اطلاعات
- ارائه دهنده : دکتر سیدمجید ظهیری رئیس پژوهشکده اسلام تمدنی و استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
- دبیر علمی: اویس استادی دانش آموخته های کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی
- زمان: ۱۴۰۰/۰۹/۲۵ ۱۰ تا ۱۲مجری: پژوهشکده اسلام تمدنی
دریافت محتوا
- دانلود فایل صوتی حجم فایل ۳۷مگا بایت
- دانلود فایل تصویریفعال نیست
- سایر موارددریافت اسلاید و ..
تصاویر
معرفی برنامه
نشست تخصصی «نقد مبانی منطقی کلام» از سلسله نشستهای «نقد مبانی معرفتشناختی و روششناختی علوم اسلامی» توسط گروه حکمت و کلام جدید پژوهشکدۀ اسلام تمدنی و با مشارکت مجمع عالی حکمت اسلامی مشهد، روز پنجشنبه ۲۵/۰۹/۱۴۰۰، در محل پژوهشکدۀ اسلام تمدنی و به صورت وبینار برگزار شد.
متن چکیده
به همت گروه حکمت و کلام جدید پژوهشکدۀ اسلام تمدنی با مشارکت مجمع عالی حکمت اسلامی مشهد و با ارائۀ جناب آقای دکتر سیدمجید ظهیری برگزار شد:
نشست تخصصی نقد مبانی منطقی کلام
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده اسلام تمدنی، نشست تخصصی «نقد مبانی منطقی کلام» از سلسله نشستهای «نقد مبانی معرفتشناختی و روششناختی علوم اسلامی» توسط گروه حکمت و کلام جدید پژوهشکدۀ اسلام تمدنی و با مشارکت مجمع عالی حکمت اسلامی مشهد، روز پنجشنبه ۲۵/۰۹/۱۴۰۰، در محل پژوهشکدۀ اسلام تمدنی و به صورت وبینار برگزار شد.
در این نشست، دکتر سیدمجید ظهیری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به ارائۀ بحث پرداختند و دبیر علمی جلسه نیز برعهدۀ اویس استادی، کارشناس ارشد فلسفه و حکمت اسلامی و کارشناس امور پژوهشی پژوهشکدۀ اسلام تمدنی بود.
دکتر ظهیری بحث خود را با توضیحی دربارۀ عنوان نشست آغاز کرد: کلام، نام خاص دانش الهیات اسلامی است. همۀ ادیان مباحثی را دربارۀ آموزه های دینی خود مطرح میکنند که تحت عنوان الهیات شناخته میشود؛ مانند الهیات مسیحی، الهیات یهودی و… اسلام نیز از این قاعدۀ مستثنی نیست اما عنوان دانش الهیات اسلامی بنابردلایلی در تاریخ به کلام معروف شده است، بنابراین افزودن پسوند اسلامی به کلام مانند این است که بگوییم الهیات اسلامی اسلامی که حشو است. همچنین به کار بردن تعابیری مانند کلام مسیحی و کلام یهودی نیز آشکارا غلطی مصطلح است؛ زیرا به این معنا خواهد بود که بگوییم الهیات اسلامی مسیحی یا الهیات اسلامی یهودی.
این نشست، در ادامۀ سلسله نشستهای نقد مبانی معرفتشناختی و روششناختی علوم اسلامی است که گروه حکمت و کلام جدید پژوهشکدۀ اسلام تمدنی عهدهدار برگزاری آن می باشد. در این نشستها علوم مختلف اسلامی از حیث روش و معرفتشناختی مورد بررسی قرار میگیرند و منظور از نقد نیز در اینجا جدا کردن سره از ناسره میباشد که در راستای توانمندسازی علوم اسلامی به لحاظ مبانی و با دو هدف ایضاح مبانی و تقویت مبانی صورت میگیرد.
ایشان سپس در قسمت نخست بحث به تحلیل و تبیین روش و تفاوت آن با رویکرد و نسبت آن با منطق پرداخت: ما در دانشها و علوم مختلف دو مقام داریم که باید از یکدیگر تفکیک شوند و خلط میان آنها مغالطهآمیز است: ۱. مقام کشف و شکار و به دست آوردن نظریهها؛ ۲. مقام ارزیابی و اعتبارسنجی نظریهها. مقام نخست در فلسفۀ علم به Context of Discovery معروف است و مقام دوم Context of Justification نامیده میشود. ما در مقام اول تنوع روشی داریم و میتوانیم از روشهای بسیار زیادی استفاده کنیم، اما مقام دوم، یعنی ارزیابی و اعتبارسنجی به چهار روش منحصر است: روش عقلی و استدلالی؛ روش حسی و تجربی؛ روش نقلی و تاریخی و روش کشفی و شهودی. بنابراین هنگام بحث از روش باید به الفاظ مشتبه و متشابه توجه کنیم. گاهی نیز روش با رویکرد یا رهیافت (Approach) خلط میگردد. همان طور که عرض کردم ما در مقام گردآوری نظریات حصر روشی نداریم؛ اما نکتۀ مهم این است که روش در اینجا به معنای رویکرد میباشد و روش را به معنای عام آن به کار میبریم.
منطق یکی از روشهای داوری است که دقیقاً در حوزههای روشهای عقلی و استدلالی قرار میگیرد. بنابراین روش را گاه به معنای علم، خاص یا اخص به کار میبریم که عدم توجه به این تفکیک مشکلاتی را در زمینۀ فلسفۀ علم پدید میآورد از جمله اینکه برسر نظریاتی توافق میکنیم که معنایی ندارد یا دربارۀ مفاهیم علمی دچار اختلاف میشویم که در واقع اختلاف در آنها برآمده از خلط مقامها و مفاهیم است.
ظهیری در بخش دوم نشست با مبنا قراردادن تحلیل خود از روش، تصور رایج از دانش کلام را به چالش کشید: اما آنچه بنده در این نشست به چالش خواهم کشید تصور مشهوری است که دربارۀ علم کلام وجود دارد. براساس این تصور، در کتب کلامی و در بحث رئوس ثامنیه این مطلب بیان شده است که دانش کلام چندروشی است و در آن هم روش نقل و هم روش عقل کاربرد دارد. براین مبنا تفاوت فلسفه و کلام این است که دانش فلسفه، عقلی محض است، اما دانش کلام عقلی و نقلی (تؤامان) است. ادعای بنده این است که برخلاف این تصور رایج، دانش کلام نیز مانند فلسفه یک دانش عقلی محض است و این تصور اشتباه ناشی از خلط میان Context of discovery و Context of justification و خلط میان روش و رویکرد ایجاد شده است.
برای اثبات ادعای خود توجه شما به مثالی جلب میکنم. علوم اسلامی به دو دستۀ مخبر و مبیِّن یا تبیینکننده تقسیم میشوند (که مربوط به مقام هستند). در این میان قطعاً دانشهایی مانند الهیات جزء دانشهای مبین هستند. تبیین آموزههای دینی هم برای پیروان آن دین و هم برای کسانی است که با آن مواجه میشوند و آشنایی با آن ندارند. این دو گزاره را درنظر بگیرید: گزاره ۱: s (که یک شخص است) به گزارۀ a معتقد است، چون z (که او هم یک شخص است) میگوید؛ گزارۀ ۲: s به گزارۀ a معتقد است چون z میگوید و هر چه z میگوید، صادق است.
پرسش بنده این است که دانش الهیات یا به تعبیر خاص اسلامی آن کلام، از کدام سنخ گزارهها استفاده میکند. پاسخ مسلماً گزارۀ دوم است. اما گزارۀ دوم را میتوان به صورت یک استدلال منطقی به شکل زیر تحلیل کرد:
- هرچه z میگوید، صادق است؛
- z میگوید گزارۀ a صادق است؛
- s میداند که هرچه z میگوید، صادق است؛
- s میداند که z میگوید گزارۀ a صادق است؛
- s میگوید گزارۀ a صادق است.
توجه به این تحلیل بسیاری از مسائل را برای ما روشن میکند. این نکته را باید بیفزایم که پیشتر نبوت عامه با استفاده از استدلالهای عقلی ثابت شده است، بنابراین در گزارۀ دوم در واقع از یک قیاس خفی که پیشتر اثبات شده است استفاده میکنیم.
اینکه میگوییم کلام از نقل استفاده میکند در مقام گردآوری است نه مقام داوری. در واقع روش ارزیابی و اعتبارسنجی گزارههای کلامی نیز مانند فلسفه، عقلی و استدلالی است. اگر عقل و استدلال وجود نداشته باشد، ما چطور میتوانیم از یقین صحبت کنیم و خودمان به آن باور داشته باشیم و دیگران را نیز به آن تشویق کنیم؟ بنابراین اگر به این قیاس خفی توجه داشته باشیم، استدلالی و عقلانی است و استفاده از عقل در مقام گردآوری و کشف است.
در واقع اگر به دلیل استفاده از نقل و تاریخ در کلام، آن را چندروشی بدانیم، باید فلسفه را نیز چندروشی محسوب کنیم؛ زیرا در فلسفه از بدیهیات استفاده میکنیم و از اقسام بدیهیات نیز مجربات و حدسیات است که امور حسی و تجربی هستند و یا متواترات که نقلی و تاریخی میباشند، بنابراین به خاطر استفاده از این روشها باید آن را چندروشی بدانیم، در حالی که فلسفه را دانشی تکروشی به شمار میآوریم. علت این امر آن است که در بحث رئوس ثمانیه دانش فلسفه به این معنا توجه شده است که در فلسفه، روش به معنای ارزیابی و اعتبارسنجی و داوری است.
در پایان جلسه دکتر سیدمجید ظهیری به پرسشهای شرکتکننندگان پاسخ داد.
بدون دیدگاه