در ابتدا تشکر می‌کنیم از اینکه وقت خود را در اختیار مباحثات قرار دادید. در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب، همه به دنبال بررسی و ارائه گزارش فعالیت‌های صورت گرفته هستند. وقتی بحث گزارش عملکرد به میان می‌آید، اغلب فعالیتها در غالب آمار ارائه می‌شود. اما فراتر از بحث آمار، میزان تاثیرگذاری این فعالیتها است
. در بحث پژوهش، اینکه میزان تاثیرگذاری فعالیتهای فرهنگی، علمی و … چگونه مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و معیار سنجش شما چیست؟ بسیار اهمیت دارد. به طور مثال، در بحث کتاب، آمار کتاب‌های منتشر شده بالا بوده اما وقتی به آمار نسخه آنها مراجعه می‌شود، تیراژ نسخه‌ها بسیار پایین است. نکته دیگر اینکه به چه میزان این کتاب‌ها به عنوان منابع درسی و پژوهشی از سوی محققان مورد استفاده قرار می‌گیرد نیز حائز اهمیت می‌باشد. ساز و کار دفتر تبلیغات اسلامی در این ارزیابی‌ها چگونه است؟
لازم است در ابتدا مقدمه‌ و یک موضوع کلی عرض کنم. به طور کلی وضعیت دین و دینداری را در کلان جامعه کنونی ایران و جهان باید مد نظر قرار داده و آسیب‌ها و چالش‌های موجود در این مسیر را بررسی کرد. باید جهت‌گیری ذائقه‌های علمی و فرهنگی مردم مورد مطالعه قرار گیرد.
بنابراین، باید نهادهای دینی در فعالیت‌های خود در چنین فضایی و با توجه به این چالش‌ها مسیر حرکت خود را مشخص کنند. یک دیدگاه، نگاه جزئی‌نگر است که ما روی فعالیت‌های یک نهاد دینی یا حاکمیتی متمرکز شویم؛ دیدگاه دیگر اینکه، در یک افق بالاتری روند دین و دینداری را مسیریابی کنیم.
در بحث حضور مدرنیته در جوامع اسلامی، فرهنگ جوامع اسلامی و سبک زندگی مدرن و پیامدهای تکنولوژی در ساحت رفتاری و ساحت اندیشگی معاصر را باید همه در کنار یکدیگر در نظر گرفته شوند.
ما در ساحت‌های مختلف، مناسبات سنتی‌مان دچار چالش و تغییر شده است، در دهه شصت نشریات می‌توانستند بسیار نقش‌آفرین باشند از جمله نشریه «حوزه» و «نقد و نظر» در فضای حوزوی، نشریه «کیهان فرهنگی» در فضای غیر حوزوی، و نشریه «کیان» در دهه هفتاد و برخی دیگر از نشریات که در فضای روشنفکری بودند. اما آیا در فضای کنونی، نشریات چنین تاثیر و نقشی دارند؟ در حالیکه الان مردم روزنامه هم نمی‌خوانند. در آن دوره نشریات خود یک رسانه بودند، اما بنده وقتی به دفتر تبلیغات اسلامی آمدم برخی نشریات را تعطیل کردم، چون دیگر کارایی گذشته را نداشتند.
در حوزه تبلیغ در دهه پنجاه و شصت، مساله منبر و تبلیغ چهره به چهره، تاثیر بسیاری داشته و خود یک رسانه بسیاری قوی‌ای بود، اما الان که هر کانال تلویزیونی را بزنید یک روحانی هست، و با وجود شبکه‌های اجتماعی گسترده، منبر دیگر نمی‌تواند مانند گذشته به عنوان یک رسانه، تاثیر سنتی خود را داشته باشد. گرچه همچنان به عنوان یک عنصر تأثیرگذار فرهنگی و دینی ایفای نقش می‌کند، ولی به لحاظ میزان تأثیر و نقش مانند گذشته نیست.
تمام دستگاه‌های فرهنگی، دینی و تمام فعالان عرصه فرهنگ و دین در یک حالت عدم توازن با اتفاقات فرهنگی به سر می‌برند؛ یعنی تلاش‌ها، فعالیت‌ها و مهارتها و ابتکارات، تناسبی با آهنگ حرکت جوامع به لحاظ تغییر ذائقه فرهنگی نداشته و آهنگ تحولات در حوزه فرهنگ و رسانه همه را غافل‌گیر کرده است. این مطلب اختصاص به ایران نداشته، بلکه به سبب انقلاب تکنولوژیک در عرصه رسانه و فضای دیجیتال، حجم و میزان سرعت تغییرات فرهنگی قابل پیش‌بینی نیست.
ما در بخش فرهنگ نقش‌های متفاوتی داریم، برخی دستگاه‎‌ها نقش صیانت از فرهنگ را دارند، برخی نقش نظارتی و برخی هم مولد فرهنگی هستند.
سوال این است که آیا میان فعالیت‌های فرهنگی، تبلیغی، پژوهشی و وظایف، انتظارات و نیازهای مخاطب توازن برقرار می‌باشد؟ پاسخ منفی است، چنین توازنی برقرار نیست و این مساله دلایل مختلفی دارد.
اگر انقلاب اسلامی را یک نقطه عزیمت بدانیم، اما قبل و بعد آن چه اتفاقاتی در بحث انتظارات از روحانیت افتاد؟ اگر انقلاب اسلامی را نقطه عطف بدانیم، در مساله سطح انتظارات، در قبل و بعد انقلاب با یک جهش روبرو هستیم. اگر دامنه انتظارات فضای عمومی جامعه را از حوزه در قبل از پیروزی انقلاب بخواهیم فهرست کنیم به یک انتظارات کلاسیک و مشخص سنتی می‌رسیم مانند اینکه مساجد و جلسات مذهبی اداره شوند و احیانا در خود حوزه بازار بحث علمی و آن هم صرفا در حریم علوم اسلامی گرم باشد. اما تک ستاره‌هایی مانند علامه طباطبایی و شهیدمطهری، آیت‌الله مکارم شیرازی و شهید بهشتی و سایرین که فعالیت‌هایی را علاوه بر انتظارات سنتی از حوزه داشتند، اینها به عنوان یک فضل شمرده می‌شد و نه یک فرض؛ یعنی کنار درس و بحث طلبگی و انجام رسالت تبلیغی متعارف یک‌سری فعالیت‌های جانبی هم داشتند.
اما بعد از پیروزی انقلاب، حوزه به یکباره، با هجوم وسیع از انتظارات مواجه شد. یعنی پیوند روحانیت با نظام اسباب طرح یک میدان وسیعی از نیازها بود. ماهیت انقلاب اسلامی که یک ماهیت گفتمانی و یک انقلاب گفتمانی و معنایی بود، یعنی انقلابی که می‌گفت من در مقابل دنیای امروز و مدنیت معاصر حرف دارم. دنیا توقع داشت در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و عرصه‌های مختلف حوزه حرف داشته باشد. در سطوح مختلف لبه انتظارات از حوزه مرتب وسیع‌تر می‌شد. اما بحث این بود آیا سیستم آموزشی حوزه، و آن نیروی انسانی مورد نیاز، آموزش لازم را دیده بود؟ و مهارت‌های لازم را داشت؟
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فضای روشنفکری ما فضای مارکسیسم زده و چپ‌گرا است، البته نه فقط ما، بلکه جهان عرب نیز همینطور بود. لبه تماس ایدئولوژیک و لبه تماس تطبیقی ما عمدتا با مارکسیسم بود. اما بعد از انقلاب تمام علوم انسانی و تمام فلسفه‌های متنوع غربی وارد میدان مقابله فکری با روحانیت و حوزه و جریان دینی شدند.
سوال این است آیا حوزه در این چهار دهه کاری نکرد و دچار رخوت و سکون بود؟ خیر. حوزه با تمام ظرفیت تلاش کرده است و می‌کند. بنده حوزه را دچار یک فراموشی تاریخی نسبت به رسالتش نمی‌دانم. اینطور نبود که حوزه در این چهار دهه متوجه سطح انتظارات نبوده باشد و نفهمد که با چه دنیای جدیدی مواجه شده است. شاید بتوان گفت این آگاهی تاریخی گسترده نشده و هرچه می‌گذرد، این آگاهی تاریخی در حال گسترش است. در دهه شصت یک بخش محدودی از حوزه توسط این انتظارات گزیده و تحریک شد. بخش کوچکی از حوزه آن آگاهی تاریخی را پیدا کرد که باید حوزه کارها و خلاقیت‌های جدیدی داشته باشد. همین بخش کوچک در دهه شصت احساس کرد که باید زبان‌آموزی کند مثلا زبان انگلیسی را یاد بگیرد. احساس کرد که باید به سوی دنیاهای معرفتی جدید گشوده باشد، باید علوم انسانی را بشناسد. به طور مثال آیت‌الله مصباح که مؤسسه باقرالعلوم را ابتدا در یک منزل تاسیس و چندین دانشکده را در یک خانه راه‌اندازی کرد، در جامعه‌شناسی، روانشناسی، فلسفه وغیره آموزش‌هایی را ایجاد کرد.
حوزه در حالت عدم توازن قرار گرفته و تلاش‌های صورت گرفته پاسخگوی حجم و عمق نیازها نیست. به لحاظ تولید محتوای پژوهشی، اقناع دینی جامعه و تاثیرگذاری و جریان سازی فکر دینی در وضعیت متوازن نیستیم.
آحادی از طلاب در فلسفه اخلاق، تحلیلی و مضاف شروع به فعالیت کردند. یا برای نمونه عده‌ای از فضلاء در اواسط دهه شصت وارد عرصه تخصصی کلام جدید شدند. در امر تبلیغ حوزه، طلاب به این نتیجه رسیدند که در بحث تبلیغ دیگر تبلیغ سنتی به تمام نیازها جواب نمی‌دهد. بنابراین، گروه‌های تبلیغی ایجاد شد و به شکلی مستمر با جامعه مرتبط شدند. طلابی در فضای مجازی شروع به فعالیت کردند، مراکز متعدد آموزش عالی و پژوهشی در حوزه تاسیس شد تا با کادرسازی از عهده نیازهای جدید برآیند.
روش شما در تحلیل این است که زمینه‌ها را برجسته می‌کنید، این همان روشی است که ما در پاسخ‌گویی مسئولان نظام نیز می‌بینیم. یعنی نقش دشمن و کمبود امکانات و غیره را برجسته می‌کنند.
خیر، اصلا درست نیست. بنده یک کلمه از دشمن نگفتم، بلکه وضعیت‌شناسی کردم. عرض کردم این واقعه عظیم به نام انقلاب اسلامی و تشکیل یک نظام جمهوری اسلامی به شکل طبیعی یک حجم انتظاری را متوجه حوزه‌های علمیه کرد. بنده در مقام داوری و ارزیابی، خودمان را کاملا مثبت ارزیابی نکردم، بلکه می‌گویم ما در حالت عدم توازن قرار داریم و تلاش‌های صورت گرفته پاسخگوی حجم و عمق نیازها نیست. از سوی دیگر هم سیاه‌نمایی نکردم که بگویم حوزه در این چهل سال هیچ کاری نکرده است. میزان سطح انتظار و نیاز‌های جامعه و حوزه‌های چالش، سطح، عمق و حجمش با فعالیت‌های ما توازن ندارد. سطح نیازها و چالش‌های موجود از حوزه با سطح فعالیت‌های حوزه متناسب نیست. نه به لحاظ بُعد تولید محتوای پژوهشی و نه به لحاظ اقناع دینی جامعه و نه به لحاظ تاثیرگذاری و جریان سازی فکر دینی در وضعیت متوازن نیستیم.
شما وقتی فرایند‌های جهانی و انتظارات را مطرح می‌کنید همه تاکید بر زمینه‌ها است و نقش کارگزار را تضعیف می‌کنید، گویا اینگونه می‌گویید که این شرایط اینقدر سخت بود به گونه‌ای که ما در این فضا خیلی قدرت تنفس نداشتیم.
بنده این طور عرضی نداشتم. شما شدیدا دچار فرمالیزم شده‌اید. بنده هیچ صحبتی از بودجه و امکانات نکردم بلکه بحث توانمندی‌های عینی را دارم. بنده برآیند را می‌بینم مبنی براینکه نیروی انسانی، میزان فعالیت‌ها و تصمیماتی که گرفته‌ایم، با نیازها تناسب ندارد، ما عقب هستیم. نمی‌توانیم بگوییم جبهه انقلاب و دین در جنبه فرهنگی کاملا اوضاع را مدیریت می‌کند، و ما در حال جریان‌سازی مطلوب و تاثیرگذاری مثبت اجتماعی در روند اخلاق، دین در جامعه هستیم. سخن در میزان تناسب میان تلاش‌ها و نیازها است. سخن در این است که نباید از روند تلاش‌های حوزوی و دینی خود مبتهج باشیم و احساس رضایت کنیم، حالت تعادل برقرار نیست.
کاری که باید بکنیم، وضعیت‌شناسی است و بخشی از این گام باید آسیب‌شناسی باشد. باید ببینیم فضای عمومی، جبهه فرهنگی انقلاب و فضای دینداری با چه آسیب‌هایی روبه‌رو است؟ دفتر تبلیغات اسلامی با چه آسیب‌هایی روبه رو است؟ اگر بخواهیم یک وضع مثبت‌تری در فضای فرهنگی عمومی پیدا کنیم  و حوزه و نهادهای حوزوی بتوانند نقش مثبت‌تری در این جریان ایفا کنند، باید گام‌هایی برداشته شود، ما باید از وضعیت دین و دینداری جامعه عکس ماهواره‌ای برداریم، باید یک وضعیت‌شناسی توصیفی داشته باشیم که یک مطالعه  تبیینی نیز لازم دارد، یعنی ما باید درکی از علل این وضعیت داشته باشیم. باید دید که با توجه به این وضعیت و توانمندی‌های موجود، نقشه‌راه برون‌رفت از وضعیت موجود و رسیدن به وضع مطلوب چیست؟ به طور مثال در عرصه علم، تبلیغ و فرهنگ ذائقه مردم چگونه است؟ طلاب موجود را باید چگونه تجهیز کرد؟ چگونه فضاهای تماس با مردم و حوزه را ایجاد کنیم؟
در دانشگاه باقر العلوم در آوردن برخی اساتید تحت فشار هستیم که برخی فضاهای بسته حوزه باعث ایجاد این مساله شده است.
حوزه در حال حاضر در موضع بالایی نایستاده‌ است. در مقابل سطح انتظارات و دغدغه اخلاقی و ذائقه فرهنگی جامعه در عرصه تبلیغ دینی هنرمندی، چابکی و تاثیرگذاری رضایت‌بخش و مطلوب را نداریم. سطح بالای نیازهای جامعه و تنوع انتظارات اقشار مختلف جامعه را باید در نظر گرفت و ببینیم که آیا طلبه و روحانی ما توانایی مواجهه با برخی از اقشار که ذائقه فرهنگی‌شان تغییر کرده را دارد و آموزش‌های لازم را دیده است؟ جامعه امروز به لحاظ فرهنگی موزائیکی شده است. پیش از انقلاب هم فضا موزائیکی بود، اما بسیار کلان و با تنوع کم. در حال حاضر تعداد موزائیک‌های این پازل بسیار متنوع و عجیب شده‌است. طلبه و مدیر فرهنگی ما مهارت لازم و علم لازم برای تماس موثر با همه این تفاوت‌های جامعه مخاطب را باید پیدا کند. بار دیگر تأکید می‌کند تلاش زیاد شده است و فعالان حوزوی عرصه علم، تبلیغ و فرهنگ کار می‌کنند، اما باید آهنگ و عمق و هوشمندی بیشتری پیدا کند.
زمانی ما از نهادهای فرهنگی که نخبه‌گرا نیستند برخی انتظارات را داریم، اما زمانی هم از دفتر تبلیغات اسلامی انتظار داریم، اینها متفاوت هستند. ما دفتر تبلیغات را با این تعداد از اعضای هیات علمی یک مرکز کاملا نخبه‌گرا می‌دانیم.حوزه در بحث پژوهشکده و دانشگاه نتوانسته خود را با نیازهای موجود هماهنگ کند.
در عرصه پژوهش ما دو نقص عام داریم، تولیدات علمی حوزوی دو بخش کلان دارد که یک بخش در فضای علوم انسانی و یک بخش در فضای علوم اسلامی است. دفتر تبلیغات در فضای علوم اسلامی به لحاظ موفقیت بد نبوده است. این دفتر از پیشتازان منابع و مآخذ در این زمینه می‌باشد. به طور مثال ما در پژوهشکده اطلاعات و مدارک، فرهنگ و معارف قرآن و تاریخ و سیره‌ی اهل بیت(ع) بحث اصطلاح‌نامه‌های حوزه‌های مختلف دانش اسلامی، دانشنامه‌ها و دایره‌المعارف‌ها و فرهنگ‌نامه‌های مختلف را داریم که بسیار در پژوهش اهمیت دارند.
فعالیت‌های پژوهشی دفتر تبلیغات در زمینه علوم اسلامی به لحاظ احیای تراث نیز موفق بوده، در حوزه فقه اتفاق خوبی که افتاد این بود که بخش فقه و حقوق دفتر تبلیغات در تمام این سالها، مسائل مستحدثه را مرکز توجه خود قرار داد و اکثر فعالیت‌های بخش فقه مساله محور است.
ما در بخش علوم انسانی و اجتماعی، انتظار عمومی از محافل علمی، پژوهشی و تولید دانش در حوزه و دانشگاه چیست؟ آیا آن انتظار غنی‌سازی علوم اسلامی به‌ماهو علوم اسلامی است؟ جامعه امروز، نظام و بخش‌های مختلف مردم از حوزه و دانشگاه در عرصه علوم اجتماعی و علوم انسانی انتظار گره‌گشایی از مشکلات جامعه را دارند. یعنی پژوهشی و دانشی تولید شود که مشکلی را حل کند. چه در فضای دانشگاه و چه حوزه، نسبت به فضای علوم انسانی و اجتماعی – دانش‌هایی که به عرصه زندگی بازمی‌گردد – با یک نقیصه عام رو به رو هستیم. در فضای عرصه زندگی بیشتر دغدغه تولیدی پژوهشی به سمت: ۱.مبانی و ۲. به سمت مباحث هنجاری و ترسیم وضع آرمانی و مطلوب می‌رود. ما در بحث دانش فلسفی و وجه فلسفی علوم انسانی و مبانی کار می‌کنیم. در وجه هنجاری-ترسیم مطلوبیت‌ها- ، دانش هنجاری – نظام تعلیم و تربیت مطلوب، جامعه سیاسی مطلوب، فضائل جامعه سیاسی، عدالت، آزادی،- تلاش علمی و تولید می‌کنیم.
فقه ما صرفا دانش هنجاری است. نیاز اساسی ما دانش «نیمه‌بنیادین» یا «دانش توسعه‌ای» است تا راهکار دهد و نهادسازی کند.
فقه ما صرفا دانش هنجاری است. اما چگونه با وضع موجود و آن مبانی به وضع مطلوب می‌توان رسید؟ چه دانشی باید تولید کرد که راهکار دهد و نهادسازی کند؟ در پاسخ باید گفت، نیاز اساسی ما دانش «نیمه‌بنیادین» یا «دانش توسعه‌ای» است تا راهکار دهد و نهادسازی کند. مثلا عالمان علوم اقتصادی غرب بحث‌های بانکداری و نظام‌های پولی موجود را بر اساس بافت اندیشه‌ای خود و براساس مبانی فرهنگی خود تولید کرده و برای حل مشکلات خود نهادسازی کرده‌اند، اما ما صرفا روی این مباحث متمرکز شده‌ایم که آیا این نهادها شرعیت دارد یا خیر؟ یا چه تغییراتی بدهیم شرعیت پیدا کند. یعنی نهادهای پژوهشی ما میزان اسلامی بودن یا وجه وقف شریعت شدن آن مدل یا راه‌حل را  بررسی می‌کنند. ما براساس مبانی خودمان راه‌حلی نمی‌دهیم و نهادسازی نمی‌کنیم. در حالی که انتظار است که طبق مبانی خود راه‌حل اسلامی متناسب یا واقعیت‌های فرهنگی و ارزشی  پیشنهاد دهیم.
دانش‌های مربوط به عرصه زندگی را همه جانبه تولید نمی‌کنیم، به شکل کاریکاتوری بخشی از آن را برجسته کرده و بخشی را لاغر نگه داشته‌ایم. تولیدات مربوط به مبانی را برجسته کردیم، تولیدات جانب هنجاری را خوب و پر رنگ کار می‌کنیم. حوزه‌ها در عرصه علوم انسانی اسلامی کار جامع نکرده‌اند، این نقیصه بایستی جبران شود که البته از سخت‌ترین ابعاد و وجوه تولیدات علمی در عرصه علوم انسانی و اجتماعی است.
الان در دانشگاه‌ها بحث فلسفه سیاسی کاملا ضعیف است و اگر کسی در این حوزه فعالیت کند معمولا مورد استقبال قرار می‌گیرد، چون ما اصلا فیلسوف سیاسی به آن معنا نداریم. از طرف دیگر دانشنامه‌هایی که شما تولید کرده‌اید چندان مورد استقبال قرار نمی‌گیرند.
در پژوهشگاه بیش از صد هیئت علمی داشته و در عرصه‌های مختلف پژوهشکده‌های متعددی داریم –فقه، تاریخ و سیره، مطالعات سیاسی، فلسفه و کلام و غیره-. ما هر سال یک یا دو جلد دایره‌المعارف قرآن تولید می‌کنیم. بنده پژوهش دفتر تبلیغات را یک نهاد آکادمیک عام محض با دغدغه‌های صرفا علمی تعریف نمی‌کنم، بلکه ما رسالت‌های مدافعه‌گرایانه دینی نیز داریم. یکی از رسالت‌های ما تامین نیازهای نظام است. ما باید ببینم در ساحت‌های مختلف چه نیازی وجود دارد؟ مقام معظم رهبری، بحث رویکرد تمدنی را مطرح کردند، در همین راستا، ما در پژوهشگاه یک مرکز مطالعات تمدنی ایجاد کردیم و بیست و پنج پروژه در زمینه تمدن داریم که وقتی ارائه شود موجی ایجاد خواهد کرد.
اخیرا هم که جلسه‌ای پیرامون بحث تمدنی با مقام معظم رهبری بود، اغلب سخنرانان از دفتر تبلیغات اسلامی بودند.
بله. در این جلسه ده نفر از مجموعه دفتر تبلیغات حضور داشتند و از میان ۸ سخنران این جلسه نیز ۴ یا ۵ نفر از مجموعه دفتر تبلیغات بودند. ما زیرمجموعه رهبری هستیم و وقتی مقام معظم رهبری اشاره کردند که دهه چهارم دهه عدالت و پیشرفت است، دفتر تبلیغات میز عدالت ایجاد کرد، ما هسته عدالت‌پژوهی داریم. دغدغه‌های ما صرفا آکادمیک انتزاعی نیست. اما اینکه برون‌داد کارهای ما چقدر اتقان علمی دارد، نمی‌گوییم همه در سطح بالا است. پژوهشگاه هر ساله در برنامه‌هایی مانند کتاب سال حوزه و کتاب سال جمهوری اسلامی آثاری دارد.
در برخی محافل به طور عمده دو انتقاد به فعالیت‌های پژوهشی دفتر تبلیغات وارد است. یکی اینکه برخی فعالیت‌های پژوهشی رویکرد ایدئولوژیک داشته و عملا به دنبال بحث علمی نیستند و مدافعه گرایانه‌اند، مثلا مقام معظم رهبری یک سخنرانی می‌کند، بلافاصله در دفتر تبلیغات باید یک کادر تئوریک برای آن ایجاد کنند.
پژوهش دفتر تبلیغات یک نهاد آکادمیک عام محض با دغدغه‌های صرفا علمی نیست، رسالت‌های مدافعه‌گرایانه دینی و رسالت‌ تامین نیازهای نظام را دارد. دفتر تبلیغات نهاد واسط میان نظام، حوزه و جامعه است.
این‌گونه داوری ناشی از عدم شناخت از رسالت‌های پژوهشی و علمی دفتر تبلیغات است. اگر کسی پژوهشگاه دفتر تبلیغات را یک نهاد صرفاً آکادمیک با دغدغه‌های علمی محض بداند، طبعاً چنین تصوری را راجع برخی آثار پژوهشی دفتر خواهد داشت، اما اگر به بیانیه‌ی مأموریت دفتر تبلیغات توجه شود، که این دفتر را نهاد واسط میان نظام و حوزه و جامعه معرفی می‌کند، رسالت‌های متنوع و متعددی متوجه این دفتر خواهد بود. نیازهای معرفتی نظام، پاسخ‌گویی به شبهات دینی، احساس تعهد نسبت به گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع منطقی و استدلالی از آن، ایفای نقش عقبه‌ی تئوریک نظام اسلامی، دفاع عقیدتی از حقانیت قرآن و مکتب اهل بیت(ع)، تأمین محتوای راقی دینی برای مبلّغان مذهبی بخشی از رسالت‌های علمی و پژوهشی دفتر تبلیغات است. طبیعی است که برخی از تولیدات  علمی دفتر بایستی از سطح بالایی از استانداردهای علمی و تخصصی برخوردار باشد. اما بخشی از تولید که ناظر به فرهنگ عمومی و نیازهای جامعه‌ی دینی است، در عین عالمانه بودن، می‌تواند از ادبیات و اسلوب‌های آثار صرفاً آکادمیک فاصله بگیرد. تولید کتاب‌های خوب برای ایجاد رشد فرهنگ دینی و تعمیق باور دینی و دفاع تئوریک از گفتمان انقلاب اسلامی لزوماً نبایستی در قالب و سیمای کارهای متعارف آکادمیک با روش‌شناسی و ادبیات مرسوم شاخه‌های دانشی محض انجام پذیرد. زیرا مخاطب این آثار چهره‌های علمی تخصصی و دانشمندان آن شاخه‌های علمی نیستند، بلکه طبقات مختلف اجتماعی خدمت‌گیرندگان این تولیدات علمی هستند؛ بنابراین، حسب مأموریت‌های علمی دفتر و حسب گروه‌های مخاطب، کارهای علمی پژوهشگاه و دیگر بخش‌های تولید محتوای دفتر تبلیغات متنوع و متکثّر می‌شود و برخی کاملاً در سطح راقی علمی است و برخی در عین متقن و عالمانه بودن در قالب و محتوای کارهای آکادمیک محض عرضه نمی‌شود. ایدئولوژیک بودن اگر به معنای مدافعه‌گرانه بودن، در خدمت تثبت و تعمیق باور دینی و بسط فرهنگ انقلاب و محتوای معنایی انقلاب اسلامی بودن باشد، منافاتی با عالمانه و متقن بودن ندارد، مگر نمی‌شود از مبانی دینی و مبانی انقلاب اسلامی دفاعی موجّه و معقول و عالمانه کرد؟
مساله این است که شما می‌خواهید در مراکز علمی تاثیر‌گذار باشید.
برخی از خروجی‌های پژوهشی دفتر تبلیغات کاملا در چهارچوب استانداردهای علمی و آکادمیک است و برخی عمومی و عطف توجه‌اش به فرهنگ عمومی غلبه داشته و بخشی از آن نیز حالت مدافعه‌گرایانه دینی دارد. بنابراین در برخی از تولیدات علمی، گروه مخاطب مراکز تخصصی علمی است و میزان تأثیرگذاری بستگی به موفقیت در خوانده شدن و ارتباط برقرار کردن علمی دارد.
به لحاظ بُعد تولید محتوای پژوهشی، اقناع دینی جامعه و تاثیرگذاری و جریان‌سازی فکر دینی در وضعیت متوازن نیستیم.
اما آنطور نیست که حداقل‌های استاندارد علمی را نداشته باشد؟
بله همین طور است. الان ما در فلسفه، کلام، فقه و حقوق آثار برجسته و کاملا آکادمیک داریم.
در یک دوره‌ای که بنده در دانشگاه باقرالعلوم در رشته علوم سیاسی درس می‌خواندم، می‌دیدم که اعضای هیات علمی آنجا مساله اصلی‌شان هیات علمی بودن نیست. علاوه بر بحث هیات علمی بودن چندین کار و پروژه‌های مختلفی نیز داشتند و همین باعث شده بود که اساتید برای درس تقریبا هیچ وقتی نمی‌گذاشتند.
بله قبول دارم که در دانشگاه باقر العلوم همه اساتید در یک تراز نیستند، متاسفانه در آوردن برخی اساتید هم ما تحت فشار هستیم که برخی فضاهای بسته حوزه باعث ایجاد این مساله شده است. اگر این فضای بسته و یک‌جانبه‌نگر نباشد می‌توانیم از سایر اساتید با سطح علمی بسیار بالاتر نیز بهره‌مند شویم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *