به اهتمام پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی منتشر می‌شود؛

دفتر نخست درآمدی بر فهم تمدنی قرآن

این پروژه با اولین هم‌اندیشی قرآنی – تمدنی با عنوان «روش‌شناسی مطالعات تمدنی قرآن» در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۵ آغاز شد و در ماه‌های رمضان‌ سال‌های بعد نیز ادامه یافت.
به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به نقل از  پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی، در این مجموعه نشست‌ها و هم‌اندیشی‌ها آقایان محمدعلی‌مهدوی‌راد، محمدتقی سبحانی، احمد مبلغی، عبدالکریم بهجت‌پور، سعید بهمنی، احمد پاکتچی، محمدعلی میرزایی، محسن الویری، احمد آکوچکیان و علیرضا قایمی‌نیا حضور داشته و به ارائه بحث پرداخته‌اند. دفاتر بعدی “فهم تمدنی قرآن” به دو صورت “تفسیر موضوعی- تمدنی” (که به صورت مجموعه مقالات آماده شده) و “تفسیر ترتیبی – تمدنی”  تقدیم پژوهشگران و علاقمندان خواهد شد.

در مجموع می‌توان مباحثی را که از سوی اساتید و محققان محترم طرح گردیده در چند قسمت «مبانی»، «قواعد»، «روش» طبقه‌بندی و دسته‌بندی است. در این باره، پیش از اینکه برآیند گفتگوها در مورد مبانی، روش، و قواعد را اشاره بکنم، باید به نوع تلقی از «تمدن» در این مجموعه اشاره‌ای داشته باشم. «تمدن» در این مجموعه از گفتارها، یا موضوع در نظر گرفته شده است و یا رویکرد. در میان گفتارهای ارائه‌شده، بیشتر آنها «تمدن» را به مثابه «رویکرد» در نظر گرفته‌اند و بخش اندکی از آنها «موضوع تمدن» را مورد توجه قرار داده‌اند. مثلا آنجا که استاد محمد علی مهدوی‌راد به عینیت‌گرایی، به تفسیر علمی، به توسعۀ معنایی، و تطبیق قرآن بر شرایط زمان و مکان سخن می‌گوید و یا آنجا که در بارۀ مضمون دعاهای امام رضا ع بدین نکته تأکید می‌کند که این دعاها کمتر در مورد شیعیان و بیشتر در باره امت اسلام است، رویکرد تمدنی و فهم تمدنی از آموزه‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد. همین‌طور وقتی که جناب استاد سبحانی در مورد تفسیر استطباقی و تطبیق آن بر عینیات اجتماعی سخن می‌راند با همین رویکرد تمدنی، قرآن و آموزه‌های نهفته در آن را می‌کاود. همین‌طور وقتی استاد سعید بهمنی در ترسیم الگوی کشف  داده‌های تمدنی به پنج مولفۀ انسانی بودن، دنیوی بودن، اجتماعی بودن، بزرگ بودن، و ساخته بودن اشاره می‌کند با همین رویکرد تمدنی به قرآن و مفاهیم قرآن می‌پردازد. همین رویکرد را می‌توان در بیان استاد مبلغی نیز مشاهده کرد که در توضیح مرحله اول از فرایند نظریه‌پردازی تمدنی (بر مبنای قرآن) به موضوع مدنی‌انگاری، نظام‌انگاری، و انسانی‌انگاری اشاره می‌کند و مرور نظریات مربوط به تمدن را در فهم تمدنی از قرآن و استخراج نظریه تمدنیِ مرجع از قرآن حائز اهمیت می‌داند. همین نگاه را در بیان دکتر محمدعلی میرزایی و دکتر محسن الویری هم بوضوح می‌توان دید آنجا که آقای میرزایی در یک نگاه، تمدن را به عنوان سطحی از دلالت‌های قرآنی ترسیم می‌کند و مثلا «اقوم» بودن قرآن را در سطح امت و تمدن معنا می‌کند و یا دکتر الویری در پی سنت‌های الهی در قرآن و تطبیق آن بر فرایند تمدن‌ها می‌گردد با همین رویکرد تمدن پیش می‌رود.  و بالاخره همین رویکرد را می‌توان در تحلیل آقای آکوچکیان در «مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه» و منظومه چهار وجهی تفسیری (تفسیر سیستمی سامانه کلان مفهومی، نظام تنزیل، نظام موضوعی، و نظام آینده‌نگار توسعه‌ای) پی گرفت و آن را در شکل‌بندی نظام مفهومی تمدن در قرآن حائز اهمیت دانست.
علاوه بر رویکرد تمدنی که یکی از نقطه‌های مشترک در همه گفتارهای موجود در این کتاب است، برخی از مبانی فهم تمدنی از قرآن نیز در گفتارهای مختلف، مشترک بوده است: اینکه موضع ما نسبت به قرآن چیست و جهت‌گیری کلان آیات قرآن و اساسا دین چه می‌باشد؟ اساسا هدف از رسالت چه بوده است، و در میان آموزه‌های دینی آیا ماده بر معنا غالب بوده یا معنا بر ماده؟ پاسخ به هر یک از این پرسش‌ها می‌تواند نگاه ما و تمدنی بودن آن را به قرآن و آموزه‌های قرآنی معلوم نماید. این پرسش مبنایی را آقای مهدوی راد هم در ارائه نخست‌شان در سال ۱۳۹۵ و هم در ارائه دیگرشان در سال ۱۳۹۷ مورد تأکید قرار داده‌اند و توضیح می‌دهند که اساسا نصوص دینی برای ساخت حیات آمده‌اند، و خداوند نصوص دینی را برای همین در اختیار بشر قرار داده است که یک حیات بسازند. وی این مبنا را در گفتار دومِ خود به گونه‌ای دیگر مورد تأکید قرار می‌دهد که «قرآن برنامه سلوک اجتماعی و فردی با نگاه انقلابی و واقعیت‌گرا و عینیت‌‌گرا است. اگر کسی در کشاکش مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی نباشد امکان ندارد قرآن را بفهمد؛ چون اصلا ذات قرآن این است، برنامه است و برنامه‌اش انقلابی است.» شبیه همین مبنا در بیان جناب استاد بهجت‌پور نیز اشاره شده است که «متن قرآن ناظر به واقعیات عینی است» و اساسا یکی از هنرهای قرآن این است که مسائل بسیار عمیق فکری را معطوف به واقعیات خارجی و نمونه‌های عینی پیاده و بیان کرده است.
مبنای دیگری که در این مجموعه مورد تأکید قرار گرفته است، مبانی مربوط به انسان و اشتراکات انسانی است. اینکه انسان‌ها فطرتا یکسان هستند (در بیان سعید بهمنی)، و اینکه انسان‌ها ذاتا تمدنی هستند و اساسا نمی‌توان انسان را بدون تمدن‌سازی در نظر گرفت (در بیان محمدعلی میرزایی) و اینکه زبان قرآن نیز زبان فطری و انسانی است (در بیان محمدعلی مهدوی‌راد به نقل از علامه طباطبایی).
دیگر مبنای متن‌شناختی که در هر دوگفتار استاد مهدوی‌راد و در بیان استاد بهمنی مورد تأکید قرار گرفته است، «توسعۀ معنایی» از یک طرف و «روح معنا» از طرف دیگر است. «روح معنا» به معنایی فرا زمانی و فرامکانی اشاره می‌کند، ولی توسعۀ معنایی به گستردگی و شمولیت معنای لفظ دلالت می‌کند. از این منظر الفاظ اولا به صورت لابشرط برای یک معنا وضع می‌شوند (معنا بسیار گسترده و فراگیر است)، و ثانیا آنجا هم که وضع صورت می‌گیرد دارای روح معناست و آن روح معنا می‌تواند همین معنای گسترده را فراتر از زمان و مکان تسری بدهد.
علاوه بر مبانی مطرح در گفتارهای مختلف، نکته‌های روش‌شناختی متعددی نیز در خلال این گفتارها و گفتگوها مطرح شده است که قسمت‌های زیادی از آن مشترک هستند و می‌تواند زمینه  را برای شکل‌بندی نظریات مشترک در فهم تمدنی قرآن فراهم آورد. در این میان، موضوع «استنطاق تمدنی قرآن» در بیان محمدعلی مهدوی‌راد و ضرورت ارائه نظریه تمدن با استفاده از تجمیع نظریه‌های مختلف تمدنی و عرضه به قرآن و سپس تحلیل آنها برای کشف نظریه تمدنی قرآن در بیان احمد مبلغی و ضرورت ارائه مدل و الگوی استخراج داده‌های تمدنی از قرآن در بیان سعید بهمنی، و همین‌طور «تفسیر استطباقی» در مقایسه با «تفسیر استنباطی» و «تفسیر استنتاجی» و «حرکت از چالش‌های عینی به سمت قرآن» در بیان محمدتقی سبحانی،  موضوع «جری و تطبیق» در بیان عبدالکریم بهجت‌پور، و طرح سطح تحلیل تمدنی در بیان محمدعلی میرزایی و بالاخره طرح همسانی تاریخ و تمدن و تفسیر تاریخی در بیان دکتر الویری نکته‌های بسیار مهم روشی را برای فهم تمدنی از قرآن در اختیار مخاطبان این کتاب قرار می‌دهد. در نوعِ روش‌های ارائه شده برای فهم و خوانش تمدنی از قرآن، جستجو برای ایجاد ارتباط بین متن و عینیت اجتماعی دغدغه‌ و مسئله ای مشترک است. در این نگاه، اساسا بدون ایجاد چنین ارتباطی بین آنچه که در متن می‌گذرد و آنچه که در کف میدان رخ می‌دهد، فهم تمدنی ممکن نخواهد شد.
ذیل روش فهم تمدنی از قرآن، می‌توان به برخی از قواعد فهم تمدنی از قرآن نیز پرداخت که در این مجموعه گفتارها برخی از اساتید بدان پرداخته‌اند، مانند قاعدۀ حجیت گزاره‌های مستقل (یا جملات مستقلی که یصح السکوت علیها) در سیاق و بیرون سیاق،  قاعده «توسعۀ معنایی» و قاعدۀ «روح معنا» در فهم تمدنی از قرآن، قاعدۀ نگاه تاریخی به موضوعات قرآن، قاعدۀ تفکیک میان دلالت‌های متنی و دلالت‌های فرامتنی، قاعدۀ «ترتیب نزول» و توجه به آن در فهم تمدنی از قرآن، و قاعدۀ شروع از درد‌های انسان معاصر، و نهایتا قاعدۀ «تکرار» در رفت و برگشت مکرر به قرآن برای نزدیک‌تر شدن به معارف ناب قرآنی و دور ماندن از القائات صرفا علمی و سکولار.
سرانجام، آنچه در این گفتارها به صورت مشترک مورد توجه قرار گرفته است، بحث مرحله‌بندی فرایند فهم تمدنی از قرآن است که محمدتقی سبحانی آن را به ترتیب «تفسیر استنباطی» (متن محور)، «تفسیر استنتاجی» (پرسش محور)، و «تفسیر استطباقی» (عینیت محور) ذکر می‌کند، عبدالکریم بهجت‌پور هم که وظیفه مفسیر را رفع ابهام از الفاظ، دفع شبهه، و کشف مراد و بیان مقاصد می‌داند، چهار مرحله در استخراج مهندسی فرهنگی (و احیانا تطبیق آن به مهندسی تمدنی) می‌شمارد: استخراج بر اساس سیر نزول، الحاق سنت، ضرورت ملاقات و گفتگوهای قرآنی با متخصصان دیگر، و استخراج تفاوت‌ها؛ احمد مبلغی هم به سه مرحله ۱. جمع‌آوری و تنقیح نظریات تمدنی (مدنی‌انگاری، نظام‌انگاری، و انسانی‌انگاری)، ۲. عرضه به قرآن (آرمان‌شهر قرآنی، مراجعه واژگانی، تلاش‌های انبیاء، و تحلیل جایگاه فوقانی)، و ۳. تحلیل و جمع‌بندی (با تلاشی جامع‌الااطراف و در یک فرایند رفت  و برگشتی و همراه با جرأت نظریه‌پردازی) به عنوان مراحل دریافت و استخراج نظریۀ تمدنی از قرآن می‌پردازد.
دوباره توجه به هریک از این مراحل البته اشتراکاتی را نشان می‌دهد و آن اصل «رفت و برگشت» بین قرآن و زندگی روزمره و عینیات اجتماعی، و بین قرآن و مسئله‌های علمی در علوم مختلف انسانی است که به آموزه‌های قرآنی امتداد اجتماعی در مقیاس کلان تمدنی می‌بخشد و آن را در سطح یک تمدن فعال می‌نماید.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *