در کارگاه آموزشی «حکومت و تمدن» مطرح گردید:

فلسفه سیاسی، جامعه‌شناسی فلسفی یا فلسفه الاجتماع، فلسفه تمدنی سه رویکرد حکومت و تمدن است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده اسلام تمدنی، سلسله کارگاه آموزشی پژوهش محور «حکمرانی و تمدن» با عنوان «حکومت و تمدن» با حضور دکتر سیدعلیرضا واسعی عضو هیأت علمی گروه هنر و تمدن اسلامی پژوهشکده اسلام تمدنی به عنوان ارائه دهنده و عباسعلی نصرآبادی رئیس اداره امور پژوهشی اداره کل پژوهش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی به عنوان دبیر علمی به همت اداره کل پژوهش پژوهشکده اسلام تمدنی برگزار گردید.

در ابتدای کارگاه، دکتر واسعی درخصوص تعریف تمدن گفت: تمدن یا شهرآیینی نوعی از زندگی است که امکان کنار هم آمدن انسان‌ها را به نحو حداکثری فراهم می‌کند. گسترده ترین سطح مناسبات انسانی یعنی آن بالاترین سطحی که امکان می دهد تا انسان ها در کنار یکدیگر زندگی کنند، برداشته شدن مرزها، اینها معنی تمدن است.

در ادامه عضو هیأت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی، مراد از حکومت را این گونه بیان نمود: حکومت در تعریف بر قوه مجریه تلقی می‌شود؛ کسانی که حکمرانی جامعه را بر عهده دارند. اما در یک معنای دیگر مراد از حکومت، ساختار و ساز و کار و نوع اداره جامعه است که مبتنی بر رویکرد سیاسی پیش می‌رود. حکومت ساز و کار و تعاملی است که برای اداره و تدبیر امور کلان جامعه به کار بسته می‌شود. همان چیزی که به نام نظام یا تشکیلات کلان یا رژیم حکومتی از آن یاد می‌کنیم. بنابراین مراد ما از حکومت، سازوکار، ساختار و نوع تدبیری است که اداره کردن جامعه را امکان پذیر می کند و دارای چند رکن مشخص است. یکی از ارکان آن ساختاری است که برایش تعریف می‌شود. رکن دیگر سازوکار و گونه های مواجه با تدبیر امور است. رکن سوم حاکمان یا کسانی هستند که عهده دار چنین مسئولیتی می شوند و مجموعه اینها حکومت را تعریف می کنند. در اصطلاح و کاربردهای امروزی، حکومت بر بخشی از حکمرانی اطلاق می شود که قوه مجریه باشد. و دو قوه مقننه و قضائیه را در کنار آن قرار می دهند.  اما در تعریف ما حکومت مفهومی عام دارد. هم شامل قوه مجریه و هم مقننه و هم قضائیه می شود. به عبارت دیگر آن نهادی است که بر اداره مملکت ورود می‌کند و چگونگی اداره مملکت را تدبیر می‌کند و عهده داری آن را به دوش می‌کشد.

وی افزود: ما وقتی سخن از حکومت و تمدن می‌کنیم، از سه منظر قابل بررسی هستند یا به تعبیر دیگر سه دریچه و رویکرد برای این مبحث می‌توانیم باز کنیم. بر اساس یک رویکرد که در فلسفه سیاسی از آن گفتگو می‌شود، آن است که در یک جامعه متمدن چه نوع حکمرانی‌ای بایسته و شایسته است؟ جوامع را به چند روش می‌توان تقسیم کرد. جوامع یا دارای تمدن مطلوبند یا تمدن مطلوبی ندارند. تمدن امری نسبی است. اساساً جامعه‌ای را نمی‌توان پیدا کرد که تمدنی نداشته باشد. یک جامعه از مرتبه بالاتری از تمدن برخوردار است و یک جامعه پایینتر. جامعه بی تمدن نمی‌توانیم داشته باشیم. اساساً جامعه حیثی از تمدن است. همین که انسانها در کنار هم قرار گرفته‌اند و چیزی از جامعه را شکل دادند یعنی اینکه نوعی از تمدن را دارا هستند اما ممکن است آن تمدن مطلوب نباشد. پس بین تمدن موجود و مطلوب فاصله قرار دارد. اما معنای این سخن این نیست که ما جامعه غیر متمدنی داشته باشیم. البته این نکته را باید تاکید کنیم که ما سطحی از تمدن را دیگر تمدن نمی‌دانیم. برای اینکه مفاهمه بهتری بشود، به سرمایه تشبیه می‌کنم. ما به کسانی سرمایه دار می‌گوییم که از یک حدی بالاتر دارای دارایی باشند. تمدن هم همین گونه است. جوامعی که از یک سطحی پایین‌تر هستند، جوامع غیر متمدن می‌دانیم. وقتی می‌گوییم حکمرانی و تمدن یا حکومت و تمدن، یکی از منظرهای بحث ما منظر فلسفه سیاسی است.

 دانشیار پژوهشکده اسلام تمدنی درخصوص جامعه متمدن گفت:  جامعه متمدن جامعه‌ای است که انسان‌ها از آگاهی درخوری نسبت به خویشتن و حیات و انسان و هستی برخوردارند. سطح آگاهی انسان‌ها از متوسط بسیار بالاتر است. جامعه متمدن جامعه‌ای است که در آن امنیت وجود داشته باشد. مراد از امنیت، امنیت نظامی نیست. در گذشته وقتی سخن از امنیت، به میان می آمد یعنی جامعه دارای حدی باشد و امکان تجاوز بیگانگان ممکن نباشد. یا از نظر اجتماعی در وضعیتی باشد که کسی به مال و خانه دیگری حمله ور نشود؛ امروزه امنیت معنای بسیار بسیار عمیق تر، دقیق‌تر و گسترده‌تری پیدا کرده و وجه نظامی و اجتماعی آن وجه کوچکی از امنیت است. بالاترین سطح امنیت، امنیت فکری و اخلاقی و عقیدتی است. جامعه متمدن آن جامعه‌ای است که در آن امنیت و نظم وجود دارد. جامعه متمدن جامعه آگاه، نظام یافته و دارای امنیت و آزادی است. جامعه متمدن جامعه‌ای است که آزادی در آن باشد و بی گمان این آزادی، آزادی افسار گسیختگی نیست. جامعه متمدن جامعه‌ای آگاه و دارای نظم و امنیت و آزادی است و یک نکته و شاخص مهم تر هم وجود دارد و آن اخلاقیات و فرهنگ است. جامعه قانون مند و انسان قانون‌گرا رعایت خیلی از امور را می کند اما در آن، آن انعطاف انسانی و عواطف والای مطلوب وجود ندارد. جامعه متمدن که می‌گوییم، چنین جامعه‌ای است که طبعا حکمران متناسب با خودش و حکومت شایسته خودش را می‌طلبد. حکومت چنین جامعه‌ای باید حکومتی قانون‌مدار و پایبند به آزادی انسان‌ها، دغدغه‌مند نسبت به امنیت و رعایت کننده نظم باشد و حکومتی باشد که برای توسعه اگاهی و برای گسترش دانایی مردم جامعه دست از پا نشناسد.

وی درخصوص حکومت و تمدن گفت:  بین حکومت و تمدن از سه منظر می‌توان گفتگو کرد. منظر اول منظر فلسفه سیاسی بود به این معنا که جامعه متمدن چه نوع حکومتی را طلب می‌کند. جامعه هر قدر متمدن تر باشد، حکمرانی و حکومت شایسته تری را می طلبد یا حکومت مسئولیت بزرگتری را در قبال چنین جامعه دارد یا نوعی از حکومت را باید تعریف کرد که متناسب با آن جامعه متمدن باشد. تمدن امری نسبی است. همه جوامع دارای تمدن هستند و ما جامعه غیر متمدن نداریم. اما جامعه دارای تمدن مطلوب، حکومت مطلوبی را طلب می کند. رویکرد دوم، حکومت و تمدن از منظر جامعه‌شناسی فلسفی یا فلسفه الاجتماع است. برای شکل‌دهی به یک جامعه متمدن چه نوع حکومتی لازم است. این موضوع به کارکرد حکومت در جامعه و نقشی که حکومت در جامعه ایفا می‌کند، برمی گردد. بر پایه یک نگاه به ویژه از منظر نگاه قهرمان‌گرایی یا ابرمردگرایی یا سوپرمن‌گرایی، این حاکمان و حکمروایان هستند که جامعه‌ای را به سمت و سوی صلاح و رستگاری می‌کشانند یا به سمت کژی و بدی منحرف می کنند. بر پایه این نگاه توده مردم رعیت هستند. منظر سوم منظر فلسفه تمدنی است. از منظر فلسفه تمدن رابطه میان حکومت و تمدن رابطه ریشه و درخت است. رابطه ریشه و شاخه است. رابطه اصل و فرع است. به بیان دیگر از منظر فلسفه تمدن، حکومت بار و محصول تمدن است. حکومت برآیند تمدن است.

گزارش کامل کارگاه «حکومت و تمدن»

فایل صوتی کارگاه «حکومت و تمدن»

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *