دکتر سیدعلیرضا واسعی:
نقش آموزش در گسترش زیست تمدنی(۴)
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده اسلام تمدنی، دکتر سیدعلیرضا واسعی عضو هیأت علمی گروه هنر و تمدن اسلامی در یادداشتی با عنوان «نقش آموزش در گسترش زیست تمدنی- یادداشت چهارم» که در خبر آنلاین منتشر کرده، آورده است:
آموزش بدون پرورش روح اندیشهگری و برانگیختن خردورزی هرگز به تمدن انسانی نمیانجامد.
برخی از دغدغهمندان معاصردرمطالعات معطوف به تمدناسلامی به درستی به این نکته توجه کرده و برآن انگشت تأکید نهادند که مسلمانان از زمانی که باعقلاندیشی فاصله گرفته و درفضای نقل فرو افتادند و به تبع آن، برنگهداشت روایات و دادههای کهن که بر حفظ/حافظه استوار بود، اصرار ورزیدند، ناخواسته به دامی گرفتار شدند که در همه ادوار تاریخی تا به امروزهمچنان، عرصهها وسطوح نهاد آموزش را به خود مشغول داشته است؛ رویکرد/روشی که جدای از توقف علمی و افول دانشی، عملا مانع شکلگیری زیست تمدنی مطلوب/انسانی شده است که شاخص آشکار آن پدیده دردناک بیتعلقی ملی و گریز اقشار مختلف/شهروندان از جوامعاسلامی و سکونتگزینی در کشورهای بیگانه(کفار)است.
آدمیان برای زیستن- که بیهیچ تردیدی دارای ارزش ذاتی واصالت است- نیازمند فضاییآرام و محیطی مناسباند؛ ابتداییترین ویژگی آن وجود برابری اجتماعی در برخورداری از حقوق شهروندی، در سایه نظم و امنیت است، سبکی از زندگی که همگان بتوانند با کمترین تنش و چالش در کنار یکدیگر بزیند. چنین نوع زیستی در جامعهای و زمانی امکانپذیر است که یکایک شهروندان به فهمی خردمندانه از یکدیگر دست یافته و برای دیگران همانند خویشتن کرامت و ارزش قائل شوند.
این نوع از زندگانی هنگامی حاصلشدنی است که نهاد آموزش از چنبره نقل مداری و حفظ محوری رهایی یافته و خرد و فرزانگی خود را به کار گیرد. البته روشن است این سخن به معنای طرد و نفی دادههای نقلی/دینی نیست، بلکه بهرهگیری خردورزانه و متفکرانه از آنهاست، چنان که در روایات دینی آمده است: لحظهای اندیشیدن با عبادتهای چندین ساله برابری میکند و نیز روایت است پیامبر اسلام(ص) به امام علی(ع) گفتند: دیگران از رهگذر نیکیها به خدا تقرب میجویند، تو با گونههای عقل چنین کن. بنا براین نهاد آموزش،بیش از هر چیزی بر دو اصل پایهای باید پافشاری کند:
الف:اندیشه گری/تفکر تأملمحور- به جای حفظ که سوگمندانه به روشهای مختلفی به آن دامن زده میشود و لاجرم پیامدی جز تقلید ندارد- که زمینهساز جوششها و خلاقیتها و به دنبال آن درک درست ارزش دیگران است و انسانی که در چنین نهادآموزشی پرورده شود، به انسان از آن رو که انسان متفکر است بها میدهد، به زندگی و اهمیت آن میپردازد و آنچه با آن ناسازگار است را به کناری مینهد.
فرد متفکر/اندیشهگر، پیامدهای رفتاری و داوریهای فکری خویش را سنجیده و ناخودآگاه در مسیر درستی گام برمیدارد، بر خلاف رویکرد حفظی که بروندادی جز افراد مقلد، بیمنطق و سطحی ندارد، از آن رو که تنها به مرجع و منبع ارتزاق دانشی خویش بها میدهد، نگره/روشی که به تنگنظری، خودمحوری و در نهایت خودبرترانگاری-با رقابتهای ناسالم انتفاعی و تبعیضمحور- کشیده میشود که آفتی بزرگ برای زیست تمدنی است.
ب: تعقل/اعتنای به عقل به مثابه منبع شناخت پایه که حتی دیگر معرفتها را عیارسنجی میکند، دیگر چیزی است که برای حیات تمدنی در نهاد آموزش باید مورد توجه قرار گیرد،هر چند از دیرباز به حاشیه رانده شده و حتی آنان که بر اهمیت آن پافشاری دارند، بیش از هر چیز بر عقل فلسفی تقلیدی/یونانی نظر دارند، رویکردی که از سوی افرادی چون غزالی به درستی مورد نقد و انکار قرار گرفت، گر چه جایگزین وی، کارکرد بهتری برای زیست تمدنی نداشت، اما دغدغه بجا و بایان اعتنایی را درافکند.
بهرهگیری از عقل مولِّد و جهت دادن آموزندگان به اهمیت آن که در پرسشگری، تشکیک و حتی انکار مدعیات و نیزمعتقدات بنیادین تجلی مییابد، بنیاد گفتگوها، تبادل نظرها و ژرفنگریهای زندگیساز است و نهاد آموزش باید برای آن هزینه کند تا جامعهای درخور زیست انسانی و تمدنی را فراهم گردد. تنها در چنین حال و هوایی میتوان زندگی برین یا تمدن نوین را چشم کشید.
بدون دیدگاه