عضو هیأت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی مطرح نمود:
عدالت بنیاد زیست تمدنی و مهم ترین رکن آن است.
سیدعلیرضا واسعی: عدالت اجتماعی مهم ترین مبنای زیست تمدنی است و بر اساس آن بهترین تمدن انسانی/ اسلامی رقم می خورد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده اسلام تمدنی، نشست علمی عدالت مبنای زیست تمدنی با ارائه سیدعلیرضا واسعی، عضو هیأت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی و نقد سیدمحسن میرسندسی برگزار شد.
واسعی با طرح بخشی از پروژه رویکرد تمدنی در سیره علوی، به مقوله عدالت و عدالت اجتماعی پرداخت و در آن از ابعاد مختلف عدالت اجتماعی سخن گفت، به ویژه عدالت در برخورداری همگان از آزادی، حقوق عمومی و نیز معرفت.
وی در آغاز با بیان این که دغدغه های تمدنی یا زیست متمدنانه، پس از طرح مقوله تمدن نوین اسلامی، اندیشه بسیاری از پژوهش گران را به خود مشغول داشته و هر کسی از زاویه ای به آن نگریسته، وارد ابهام های مفهومی تمدن شد و گفت: هر چند معنای هم نظرانه ای (متفاهم علیه) از تمدن و تمدن نوین اسلامی وجود ندارد، در عین حال تلاش برای ارائه جامعه ای با شاخصه های تمدنی هر روزه از سوی پژوهشیان زیادی صورت می گیرد، اقدامی که شایسته تقدیر است، اما به راستی جامعه متمدن یا انسان متمدن دارای چه ویژگی هایی است، به ویژه از منظر شخصیتی چون امام علی(ع)، این مقوله چگونه دیده می شود؟ بی گمان عدالت اجتماعی مهم ترین مبنای زیست تمدنی است و بر اساس آن بهترین تمدن انسانی/ اسلامی رقم می خورد.
عضو هیأت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی، در ادامه از عدالت اجتماعی سخن به میان آورد و گفت: این اصلاح همانند مفهوم عدالت، هم تعاریف فراوانی دارد، هم اضلاع و شاخه های زیادی، اما در این نکته همگان هم نظرند که بی توجهی به آن موجب گسست جامعه و ناخشنودی هموندان آن می شود. هیچ انسانی نیست که از بی عدالتی اجتماعی خرسند باشد، جز آنان که اجرای عدالت مایه کاهش موقعیت آنان می گردد، بنا بر این جا دارد به عنوان مبنای زندگی تمدنی مورد تامل قرار گیرد.
واسعی افزود: در حیات اجتماعی، عنصر عدالت جنبه های زیادی را در برمی گیرد، از عدالت اقتصادی تا عدالت آموزشی و از عدالت سیاسی تا عدالت فرهنگی و از عدالت در برخورداری از آزادی تا عدالت در جرایم و تنبیه ها
وی تاکید کرد: جامعه ای که در آن نوعی از تبعیض وجود داشته باشد، نمی تواند زندگی انسانی را توسعه دهد و طبعا زمینه فروپاشی جامعه فراهم می شود.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: انسان ها به حکم کرامت ذاتی و یگانگی آفریدگار، با یک دیگر برابرند و کسی نمی تواند خود را در برخورداری از مواهب اجتماعی از دیگران برتر یا صاحب اختیار بیشتر بداند، جز آن چه آدمیان خود بر آن توافق کرده اند در این صورت راه برای هر کسی برای تصاحب موقعیت یا موهبت باز است، بدون هیچ امتیازی برای دسته ای خاص؛ چه علمی یا مذهبی یا نژادی یا جغرافیایی.
واسعی افزود: در مقوله عدالت، امروزه عدالت در برخورداری از حقوق عمومی و نیز معرفت اهمیت بسیاری دارد. مقوله اخیر از مباحث نوین است. یعنی کسی نمی تواند به حکم شغل یا اعتباری که دارد که خود را بی نیاز از اقامه دلیل و برهان بداند. انسان ها دارای خردند و برای پذیرش هر چیزی باید اقناع شوند، به همین دلیل همگان باید با سلاح استدلال به گفتگو بنشینند. عدالت در معرفت، مانع تمایز مدعیان برتراندیش خواهد شد و تنها از طریق عدالت است که جلوی خداگونگی و اربابی که در قرآن مذمت شده، گرفته می شود. در سیره علوی این اصل بنیادین به طور جدی مورد توجه قرار داشته، هر چند خود به تأکید فرموده بود که عدالت برای همگان شیرین و پذیرفتنی نیست.
وی در پایان اشاره کرد: جامعه متمدن، جامعه عدالت پایه است، البته روشن است که مراد از تمدن در این گفتگو، تمدن مطلوب یا عیار است که به مثابه آرمان انسانی/ هدف نهایی ادیان مطرح است ، نه تمدن موجود و متنوع که از جنبه های گوناگونی نقدپذیر و گاه ناکار آمد است.
میرسندسی، به عنوان ناقد، نکاتی را بیشتر بر اساس متن پشتیبان، یادآور شده و چنین ابراز کرد: اصل ایده ایشان جالب و جنبه نوآوری دارد. در ابتدای بحث روش را تحلیل مضمون دانسته اند که این چنین نیست و بهتر است روش را توصیفی تحلیل بگذارند. برخی وجوه شعر واری در متن مناسب با متن تحلیلی و پژوهشی نیست به نظرم به پاورقی منتقل شود بهتر است.
وی افزود: چنانچه دلایلی داشته باشند که بتوان جریان سقیفه بنی ساعده را هم در همین ایده تلقی کرد یعنی «جریان شناخت شایسته اصلح» به نظرم بهتر است. باتوجه به اینکه ایده اصلی نوشته ایشان مبتنی بر شناخت حاکمان اصلح است چنانچه در متن نهایی خود به رویکرد شایسته سالاری که در چند دهه اخیر در ادبیات سیاسی مطرح شده است بیشتر بپردازند و نتایج تحقیق خود را با آن مقایسه و تحلیل کنند به نظرم مناسب است. شایسته سالاری = meritocracy. شایسته سالاری مفهومی است که عمیقاً ریشه در انصاف خواهی، خیر عمومی فرصت های برابر و دستاوردهای فردی دارد.
سپس واسعی با تشکر از جناب ناقد محترم، گفت: در خصوص شایسته سالاری در بخش های دیگر پروژه گفتگوی مفصلی به میان آمده است، البته برای پرهیز از نگاه های سوگیران از سقیف بنی ساعده چیزی به میان نیامده است، هر چند به اشاره جریان انتخاب خلیفه در اسلام مورد اشاره نقدگونه قرار گرفته است.
وی در پایان افزود: موارد صوری اشاره شده، حتما مد نظر قرار می گیرد، اما در خصوص روش تحقیق، چون اختلافی در معنای تحلیل مضمون،-نه تحلیل محتوا- وجود دارد، نیازمند تأمل بیشتر است و به زعم این جانب می توان پژوهش حاضر را در آن جای داد. باز هم تجدید نظری خواهد شد.
بدون دیدگاه