به همت گروه حکمت و کلام جدید در کارگاه تخصصی پژوهش محور با موضوع «آسیب شناسی معنویت های نوظهور» عنوان شد:
زندگی در حال؛ نقد و آسیب شناسی
نخستین جلسۀ دومین نشست از مجموعه نشستها و کارگاههای آسیبشناسی معنویتهای نوظهور با عنوان «نقد آموزۀ زندگی در حال در معنویتهای نوظهور» روز چهارشنبه ۰۲/۰۴/۱۴۰۰ ساعت ۱۶ در محل پژوهشکدۀ اسلام تمدنی برگزار گردید.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده اسلام تمدنی، در این نشست دکتر احمد شاکرنژاد عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اسلامی و مدیر گروه اسلام و مطالعات معنویت به ارائۀ بحث پرداختند و مدیریت علمی جلسه نیز برعهدۀ اویس استادی، کارشناس ارشد فلسفه و حکمت اسلامی و کارشناس امور پژوهشی پژوهشکدۀ اسلام تمدنی بود.
آیا قانون جذب همان توکل است؟
دکتر شاکرنژاد در ابتدا مقدماتی را دربارۀ معنویت های نوظهور به این شرح بیان کردند: معنویتهای نوظهور مجموعهای از آموزهها هستند که معنویتگرایی جدید نیز نامیده میشوند. البته بهتر است آنها را معنویتگراییهایی جدید بنامیم چون واقعاً شبیه هم نیستند. شاید حدود ۶۰ یا ۷۰ سال پیش تحت عنوان کالت یا سکت از آنها یاد میشد و دارای نهاد و نظام بودند، اما پس از جنگ جهانی دوم این جریانها بیشتر به صورت خردهفرهنگها و آموزههای پراکنده یا خرده سبکهای زندگی ظهور کردند. امروزه بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات برای ما چنان جا افتادهاند که گویی از ابتدا به همین شکل وجود داشتهاند، اما شاید اگر کسی از ۵۰ یا ۶۰ سال پیش به زمان امروز بیاید درک بسیاری از این مفاهیم چون انرژی و قانون جذب و … برایش راحت نباشد، مفاهیمی که امروز بسیار فراگیر شده و حتی در رسانه های جمعی نیز شاهد ظهور و بروز آنها هستیم. گاه حتی برخی شواهد دینی نیز برای اینگونه مفاهیم مییابیم و میان آنها مشابهسازی میکنیم، چنانکه مثلاً میگوییم قانون جذب همان توکل است. یکی از آموزههایی که در اخیراً بیشتر مطرح شده و زیاد در مورد آن می شنویم حال خوب داشتن است، حال خوب داشته باشید، حال خودتان را خوب کنید. این حال خوب داشتن به معیاری برای تشخیص درست و غلط تبدیل شده است. اینگونه مفاهیم و گزارهها دامنه دارد و یکشبه در فضای فکری و فرهنگی ما ایجاد نشده است، بلکه مدتهاست میتوان آثار آن را در کلیپها و آثار مکتوبی که ترجمه میشوند و دیگر رسانههای جمعی دید. پیوسته تکرار میکنند که معیار و ملاک این است که به حرف دلت گوش کنی، نه اینکه دیگران به تو چه می گویند و محیط چه چیزی القاء میکند. به همین خاطر بخشی عمده از این پدیده که امروز با آن مواجه هستیم، پدیدهای فرهنگی و سیال است که به مرور تأثیر خود را به جا میگذارد.
آموزه ها باید از وحی نشأت بگیرد
در ادامه ایشان افزود: بهعنوان یک مثال محبوبیت عجیب اشعار خیام با مضمون دم را غنیمت شمریم را در نظر بگیرید. در همان زمان خود خیام منتقدان جدی داشته است که تفکر او را نقد کردهاند که انسان باید برای زندگی و آیندۀ خود برنامه داشته باشد و از گذشته درس بگیرد. آموزهها باید از وحی نشأت گیرد و نه صرفاً از دل و خواست شما، ملاک، خوب بودن حالتان نیست، بلکه عاقب بخیری و عمل کردن به وظیفه است… اما امروز همانطور که عرض کردم این اشعار دهان به دهان میچرخد و تکرار می شود.
البته بنده در این جلسه اصلاً قصد ندارم دربارۀ درست یا غلط بودن این آموزه قضاوت کنم، بلکه میخواهیم میان انواع مصادیق زندگی در حال تفکیک قائل شویم و کاربرد آنها را بشناسیم و جلسۀ بعد یکی از این قرائتها که جدیتر از بقیه است، یعنی قرائت عرفانی آن را تحلیل کنیم و ببینیم آیا میتوانیم آن را بپذیریم؟
مفهوم زندگی در حال
ایشان در ادامۀ جلسه به تشریح آموزۀ زندگی در حال و بیان شقوق و مصادیق مختلف آن پرداختند: در جلسه نخست تا حد ممکن شقوق مختلف زندگی در حال را تحلیل میکنیم تا بتوانیم داوری موثقی داشته باشیم. برخی از مصادیق و موارد از بحث ما خارج است: منظور از زندگی در حال صرف حال خوب داشتن نیست، چه بسا در رویاهای آینده یا روزهای گذشتۀ زندگی خود سیر کند و حالش خوب باشد. همچنین گاه مراد این است که به دلت رجوع کن و معارف را از قلب و درون خودت بگیر، که این نیز مراد بحث امروز ما نیست.
موضوع بحث امروز ما توضیح در حال زندگی کردن است که این توصیه به دومعناست: ۱. به گذشته و آینده توجه نکن و کاری نداشته باشد؛ ۲. در هیمن لحظۀ اکنون فرو برو و چیزی را که مردم از زمان می فهمند کنار بگذار تا به درکی تازه برسی. البته ممکن است مراد از این توصیه چیزی باشد که نظر ما به اخلاق و معنویت ارتباطی ندارد. برای تفکیک اینها یک تقسیمبندی در سه دسته ارائه میکنم:
- گاه منظور از توصیه زندگی در حال، توصیهای استحسانی و فایدهگروانه است، یعنی فایدهای بر زمان حال مترتب است که میخواهم به آن دست یابم، دم را غیمن بشمار، یعنی همین الان بدون فوت وقت بهره ممکن را ببری که این بهره می تواند مادی یا معنوی باشد. توصیههایی دینی مبنی برتأیید این نوه فایدهگرایی نیز وجود دارد، اغتنام فرصت معنای خوب این توصیه است که لزوماً به معنای اخروی نیست و میتواند مصادیق دنیوی و مادی را نیز دربرگیرد به شرط اینکه با نیت خوب و در راه دین باشد. پس این موضوع بحث ما نیست.
- مواردی از زندگی در حال که بیشتر مبتنی بر یک توصیۀ اخلاقی است، مثلاً در حال زندگی کن و به چیزهایی که به تو ارتباطی ندارد، کاری نداشته باش. وظایف حال و امروز خودت را درک کن. در حال زندگی کن و شتابزده نباش. گاه مراد از در حال زندگی کردن شکرگزاری و انجام تکالیف الهی است به معنای اینکه راضی باشد و قدر لحظات خود را بدان، شکر نعمت کن. گاهی نیز توصیهای اخلاقی است مبنی براینکه به طبیعت آسیب نرسان. در اناجیل مثال کبوتران و گنجشکان زده شده است که دانه را به مقدار امروز خود برمیچینند و برای آینده بیشتر از نیاز خود برنمی دارند، به بیان دیگر به اندازۀ نیاز خود از طبیعت استفاده کن.
گاهی نیز توصیهای اخلاقی دربارۀ دیگران است به این معنا که کینهتوزی نکن، در پی انتقام نباش، دزدی نکن (چون علت دزدی ترس از فقر در آینده است)
ما در بحث امروز خود به این دو شق کاری نداریم. اینها در ادبیات خود را با تعابیر و اصطلاحات مختلف به کار رفته است.
بسته بندی آموزه ها در لوای آموزه های دینی
خوب است این نکته را متذکر شوم که اصلاً یکی از مؤلفههای مهم معنوبتگراییهای جدید این است که آموزههای مدنظر خود را در لوای آموزههای دینی بستهبندی میکنند و در نتیجه ما متوجه آن نمیشویم. در مورد زندگی در حال نیز این عمل در قالب پوششی از مفاهیم دینی مانند شکرگزاری و اغتنام فرصت انجام می شود. در حالی که برای شکرگزاری و ترک کنیهتوزی و…. مفاهیم اخلاقی مختص (دینی) وجود دارد و نباید از اصطلاح زندگی در حال برای تشریح آنها استفاده کنیم.
- اما شق سوم بحث زندگی در حال معنای عرفانی آن است. منظور این است که حال معنوی در ما ایجاد شود و معنای جدید به زندگی ما ببخشد و ما را به عمق دیگری از زندگی وارد نماید. اجازه دهید در همین ابتدا دو شق را که به این بحث ملحق است، خارج کنم و بعد ادامه دهم. در روانشناسی مثبت آمده که اگر در حال زندگی نکنی دچار ترس از گناه میشوی، اضطراب های آینده تو را فرامیگیرد و… بنابراین توصیه میکند در حال زندگی کن تا زندگی تو آرامش داشته باشد. اما این توصیه معنوی در واقع بهمنزلۀ داوریی است که یک روانشناس به بیمار خود میدهد، به بیان دیگر روی سخن این توصیهها افرادی است که از اینگونه مشکلات رنج میبرند و برای من به عنوان فردی سالم، نیست.
شق دیگر زندگی در حال که گاه به این معنای عرفانی ملحق می شود این است که گاه انسان زمان را گم میکند، اما باید توجه داشته باشیم هر گم کردن و فراموش کردن زمانی، عرفانی و معنویت نیست، بلکه ممکن است فردی از داروهای روانگردان و توهمزا استفاده کرده باشد و با مصرف آنها درکی متفاوت از زمان به دست آورده باشد.یا حتی ممکن است فردی به علت آسیب گوش میانی درک خود از زمان را از دست دهد.
اما مواردی از زندگی در حال وجود دارد که واقعاً نقب زدن به لایههای دیگر هستی و شناختهای تازهای از هستی است، یا حداقل بنیانگذاران آن مدعی چنین چیزی هستند.
پیش از پرداخت به این شق عرفانی اجازه دهید سه نقد تلویحی را در مورد این آموزه بیان کنم: ۱. اینها با چنین شعاری در واقع به دنبال توجیه خودخواهی خود هستند و میخواهند از مسئولیت اجتماعی شانه خالی کنند و هوی و هوس خود را به هر بهانهای توجیه نمایند؛ ۲. عملاً برخی از آموزۀ زندگی در حال برای توجیه تنبلی خود استفاده میکنند؛ ۳. نقد سوم سوء استفادۀ اینها از عرفان و مفاهیم عرفانی است. بهعنوان ثمال سهراب میگوید زندگی آبتنی کردن در حوضچۀ اکنون است یعنی انسان باید در همین تجارب ریز و جزیی زندگی شریک شود، اما برخی از این تعبیر بهعنوان توجیهی برای اعمال خود سوءاستفاده میکنند.
تبیین و تشریح فرائت عرفانی زندگی در حال
اما در ادامۀ بحث دکتر شاکرنژاد به قرائت عرفانی زندگی در حال، بهعنوان جدیترین قرائت آن پرداخته و اشاره کرد: یکی از این وجوه عرفانی حضور قلب در نماز است، وقتی نماز میخوانی به چیز دیگری فکر نکن، بلکه به الفاظ نمازت توجه کن یا در زیارت حضور قلب داشته باشید و با او ارتباط برقرار کنید، این برای داشتن حال خوب و معنوی و فراتر رفتن از ساحت مادی زندگی است.
وجه عرفانی دیگر آن هم در ادیان ابراهیمی و هم در ادیان غیرابراهیمی مطرح است که ترک تدبیر میباشد. گاه منظور از زندگی از حال این است که کاری انجام نده و خودت را راها کن. البته این در واقع سوء استفاده از یک آموزههای عرفانی است. در عرفان اسلامی آموزۀ توکل را داریم که به ویژه در تصوف قرن ۴ و ۵ مطرح است، براساس این آموزه عارف باید مانند مردهای در دستان مردهشوی باشد. مصادیق غیراسلامی این ترک تدبیر نیز وجود دارد. در دئوئیسم گفته میشود بگذارید جهان در مورد شما تصمیم بگیرد و گوش بدهید، ببینید جهان در لحظه از شما چه میخواهد (انرژی چی). در هندوئیسم نیز این آموزه وجود دارد. منظور از این وجه عرفانی در حال زندگی کردن، نگاهی فلسفی است مبنی براینکه گذشته و آینده وجود ندارد، تنها چیزی که از هستی برخوردار است، لحظات میباشد. مکتب یوگاچاره نمونهای از این مکاتب فلسفی است که در واقع یکی از مکاتب فرقۀ مهایانۀ بودایی میباشد. آموزۀ تهیت در این مکتب به این معناست که همه چیز تهی میباشد و هیچ چیزی از وجود برخوردار نیست. وقتی میخواهند بگویند هستی را درک کن، میگویند تهیت را درک کن. حال راهکار درک این تهیت از دیدگاه ایشان حضور و زندگی در لحظه است. حضور در لحظه موجب میشود تا ذهن انسان از گذشته و آینده منقطع گشته و بدینترتیب بهاصطلاح خاموش شود. آموزهای به نام روزۀ ذهن در این مکتب وجود دراد که عملاً همین کار را میکند.
اما قسم آخر زندگی در حال، توصیه به زندگی در حال به معنای درک فیوضات الهی و رحمانی است که در عرفان ما وجود دارد. این در واقع همان ابنالوقت بودن است. در عالم یک سری نعمات معنوی باریده میشود که باید به سرعت آنها را با ظرفی جمع کنیم، که این ظرف در عرفان اسلامی وقت نامیده میشود. ابنالوقت کسی است که سبد وقت در اختیارش است. فیض شامل حال و مقام میگردد و ابنالوقت حال و مقام را درک میکند و بعد به مقام ابوالوقت میرسد، یعنی خودش تبدیل به سبد و ظرف میشود و خودش وقت میگردد و هر لحظه لاینقطع فیوضات را درک میکند.
تبیین بیشتر این قرائت عرفانی از آموزۀ زندگی در حال به همراه نقد و بررسی آن از طریق مقایسه و تطبیق آن عرفان اسلامی به جلسۀ دوم اختصاص یافت. گزارش جلسه دوم نیز به صورت مشروح اطلاع رسانی خواهد شد.
بدون دیدگاه