دکتر سیدعلیرضا واسعی: کرونا دغدغههای زیستن را در اذهان بسیاری از ایرانیان برجسته کرد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده اسلام تمدنی، دکتر سیدعلیرضا واسعی عضو هیأت علمی گروه هنر و تمدن اسلامی پژوهشکده اسلام تمدنی یادداشتی درباره کرونا ویروس، فراتر از ترس در زندگی ارائه نمود. در این یادداشت آمده است:
ایران و جهان اسلام در گذشته خود، تجربههای تلخ زیادی را پشت سر نهادند و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردند، اما هیچ یک از آنها به مانتند هجوم مغولان اثر گذار نبود، نه از آن جهت که بزرگترین لطمه سیاسی اجتماعی یا اقتصادی را وارد ساخت، بلکه رویکرد و نگره آنان به زندگی را دچار بحران کرد و باورهایشان را تغییر داد و آنان را از مرحله ترس در زندگی (ترس مثبت) به ترس از زندگی (ترس منفی) وارد کرد، چنان که امروز کرونا ویروس ایران را به آن مرحله کشانده است.
ترس، در زندگی آدمی، پدیدهای طبیعی و زاده ساختمان وجودی اوست و هیچ انسان عادیای را نمیتوان پیدا کرد که با آن دست و پنجه نرم نکند، چه ترسهایی که زاده توهمات و خیالات یا ذهن زاده است، چه ترسهایی که معطوف به نیازهای وجودی انسان پدید میآید و چه ترسهایی که تابع امور بیرونی، مثل هجمههای انسانی یا حیوانی یا طبیعی ایجاد میشود. ترسیدن برای انسان که موجود محدود یا ضعیف است، همیشه او را به واکنشهایی کشانده و طراحیها و تدبیرهای زیادی را موجب گردیده و منشأ دستاوردهای بسیاری شده است. ترس از تاریکی، ترس از تنهایی، ترس از بیماری، ترس از نادانی، ترس از مرگ، ترس از جنگ، ترس از هجوم درندهها، ترس از سیل و زلزله و آفات و حشرات و ترسهای بی شمار دیگر، او را به سوی ساخت ایمنها یا مأمنهایی کشانده تا بتواند زندگی قابل تحمل یا دلبخواهی را فراهم کند. کرونا ویروس، یکی از آن هجمههای طبیعی است که دامنگیر او شده است. من این ترسها را «ترس مثبت» یا «ترس در زندگی» میشناسم که مایه تکاپو، ساختن و مبارزه است.
کرونا ویروس نه اولین آفتی است که پدید آمده، نه آخرین آن خواهد بود و نه قطعاً بزرگترین آنهاست و طبعاً با همه آسیبها و هزینههایی که بر دوش انسان و جامعه انسانی میگذارد، روزی تمام خواهد شد و ترس از آن به پایان خواهد رسید، اما آن چه بیش از کرونا، برای جامعه ما دغدغه آفرین است، ترس از چیز دیگری است. تردیدی وجود ندارد که ترس از کرونا در زندگی، به تدبیرهای مفیدی خواهد انجامید و خود مایه خیرهایی خواهد شد و قطعاً مشمول سخن خداوند میگردد که با هر سختی، آسانیای همراه است، چنان که مایه پیشرفتهایی میشود. اساساً دستاوردهای پزشکی، محصول وجود چنین آفات و هجمههایی بوده است. ترس در زندگی، با شجاعت، ابداع ابزار و راهکارهای ایمنی بخش، مهار خواهد شد، چنان که اخبار روزانه از چگونگی مواجهه با آن در کشورهای مختلف سخن دارد و این چیزی نیست که آدمی را از پای درآورد. انسان هوشمند به مبارزه با آن پیش میرود، راههایی برای رفع آن پیدا میکند و دوباره توان و مقاومت خود را در مقابل آن به رخ هستی میکشد، اما آن چه مایه تأمل و نگرانی است، ترس دیگری است که من به آن عنوان «ترس منفی» یا «ترس از زندگی» یا «فراترس» میدهم.
ترس مثبت، ترسی مهارشدنی و تدبیرپذیر است، با کوشش و همت و با قرار گرفتن آدمی در فضای امن برطرف میشود، اما ترس منفی، چیز دیگری است و به آسانی قابل رفع نیست. ترس از زندگی، نومیدی و حیرانی و از خودگریزی و ابهام به بار میآورد؛ آدمی نمیداند چه کند، به کدام سو برود، برای فرار از آن چه اندیشهای کند. او دیگر از ترس چیزی برای زنده بودن دغدغه ندارد، بلکه از ترس زنده ماندن دچار مشکل میشود و در جستجوی راه گریزی میگردد. پویایی و تلاش از بین میرود و سستی و انزوا پدید میآید.
کرونا قطعاً تمام میشود، اما مشکلات جدیدی آغاز میشود، گرفتاریهای جدیدی سر بر میآورند، تنگناهای زیادی پیش میآید و گریز از آنها به آسانی میسر نیست، چون این برای زنده ماندن نیست که ذهنازاری دارد، بلکه خود زنده ماندن زیر سؤال میرود. حال چه باید کرد؟ وقتی زندگی ترس آور میشود، انسانیت دچار بی معنایی میگردد، پوچی وارد میشود و این ترس منفی (ترس از زندگی) را چگونه باید چاره کرد؟
برای برطرف کردن ترس در زندگی (ترس مثبت)، از هر نوعی که باشد، میتوان از تجربههای دیگران بهره برد و بر آن فائق شد، اما برای گریز از «ترس از زندگی» (ترس منفی) راهکاری دیگر باید جستجو کرد، زیرا امری بنیادین و بحرانی فکری است، یعنی بی معنایی زندگی یا پوچی آن است. برای رفع آن، پزشک و درمانگر را نمیتوان به یاری طلبید، چنان که تدبیر مقطعی یا مدیریت لحظهای سیاست مداران گره گشا نیست. ترس زایی زندگی را چگونه میتوان یا باید برطرف کرد و با چه حربهای باید به سراغ آن رفت؟
ایران ما که در سالیان اخیر ترسهای زیادی را تجربه کرد و به گونههایی بر آن غالب آمد و با همه سختیهایش مرد افکنش دست به گریبان شد، دیگر ترس از نا امنی و فقر و حمله و … ندارد و اگر دارد، مساله ای در اولویت اول او نیست. او از خود زندگی میترسد و آن را نمیفهمد. نه علم موجود میتواند او را یاری رساند، نه ایمان و ایدیولوژی رایج و نه اخلاق حاکم زمانه، و این ترسی فراترس است که جهان بینیاش خراب کرده است. باید برای آن اندیشید تا دوباره امید به زندگی و خوش بینی به خویشتن و دیگران در او زنده شود و زندگیاش زیبا جلوه کند و الا بحرانی خواهد شد مهار ناپذیر! چارهای باید کرد!
بدون دیدگاه