دیگران به وجود آمد.

وقتی یک نوآوری رخ می‌دهد، اشاعه و پذیرش آن در یک جامعه از یک مسیر آرامی حرکت می‌کند که بعداً حالت صعودی پیدا می‌کند و در امور مختلف در جامعه‌شناسی کشف شده که به آن منحنی اشاعه می‌گوییم. اما اقتدار معنوی علم تجربی در ایران کنونی از طرف همه افراد جامعه من‌جمله برجستگان علوم عقلی و نقلیِ حوزوی پذیرفته شده است. امروز حتی مراجع تقلید در موضوع‌شناسی‌ها می‌گویند اگر چند متخصص متعهد و مورد اعتماد بگویند فلان واقعیت اینطور است، حکم شرعی نیز مطابق گفته آنها بر آن موضوع بار می‌شود، مثلاً اگر گفتند در صورتی که روزه بگیرید، ضرر دارد، همانطور است و هزاران مثال دیگر که در این زمینه وجود دارد.

جمهوری اسلامی و پذیرش اقتدار معنوی دانشمندان علوم تجربی
حکومت جمهوری اسلامی نیز اقتدار معنوی دانشمندان علوم تجربی را در قلمروهای خاص قبول کرده است و به آنها در مشاوره‌های اقتصادی، مسائل بهداشتی برای مدیریت سلامت کشور و در علوم فیزیک و شیمی و هسته‌ای برای دفاع از کشور به رسمیت می‌شناسد. اما آیا عالمان علم تجربی اقتدار معنوی عالمان درجه یک حوزوی را پذیرفته‎اند یا خیر؟ در چه چیزی باید این اقتدار قبول شود؟

پاسخ حوزویان در گفتارها و مقالات این است که در تعیین ارزش‌‎ها و هنجارها و هدف زندگی و جهان‌بینی باید اقتدار معنوی نزد حوزه‌های علوم دینی باشد. البته اقتدار فنی و کشف واقعیت در قلمرو طبیعت را از دانشگاهیان قبول کرده‌اند و انتظار دارند دانشگاهیان اقتدار آنها را در تعیین خوب و بد و بایسته و نبایسته و هدف‌گذاری زندگی و تفسیر از هستی بپذیرند. اما دانش‌آموخته غربی مخصوصاً در علوم انسانی، انسان‌شناسی و معیارهای ارزش‌ها و هنجارهایش را نیز از اندیشمندان غرب می‌آموزد و اغلب می‌پذیرد. لذا دانشگاه عملاً مهد ترویج اندیشه و معیارهای غربی در جامعه است و استاد دانشگاه حامل و مروج آن است.

عدم درک کامل این چالش یادشده، عدم تصریح به محل نزاع، عدم گفت‌وگوی شفاف در مورد این موضوع، به علاوه پیشینه دوگانه غرب‌گرایی و اسلام‌گرایی موجب شده تا این چالش ماندگار شود و ایده اتحاد این دو مرکز اقتدار معنوی با یک تقسیم کار، محقق نشده است، مگر نزد درصدی از دانشیان و دانشگاهیان که به جای غرب‌گرایی، اسلام‌گرا هستند، اما دانش‌های غربی و یافته‌های جدید را نیز دارند و تعلیم می‌دهند و این تفهیم و تقسیم کار در اقتدار معنوی را قبول کرده‌اند، اما اکثریت در آن قسمتی که خود صاحب سخن و ادعا هستند، اقتدار خود را محفوظ می‌دانند و طرف مقابل نیز محاجه‌ای ندارد. لذا ما دو نوع دانشگاهی داریم، افرادی که این تقسیم کار اقتدار را پذیرفته‌اند که اسلام‌گرا هستند و دانشجویان معمولی که این اقتدار را قبول نکرده‌اند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *