بازخوانی نظریات مرحوم فیرحی/بخش دوم/
نظریهپردازی میتواند فقه را پویا کند
یک اندیشمند دینی رویکرد نظریهای را رویکردی مسالهساز توصیف کرد و ادامه داد: این رویکرد تولید مساله میکند. من فکر میکنم نگاه نظریهای میتواند فقه را فعال کند.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده اسلام تمدنی، حجتالاسلام شفیعی مدیر گروه فقه کاربردی پژوهشکده اسلام تمدنی، در گفتوگو با ایسنا با تاکید بر اینکه پذیرش نگاه نظریه ای، میتواند ما را در مراجعه به روایات و دستگاه فقاهت به نتایج جدیدی برساند، گفت: مرحوم فیرحی در مجموعه گفتوگوهای نظریه پردازی که با ایشان و جمعی از صاحب نظران دیگر داشتم این موضوع را تصریح میکند که تئوری در فهم ما از روایات و در دستگاه استنباطی ما میتواند اثرگذار باشد. در واقع این موضوع میتواند دستگاه استنباطی ما را دچار دگرگونی کند. ایشان در کتاب نظریهپردازی در فقه و اصول آورده است «زمانی که ما به استنباطهای قبل نظریهها نگاه میکنیم، آنجا اساسا یک فرض وجود دارد؛ فرض هم این است که ذهن انسانی توانایی فهم طبیعت و نص همانگونه که هست را دارد؛ یعنی ممکن است فهم کافر و مسلمان تفاوت چندانی نداشته باشد و اگر هم تفاوتی وجود دارد، در قوت و ضعف است که این بحث را پیشانظریهای گویند.این بحثهای پیشانظریهای یک پیش فرض دارد و پیش فرض آن این است که ذهن آدمی یک توانایی در فهم طبیعت و یک توانایی در فهم نص دارد. حالا ممکن است کسی در درک آن کندذهن باشد یا کسی باهوش باشد ولی علیالاصول چنین درکی وجود دارد. وقتی بحث تئوری به وجود میآید، تئوری ایجاد میشود و عوامل ذهنی که افراد دارند را پیدا میکند. این عوامل ذهنی را دیگران ندارند یا هرگز به آن توجهی نکردهاند. این عوامل به گونهای است که تا گفته نشود، عنایتی به آن نمیشود.این عوالم ذهنی عوالمی است که معلوم نیست بخش عمدهای از آن از کجا آمدهاست و در نتیجه ناشناخته است».
وی در تشریح سخنان مرحوم فیرحی عنوان کرد: در واقع براساس دیدگاه مرحوم فیرحی در نگاه نظریهای عوالم و عواملی وجود دارد که برخی ساحتهای آن قابل ارجاع و برخی دیگر غیرقابل ارجاع است. او در همین کتاب مزبور میگوید «به عنوان نمونه میتوان اینگونه تحلیل کرد که فلان فرد براساس برخورداری از دانش، علاقه یا تعلق به یک مذهب، یک مدل تحلیل از یک مساله دارد؛ در حالی که برخی عوامل و ساحتها نیز قابل رصد نیست. به عنوان نمونه خلقیات و روحیات یک فقیه در این چارچوب میگنجد و نمیتوان منشایی برای آن پیدا کرد. این موضوع در نگاه نظریهای نمایان میشود اما در نگاه مسالهای شاید خیلی به چشم نیاید. مثل نظریه حکومت اسلامی مرحوم امام یا مرحوم صدر یا مباحثی که مرحوم نائینی در این خصوص داشتهاند. بخش عمدهای از این نظریه معلوم نیست از کجا پدید آمدهاست؛به این معنا که اگر بخواهیم تکتک آن را استنباطی تحلیل کنیم، دستانداز دارد و به همین دلیل پوپر میگوید: بخش بزرگی از نظریهها از حوزه ناشناخته میآید».
این اندیشمند دینی اظهار کرد: در حقیقت به گفته مرحوم فیرحی اگر با تئوری سراغ روایت رفتیم، تئوری به روایت رنگ میدهد؛ یعنی روایت تاامروز به نوعی فهمیده میشداما از امروز به شکلی دیگر قابل درک است. در دستگاه استنباط نیز همین مساله به وجود میآید. مرحوم فیرحی در این خصوص مثالی زده و اشاره میکند «کسی که تئوری ندارد مانند مرحوم نوری اصل را حرمت قرار میدهد». براساس دیدگاه مرحوم نوری مدرنیته و دولت جدید را باید کنار گذارد اما دیگران این دیدگاه را قبول نداشته و تاکید دارند باید این فضای خالی پر شود و راهی جز این وجود ندارد. عبارت مرحوم فیرحی در این خصوص این است که «در این نگاه روایت رنگ پیدا میکند و بحثهای جدیدی باز میشود». بعد از آن نیز به شخصیتهایی چون مرحوم نائینی، صدر، امام، شمسالدین و… اشاره میکند که هر کدام از یک منظر تئوریهایی دارند. به این دلیل که آنها روایتهایی که دیگران ندیدهاند را مشاهده کردهاند. از همین رو واژههایی به نام احکام حکومت و منطقهالفراق و… پیدا میشود.
وی تاکید کرد: نگاه نظریهای به دلیل کلان بودن به روایات، دستگاه معرفتی و فهم ما رنگ میبخشد. اینکه برخی از سختاندیشان و اصحاب جمود بر مرحوم آقای فیرحی خرده میگیرند، مبنی بر این است که او تلاش کرده نوعی نگاه لیبرالی به دین داشته باشدیا تلاش کرده از دین قدسیزدایی کند. البته سخن آنان بیربط نیست؛ اگر چه نتیجهگیری غلطی دارند. باید پذیرفت این نوع نگاه با دیدگاه سنتی و جمودگرایانه بنیادی، متفاوت است اما لزوما به نتایجی که آنها مطرح میکنند، نمیرسد.
حجیت نظریه و چگونگی ایجاد آن برای سایرین
شفیعی در خصوص چگونگی ایجاد حجیت برای تئوریها اظهار کرد: مساله حجیت نظریه موضوع مهمی است؛ منتها باید توجه داشت نظریه محصول تکمسالهها و پدیدههاست. چون حجیت مسالهها اثبات شده، در نتیجه این حجیت قابل تسری به خود نظریه نیز خواهدبود. نظریهها در خلا شکل نمیگیرد بلکه پارهای از ساحتهای آن ناشناخته است و اینگونه نیست که تمام ساحتهای نظریه ناشناخته باشد. بخش شناخته شده نظریه، چون حجیت آن اثبات شده، این حجیت به نظریهها سرایت پیدا میکند.
این اندیشمند دینی ادامه داد: علاوه بر این در نگاه سنتی موجود نیز اینگونه نیست که نظریهها مغفول باشد بلکه نظریههادر این نگاه نیز وجود دارد اما حضورشان کمرنگ است؛ مانند نظریه ملکیت، نظریه حکومت و… . این موضوع نشانگر وجود این دغدغه بوده و انتصاب آن به شارع خیلی مساله اصلی نبوده است. با این حال باید تلاش کنیم که این انتصاب نظریه به شریعت را مد نظر قرار دهیم.
شفیعی با اشاره به اینکه در نگاه نظریهمحور دانشهای دیگر میتوانند به نگاه ما کمک کرده و نگاهی عینیتر و کاربردیتر به دیدگاههای ما ببخشند، عنوان کرد: مساله مهم این است که در نگاه مسالهمحورانه نگاه اصلی مبتنی بر کاربرد و کارایی نیست. در واقع نگاه مسالهمحور خود را مامور به وظیفه میداند در حالی که در پاره ای دانش ها چنین نگاهی می تواند اسباب زحمت ایجاد کند و جامعه با چالش مواجه کند. یعنی اگر دانشها – حداقل دانشهای دینی که با رفتار و تعاملات عینی انسانها – نتایج رهآورد خویش را مد نظر قرار ندهد، به خود و پیروان خویش ضربه خواهدزد.
این اندیشمند دینی با بیان اینکه در نگاه نظریهای در کلام، فقه و تفسیر، مساله مهمی که روی میدهد این است که ما نیازمند اصلاح پیش فرضها، روشها و مبانی خواهیم بود، افزود: در واقع با مبانی سنتی موجود نمیتوان به سمت تحقق کامل نگاه نظریهای پیش رفت. نگاه نظریهای نیازمند بعضی مبانی روش و پیشفرضهای ویژه است. در نگاه نظریهای، نمیتوان به نگاه قدسیگرایی وفادار بود چون نظریهها دوره حیات دارد. البته مسائل نیز همینگونه است. مثلا تکمسالههایی که در حوزه برخی معاملات بوده، امروز تاریخ مصرف آن تمام شده و بسیاری از این مسائل مردهاند.حتی پارهای از تکمسالهها در حوزه زنان در حال از بین رفتن است.
وی خاطرنشان کرد: این موضوع در نظریهها مهمتر است زیرا یک نظریه زمانی که میمیرد، دهها مساله و فرع فقهیبا آن از بین خواهدرفت و زمانی که یک نظریه تولید میشود، دهها نظریه نیز با آن ایجاد خواهد شد؛ لذا در رویکرد نظریهمحور نگاه قدسیگرا رنگ میبازد و نمیتوان به آن وفادار بود.
نگاه نظریهمحور به پویایی فقه منجر خواهد شد
شفیعی با اشاره به اینکه فقه امروز ما فقهی منفعل و مصرفکننده به حساب میآید، گفت: به طوری که منتظر صدور مساله است تا حکمی برای آن صادر کند. بنابراین فقه ما کنشگر نیست. برای خروج از این حالت میتوان به نگاه نظریه پناه برد چون نگاه نظریهمحور میتواند تولید مساله کند و ابتدا به ساکن و از موضع بالا تولید مساله میکند و خود نیز به آن پاسخ خواهد داد که در این صورت فقه فعال خواهدشد.
وی تاکید کرد: در حوزه نظریهپردازی باید سوگمندانه گفت که عالمان اهل سنت در این بخش از ما گامها به پیشهستند. در جهان بیرون اسلام نیز مدتهاست که اندیشمندان وارد نظریهپردازی شدهاند. ما در این حوزه نوپا هستیم و همین الان هم کسانی هستند که اجازه نمی دهند این نوع نگاه در سیستم استنباط باب شود که این امر در درازمدت به فقه ضربه خواهدزد.
شفیعی با تاکید بر اینکه رویکرد مسالهمحور – در جهان جدید و با توجه به توسعه دانشها و نسبت دانشهای با واقعیتهای پیرامونیشان – قطعا شکست خواهدخورد ولی هر چه دیرتر وارد این مسیر شویم، به همان اندازه ضرر خواهیم کرد، افزود: من گمان میکنم دستگاه فقاهت ما ظرفیت نظریهپردازی دارد و نشانههای آن نیز این است که تاکنون تک نظریههایی ارائه شده است؛ مانند ولایت فقیه، ملکیت، شرط و… اما واقعیت این است که این اندازه نظریات هیچ به چشم نمیآید. در حوزه حقوق بشر، حقوق زنان، پوشش؛ جنسیت روابط زن و مرد و… نیازمند تولید نظریه هستیم که این نظریات بتوانند جامعه ما را مدیریت کنند.
شفیعی یادآور شد: در دستگاه فقه موجود دچار این مشکل هستیم که تکمسائل توسعه پیدا میکند در حالی که نگاه نظریهای می تواند اجازه دهد بسیاری از این تکمسالهها به عرصه حقوق، اخلاق و… واگذار شود که نیازی به ورود فقه ندارد.
بدون دیدگاه