• کارشناس:محمد خامه‌گر
  • زمان:پنج شنبه, ۰۶ تیر ۱۳۸۷
  • مکان:سالن همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی

چکیده:

خلاصه سبک ساختاری در تفسیر قرآن
استاد محمّد خامه‌گر، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
بحثی که در خدمت دوستان هستیم، سبک جدیدی در تفسیر قرآن است که «تفسیر ساختاری قرآن» نامیده شده و این سبک در صدد است که نهضت عمومی تفسیر قرآن را تسریع ببخشد.
من به سه نکته اشاره می‌کنم: نخست این که سبک ساختاری چیست و چه مبانی دارد؟ دوّم، تفاوت روش ساختاری با روش تفسیرهای موجود کدام است؟، این تفسیر هم ترتیبی است امّا می خواهیم بدانیم به چه شکل ارائه می شود که در مدّت کوتاهی، مفاهیم زیادی به مخاطب منتقل می‌شود. و سوّم، ارائه یک نمونه کوتاه و مختصر از تفسیر ساختاری. در طول سی سال که از انقلاب مبارک اسلامی می گذرد، همیشه بحث بازگشت و توجّه به قرآن در جامعه مورد توجّه بوده و در این‌ باره تأکیدات زیادی از سوی رهبر انقلاب مطرح شده است. امّا ما در تفسیر قرآن با یک مشکل مواجه‌هستیم که موجب شده است تفسیر قرآن آن‌طور که باید و شاید و علاقه‌مندان به قرآن می‌خواهند در جامعه منتشر نشود و آن این است که در دوره‌های دانشکده‌های علوم قرآنی؛ مثلاً افراد به گذراندن یک دور تفسیر قرآن توفیق پیدا نمی‌کنند. در هر حال الآن که‌هر طلبه چندین دوره اصول فقه می خواند، وقتی می خواهد تفسیر قرآن بخواند با مشکلی مواجه است. مشکل آن نیست که تفسیری نداریم تا به آن اعتماد کنیم بلکه مشکل ما در روش است، نه در محتوا و توان فهم و درک مخاطبان. برای این که با مفاهیم قرآن کریم آشنا بشویم، یا باید از ترجمه‌ها استفاده بکنیم که ایجاز مخل دارد. خیلی از مطالبی که در قرآن کریم هست، در ترجمه‌ها منعکس نشده است. از این جهت همه ترجمه‌ها یک نوع ابهام و اجمال دارند. از طرفی دیگر تفسیرهای مفصّل قرآن، بیست ـ سی جلد است که خواندن آن از عهده همه بر نمی‌آید. تفسیرهایی هم که مختصر است و تفسیر مزجی نامیده می شود، ضمن این که برای عموم طلّاب قابل استفاده نیست و از همان مشکل اجمال برخوردار است، اکثریّت مردم هم با همین مشکل مواجه‌اند که آنها نیز نمی‌توانند به تفسیرهای مزجی عربی مراجعه کنند. برای آن که ارائه قرآن در سطح جامعه با توفیق همراه شود و دانشجویان، طلّاب و عموم مردم بتوانند یک دوره تفسیر قرآن را بخوانند، باید به دنبال روشی باشیم که ضمن برخورداری از ویژگی دقّت از خاصیّت سرعت هم استفاده بکند. من در سال هفتاد و نه، نوشتن طرحی را با عنوان «وحدت موضوعی قرآن» شروع کردم که با نام «ساختار هندسی سوره‌های قرآن» چاپ شد. در بحث ساختار هندسی سوره‌های قرآن که مسئله هدفمندی سوره‌های قرآن در آن مطرح  می‌شود، به این نظریّه بر می‌خوریم که وقتی به سوره‌های مختلف قرآن کریم نگاه می‌کنیم، در نگاه اوّل مملّو از موضوعات و مطالبی پراکنده‌اند و ارتباط زیادی با هم ندارند.
عموماً تصوّر بر این است که واحد نزول، شامل چند آیه درباره موضوعی است و وقتی تمام شده، جبرئیل سخن خود را به پایان رسانده و وحی قطع شده است. این چهار ـ پنج تا آیه‌هم که باقی مانده، بعداً رسول اکرم (ص) به دستور خداوند سبحان، آن را در جای جای قرآن قرار داده است؛ یعنی یک دفعه، قرآن نازل شده و در مرحله دوّم آیات در سوره‌ها قرار داده شده و سوره‌ها شکل گرفته است. این یک نظریّه است و بر اساس این نظریّه می گویند: قرآن از موضوعات مختلف تشکیل شده است. این تصوّر از قرآن، قرآن را به صورت کتابی که موضوعاتش هیچ گونه ارتباطی با هم ندارند و در یک سوره با هم جمع شده‌اند، به دلیل خاصّی که نمی‌دانیم، نشان می‌دهد. ما در تحقیق خود نشان داده‌ایم که این گونه نیست بلکه اولاً قرآن به صورت سوره‌ای نازل شده و در موارد اندکی، سوره‌ها در فواصل نازل شده است و بین قسمت‌های سوره، فاصله زمانی وجود دارد. به‌هر حال نزول قرآن برخلاف آنچه تصوّر می‌شود، نزولی پراکنده نیست. وقتی که به قرآن نگاه کردیم، دریافتیم یا قرآن به‌همین شکل فعلیش نازل شده، جایگاه آیات را می‌گویم نه سوره‌ها، چون سوره‌ها قطعاً با جایگاهی که الآن در مُصحَف دارد، نازل نشده است. امّا جایگاه آیات در سوره‌ها یا به‌همین شکلی است که الآن هست و یا در بعضی از سوره‌ها به دستور خداوند سبحان و به دست مبارک پیامبر (ص) و امر ایشان در جای فعلیش قرار داده شده است. بنابراین هر کدام دارای حکمتی است و سوره‌ها و محتوای سوره‌ها نمی‌تواند پراکنده باشد. وقتی این مسئله را قبول کردیم، به تعبیر علّامه طباطبایی «ره»، به این نتیجه می‌رسیم که این موضوعات به ظاهر پراکنده، در یک مجموعه ظاهر شده است. پس باید یک جامع و قدر مشترکی داشته باشند. بحث از این قدر مشترک، مسئله‌ای است که بعضی از دانشمندان به آن توجّه کرده‌اند. وقتی به مسئله هدفمندی سوره‌ها پی بردیم، متوجّه شدیم که از این بحث چند محصول قابل ارائه و استخراج است. یکی از مباحث این است که بر اساس این روش، بسیاری از اختلافات تفسیری را با استفاده از غرض سوره می‌توانیم حل کنیم. با توجّه به ‌هدف سوره، این امکان برای ما فراهم می‌شود که ترجمه‌ای کاملاً روان از سوره ارائه بکنیم و مطالب آن با یکدیگر پیوسته باشد. ما هدف سوره را به روش علمی استخراج می‌کنیم و مشخّص می کنیم که کلّ محتوای سوره درباره این غرض است. در گام بعدی بر اساس روش‌های علمی، محتوای سوره را در رابطه با این هدف، موضوع بندی و ساختاربندی می‌کنیم. دوّمین کار، مشخّص کردن ساختار کلّی سوره است. بعد ذیل  این ساختار، ارتباط جزئی آیات را با این ساختار برقرار می کنیم. وقتی که این کار را  کردیم، یک نمودار دست ما می‌آید. این نمودار را جلوی خود می گذاریم و به تفسیر می‌پردازیم. با این روش تفسیری، به حول و قُوّه الهی موفّق شدیم سوره بقره را که پنجاه صفحه است، در پانزده جلسه تفسیر کنیم. تفسیر سوره بقره را وقتی ما خدمت دوستان عزیزی که حضور داشتند بیان کردیم، در این کار نه عجله کردیم و نه سهل انگاری. وقتی که سوره بقره بیان می‌شد، نزدیک به‌هشتاد درصد از مطالب تفسیر شریف «المیزان» را در پانزده جلسه بیان کردیم. البته گاه به اقتضای بحث نکاتی را اضافه می‌کردیم. این هشتاد درصد، محتوایی است که علّامه «ره» در ذیل آیات بیان می‌کند. علاوه بر این که با چیزی که در تفاسیر دیگر نیست؛ یعنی با ساختار کلّی سوره‌هم آشنا می‌شوند. این امر به کسی که می‌خواهد تفسیر قرآن را دریابد هم کمک می‌کند. ضمن این که نسبت به سوره یک نگاه جدید در او ایجاد می شود که با تفسیر ترتیبی معمول ایجاد نمی‌شود. افزون بر همه این ها، در روش تفسیر ساختاری، فرد موفّق خواهد شد که با کارهایی که خارج از کلاس باید انجام دهد، یک دوره معجم المفهرس موضوعی برای خودش داشته باشد. در این روش ضمن این که مهارت و تسلّطی در خواندن قرآن و فهم قرآن ایجاد می‌شود، مهارت در تفسیر موضوعی و تحقیق و پژوهش در قرآن و تبلیغ معارف قرآن را هم به فرد انتقال می دهیم. تفسیر ساختاری روشی است که در آن با سرعت معقول، تفسیر قرآن را ارائه می‌کنیم و کسی که این دوره را می‌گذراند، موفّق خواهد شد این اطّلاعات و مهارت ها را داشته باشد: اوّل این که به ساختار سوره و ارتباط آیات پی می‌برد که این خود لذّت و درک و احساس بسیار خوبی را به انسان عنایت می‌کند و بسیاری از مطالبی که بر اساس تفسیر معمول به آن نمی‌رسد، پی می‌برد. دوّم این که نسبت به ترجمه آیات مسلّط می‌شود. سوم این که نسبت به واژگان قرآن، نگاه دقیق‌تری پیدا می‌کند و تسلّطی اجمال بر واژگان می‌یابد. سؤال این است که این روش چه می‌کند که در مدّت کم این همه فواید را به دنبال دارد؟ در تفسیر ترتیبی فعلی، علّت طول کشیدنش این است که ما از جزئی به کلّی می‌رسیم. این روش فواید بسیاری دارد. ما به سطحی از درک و فهم برای فهمیدن قرآن نیاز داریم. در تفسیر ساختاری، ما به جای این که از لفظ آیه شروع کنیم و به عبارت آیه برسیم، از کلمه شروع کنیم و به جمله برسیم، ازجمله به آیه، از آیه به پاراگراف، از پاراگراف به سوره که ‌همین باعث می‌شود خیلی از مباحث جانبی و بحث هایی که خیلی با فهم اصل آیه ارتباط ندارد، مطرح شود. ما در تفسیر ساختاری، برعکس حرکت می‌کنیم؛ یعنی از کلّی به جزئی می رسیم. در حرکت از کلّی به جزئی، رسیدیم به جایی که فهم مطلب به فهم واژه نیاز داشت، واژه گفتیم. به جایی رسیدیم که فهم ساختار و ارتباط آیات، به تجزیه و ترکیب نیاز داشت، آن را بیان کردیم. در واقع همه چیز در خدمت هدف سوره و ساختار سوره است و چون از کلّی به جزئی می‌رسیم، خود تیترهایی که زده می شود کمک می‌کند که بخشی از فهم آیات فراهم شود و نیاز به خیلی از توضیحات از بین می رود. جزواتی را به صورت مکتوب در اختیار مردم قرار داده‌ایم و البته سطح عمومی را در نظر گرفتیم؛ یعنی تفسیر نگفتیم بلکه ترجمه قرآن همراه با مختصری از تفسیر ارائه شده است. جلد اوّل با نام «تفسیر آفتاب» منتشر شده که مخصوصاً در بین دانشجویان با استقبال مواجه شده است و افرادی که آن را مطالعه کرده‌اند، اعلام کرده‌اند که توانسته‌اند ارتباط راحت‌تری با تفسیر قرآن برقرار کنند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *