عضو پژوهشگاه حکمت وفلسفه گفت: وقتی اصطلاح  علم غربی را می شنویم یک منطقه جغرافیایی به ذهنمان می آید، در حالی که همه مناطق غرب به صورت یکسان در پیدایی این علم سهیم نبوده اند.

به گزارش خبرگزاری مهر، معصومی همدانی، عضو پژوهشگاه حکمت وفلسفه، در جمع دانشجویان چهارمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی در تاریخ چهاردهم مرداد به سخنرانی پیرامون ماهیت و تعریف علوم غربی و مدرن پرداخت.

وی در ابتدا به تفاوت علوم انسانی با سایر رشته های دانشگاهی اشاره کرد و افزود: در علوم انسانی بر خلاف سایر رشته های موجود، مسائل و راه حل ها، خیلی روشن و شفاف نیست حتی بر سر مفاهیم و الفاظ هم اتفاق نظر وجود ندارد. وی هدف سخنان خود را تعریف کردن این مفاهیم از حیث تاریخی معرفی کرد.

همدانی ادامه داد: آن هایی که علم را بصورت مطلق به کار می برند منظورشان این است که آن چیزی که قبل از علم مدرن بوده  است اصولا چیز دیگری (غیر از علم) بوده و اصلا علم نبوده است.

وی افزود: وقتی اصطلاح  علم غربی را می شنویم یک منطقه جغرافیایی به ذهنمان می آید، در حالی که همه مناطق غرب به صورت یکسان در پیدایی این علم سهیم نبوده اند؛ به طور مثال ورود آمریکا به علم پدیده بسیار جدیدی است ولی زمانی که ما اسم علم غربی را می شنویم آمریکا حتما به ذهنمان می آید. بنابراین وقتی مفهوم علم غربی را به کار می بریم، باید با احتیاط و دقت این مفهوم را بکار ببریم. وی ادامه داد: یک تحول بزرگ همزمان در هیچ جای عالم مطرح نبوده است. حتی  جوامع غربی هم بخش ها و لایه های مختلف دارند و هر کدام سهم متفاوتی در تولید علم داشتند.

این پژوهشگر حوزه تاریخ و فلسفه علم سپس به توضیح و تدقیق مفهوم علم مدرن پرداخت: مفهوم علم مدرن کمی پیچیده تر است، زیرا قید جغرافیایی در آن نیست و در این مفهوم مبدا زمانی موثر است. نکته دیگر این است که این علم بخشی از تحولاتی بود که در غرب بوجود آمد و مدرنیته نام داشت. این اصطلاحات علم مدرن و علم غربی با خود یک سری مفاهیم ضمنی دارند و بر یک هویت واقعی  و تاریخی در بیرون وجود دارد و وحدت مشخصی وجود دارد استوار است، در صورتی که ما هیچ گاه اروپا و یونان  یک دست و خارجی نداشته ایم.

وی افزود: ارنست رنان شرق شناس فرانسوی معتقد است که زبان هر قوم بیان کننده وضع آن قوم است. زبان اروپا، زبان بیان اندیشه است و زبان سامی، زبان بیان عواطف و احساسات است. از همین  رو رنان معتقد است که علم چیزی اساساً اروپایی است. رنان در مقدمه کتاب «ابن رشد و ابن رشدیان» بیان می کند از زمان انقراض رم تا قرون وسطی هیچ اتفاقی در دنیا نیفتاد. منظور ارنست رنان  این بود که مسلمانان فیلسوف نبودند و شارح افکار یونانیان بودند به دلیل اینکه زبان آنان زبان عربی بود و حتی علم دوران اسلامی نیز غارت اعراب از علم یونانی بود.

همدانی گفت: پشت همه این مفاهیم  القاء ناتوانی مسلمین در تولید علم و نداشتن سهم در تولید علم است. وقتی از علوم اسلامی صحبت می کنیم در واقع تکرار ناخواسته این حرف است که این علوم اسلامی نیستند. شعار اسلامی سازی علوم که در واقع یک شعار ملی استیک نوع خودباختگی است، در واقع ما نقش و سهم خود را در تولید علم انکار می کنیم.

وی ادامه داد: در این حوزه دعاوی علمی بار ارزشی دارند و نظریه ها معصوم و بی طرف نیستند. برای تبیین تحولات قرن ۱۶و ۱۷   که در  اروپا رخ داد و موجب تغییر نسبت انسان با طبیعت شد دو نظریه وجود دارد: برخی اولویت را به تغییرات اجتماعی و مادی  می دهند و معتقد هستند  این تغییرات باعث عوض شدن نگاه انسان به جهان شد و برخی دیگر نیز به تغییر نگاه انسان اولویت می دهند و معتقدند تغییر نگاه انسان به جهان باعث ایجاد تغییرات اجتماعی و اقتصادی شد. اما نکته ای که باید در نظر گرفته شود این است که هیچ کدام از این ها به تنهایی این تغییرات را تبیین نمی کند.

وی در خاتمه با تاکید بیان کرد: تحولات جدید در همه جای اروپا به یکسان رخ نداد و در اوایل قرن بیستم هنوز  در اروپا جوامعی وجود داشت که جهان بینی شان مانند قرن ۱۶ بود. ضمن اینکه این مفاهیم نقش ما مسلمانان در پیدایی علم مدرن را نادیده می گیرد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *