در ویژه برنامه نهمین بزرگداشت علامه طباطبایی مطرح شد؛
نشست علمی بررسی تفسیر واژه امام در آیه ابتلا(۱۲۴ بقره) از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) در المیزان
محمد جواد عنایتی راد: از دیدگاه علّامه طباطبائی، امام کسی است که هدایت به نحو ایصال به مطلوب دارد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده اسلام تمدنی، نشست تخصصی بررسی تفسیر واژه امام در آیه ابتلا(۱۲۴ بقره) از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) در المیزان، در ویژه برنامه نهمین بزرگداشت علامه طباطبایی با ارائه محمدجواد عنایتی راد، استادیار دانشگاه فردوسی مشهد به همت پژوهشکده اسلام تمدنی و با همکاری مجمع عالی حکمت اسلامی خراسان برگزار گردید.
در ابتدای نشست عنایتی راد، آیه ۱۲۴ سوره بقره (معروف به آیه ابتلا) را قرائت نمود و گفت:نخست رویکردها به مسئله ی امامت که دربردارنده ی رویکرد کلامی، رویکرد های فقهی (حقوقی، اجتماعی و سیاسی)، رویکرد فلسفی، رویکرد عرفانی، رویکرد تاریخی و رویکرد تفسیری. رویکرد علامه نسبت به مسئله ی امامت ذیل رویکرد فلسفلی و عرفانی قرار میگیرد. مقدمۀ دوم معناشناسی امامت و ولایت و بیان واژگان همنشین و جانشین آنها بود.
وی خلاصه مدعای علامه را در هفت گزاره بیان نمود:امامت مقامى است که باید از طرف خداى تعالى معین و جعل امامت بعد ازابتلا واتمام کلمات بوده است؛امام هدایت به امر دارد و باید بعصمت الهى معصوم بوده باشد؛زمین مادامى که موجودى بنام انسان بر روى آن هست، ممکن نیست از وجود امام خالى باشد؛امام باید مؤید از طرف پروردگار باشد؛اعمال بندگان خدا هرگز از نظر امام پوشیده نیست، و امام بدانچه که مردم میکنند آگاه است؛امام باید بتمامى ما یحتاج انسانها علم داشته باشد، چه در امر معاش و دنیایشان، و چه در امر معاد و دینشان؛محال است با وجود امام کسى پیدا شود که از نظر فضائل نفسانى ما فوق امام باشد.
استادیار دانشگاه فردوسی مشهد افزود: این هفت مسئله از امهات و رئوس مسائل امامت است که از آیه مورد بحث در صورتى که منضم با آیات دیگر شود استفاده مىشود.
عنایتی راد در بخش دوم سخنان خود به تشریح و تبیین معنای امام در آیۀ ابتلا از منظر علامه طباطبایی پرداخت و گفت: از دیدگاه علّامه طباطبائی دراین آیه، امام کسی است که هدایت به نحو ایصال به مطلوب دارد. این نظریه، که برخی شاگردان علامه نیز آن را پذیرفتهاند بر دو رکن اصلی استوار است. اصل تفکیک مقام نبوت از امامت و تعیین مقصود از امامت در آیه ابتلاء
وی درخصوص اصل تفکیک مقام نبوت از امامت گفت:مرحوم علامه در نقد تفسیر امام به نبی می نویسد: (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً) امام یعنى مقتدا و پیشوایى که مردم به او اقتداء نموده، در گفتار وکردارش پیرویش کنند، و بهمین جهت عدهاى از مفسرین گفتهاند: مراد از امامت همان نبوت است، چون نبى نیز کسى است که امتش در دین خود بوى اقتداء میکنند، اما این تفسیر از درجۀ اعتبار ساقط است به چند دلیل، اول اینکه کلمۀ: (اماما) مفعول دوم عامل خودش است و عاملش کلمه (جاعلک) است و اسم فاعل اگر بهمعناى گذشته باشد، عمل نمیکند و مفعول نمىگیرد، وقتى عمل میکند که یا بهمعناى حال و یا آینده باشد و بنابراین قاعده، جملۀ (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً) وعدهاى است به ابراهیم (ع) که در آینده او را امام میکند و خود این جمله و وعده از راه وحى به ابراهیم (ع) ابلاغ شده، پس معلوم مىشود قبل از آنکه این وعده به او برسد، پیغمبر بوده در نتیجه امامتى که بعدها به او میدهند، غیر از نبوتى است که در آن حال داشته است.
دوم اینکه ماجرای امامت ابراهیم در اواخر عمر او و بعد از بشارت به اسحاق و اسماعیل بوده، پس معلوم میشود ایشان قبل از امامت داراى نبوت بوده، در نتیجه پس امامتش غیر از نبوتش بوده است.
استادیار دانشگاه فردوسی مشهد درباره تبیین مقصود از امامت در آیه ابتلاء افزود: علّامه در این باره چند نکته بیان میکند: الف) ایشان در تبیین تفاوت میان مقام نبوت و امامت با دقت و ژرفاندیشی ویژه خود و با تأکید بر عبارت «بأمرنا» معتقد است مقصود از هدایت در این آیه، هدایت تشریعی که همۀ پیامبران آن را بر عهده دارند، نیست، بلکه، هدایتی باطنی و تکوینی منظور است؛ چنان که از آن به ایصال به مطلوب، در برابر ارائه طریق، تعبیر می شود. در این آیه «امر» الهی چنان است که پس از صدور آن از خداوند و هم زمان با آن، فعل مراد واقع میشود. این معنا آن گاه که بر مسئله هدایت تطبیق میشود، مساوق با هدایت باطنی و ایصال به مطلوب است. ازاینرو نمی توان این هدایت را بر هدایت پیامبران به معنای ارائه طریق منطبق کرد که لزوماً ملازم با وقوع و تحقق هدایت در افعال نیست. به دیگر بیان، متعلق هدایت تکوینی همانا فعل خود هادی است که همچون هدایت تکوینی خداوند، تخلفناپذیر است، اما متعلق هدایت تشریعی فعل مهتدی است که تخلفپذیر میباشد. ب) از جمله ویژگیهای امام، بدین معنا، عصمت، مؤید بودن از جانب خداوند، پنهان نبودن اعمال مردم از امام و خالی نبودن زمین از اوست.
عنایتی راد پس از بیان مقدمات و ارکان مراد علامه حقیقت امامت و مراد از امام در این آیه را چنین تبیین کرد: قرآن کریم هر جا نامى از امامت مى برد، دنبالش هدایت میآید، گویى کلمۀ امام را تفسیر کند، از آن جمله در ضمن داستانهاى ابراهیم مى فرماید: ما بابراهیم، اسحاق را دادیم، و علاوه بر او یعقوب هم دادیم، و همه را صالح قرار دادیم، و مقرر کردیم که امامانى باشند به امر ما هدایت کنند. و نیز مى فرماید: و ما از ایشان امامانى قرار دادیم که به امر ما هدایت مىکردند، و این مقام را بدان جهت یافتند که صبر مى کردند، و به آیات ما یقین داشتند. از این دو آیه این گونه استفاده میشود که امامت بهمقام هدایت تعریف شده ؛از سوى دیگر همه جا این هدایت را به امر مقید کرده، و با این قید فهمانده که امامت به معناى مطلق هدایت نیست، بلکه به معناى هدایتى است که به ا امر خدا صورت مى گیرد.
بدون دیدگاه