• کارشناس: علی شریعتمداری
  • زمان: چهارشنبه, ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۷
  • مکان: سالن همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی
چکیدۀ گفتار دکتر علی شریعتمداری (استاد مطهّری و فلسفۀ تعلیم و تربیت):
هر کس که بخواهد کاملاً با معارف اسلامی آشنا شود، باید تمام کتابهای مرحوم مطهّری را با دقّت بخواند. معرّف آن مرحوم، آثار و تألیفات ایشان است. با مطالعه دقیق آثار استاد مطهّری، هم می‌توان با معارف اسلامی آشنا شد و هم آیین درست فکرکردن و اندیشیدن را آموخت. یکی از چیزهایی که برای اوّلین بار بنده در فلسفه مطرح کردم این بود که معنای ساده‌ای از فلسفه را بیان کردم: فلسفه کاری است که فیلسوف انجام می‌دهد و برای فهمیدنِ فلسفه باید کار فیلسوف را تحلیل کرد. ما در کار فیلسوف چهار جنبه می‌بینیم: یک جنبه آن است که فیلسوف درباره دانش و ارزش و هستی بحث می‌کند. جنبۀ دیگر فعّالیت‌های تحقیقی است مانند: تحلیل زبان و فکر، سیر عقلانی، نقد و انتقاد. سومین چیزی که در کار فیلسوفان می‌بینیم، روش برخورد با مسائل است. الآن در محافل علمی در کنار روش استقرایی و قیاسی، روش حلّ مسئله است و آنچه هر دانشمند انجام می‌دهد، روی روش حل مسئله قابل توضیح است؛ یعنی دانشمند در هر مبحث با یک وضع نامعلوم و پیچیده روبه رو می‌شود و از برخورد با این موقعیّت شروع می‌کند به تحلیل موقعیّت و از تحلیل آن، مسئله یا مسائلی را بیرون می‌کشد. مسئله که مشخّص شد می‌گوید ما در حال جمع‌آوری اطّلاعات درارتباط با مسئله هستیم. این شیوه علمی، واقعی است نه شیوه مشاهده و آزمایش. الآن نمی‌توانید هیچ مفهوم فیزیکی الآن در عالم پیدا کنید که از مشاهده و آزمایش به دست آمده باشد. معرفت حسّی وجود ندارد و نمی‌توانید مفهومی در فیزیک پیدا کنید که از مشاهده و آزمایش به دست آمده باشد. اینکه می‌گویند علوم تجربیِ حسّی، غلط است. خیال می‌کنند ما از طریق حواسّ جهان خارج را می‌شناسیم، خیر. برای ما در برخورد با اشیاء بوسیله حواس تأثّراتی بوجود می‌آید. بنابراین سومین روشی که در کار فیلسوفان می‌بینیم، روش برخورد به مسائل است. تا زمانی که نفوذ ارسطو بود، روش استقرایی و قیاسی مطرح بود.
«جان دیویی»، که بزرگترین فیلسوف قرن بیستم بود، تئوری تحقیق را به معنای روش حل مسئله مطرح کرد؛ یعنی محقّق به موقعیّت نامعلوم بر می‌خورد و از این موقعیّت نامعلوم، مسئله یا مسائلی را بیرون می‌کشد بعد اطّلاعات مربوط به آن مسائل را جمع‌آوری می‌کند و آنها را مورد تفسیر و توضیح قرار می‌دهد. حاصل تبیین و توضیح اطّلاعات، فرضیه یا تئوری است. این قسمت سوم در کار فیلسوفان است. در فلسفه و در کار فیلسوف علاوه بر مسائل معیّن و شیوه‌های استقرایی و قیاسی و شیوه‌های حلّ مسئله، با روح فلسفی سروکار داریم؛ یعنی طرز تفکُّر فیلسوف. نه فقط از گفته‌ها و نوشته‌های فیلسوف بلکه از نحوه تفکُّر او هم استفاده می‌کنیم. اغلب در محضر استادان و دانشمندان از آنها خواسته‌ام که تعریفی از علم بکنند، غالباً تعاریف دچار اشکال هستند. در گذشته می‌گفتند: علم کشف قوانین است. اگر اینطور بود اوّلین کسی که آن را کشف می‌کرد، دیگر مسئله تمام بود امّا می‌بینیم که نظریات علمی هم تغییر می‌کند پس معلوم می‌شود که کشف واقع نبوده است. چیز تازه‌ای که من در نوشته‌های شهید مطهّری دیدم، روح علمی است. اگر این کتاب« تعلیم و تربیت اسلامی» شهید مطهّری را مطالعه کنید، خیلی چیزها در این کتاب آمده که در کتاب‌های دیگر نیامده است، از جمله بحث از روح علمی. او می‌گوید: کسی روح علمی دارد که درست می‌اندیشد و تعصُّبات نمی‌تواند افکار او را محدود کند، یعنی اثر تعصُّبات را از میان می‌برد و فارغ از نفوذ تعصُّبات، درباره مسائل مختلف اظهار نظر می‌کند. مرحوم مطهّری بخشی از خصوصیّات روح علمی را گفته‌اند؛ مثلاً جامع فکرکردن، عمیق فکرکردن، انعطاف‌پذیر بودن؛ یعنی در مقابل دلائل تازه تسلیم شدن. مرحوم مطهّری می‌گوید: علمی فکرکردن و عالِم بودن دو مفهوم است. عالِم، کسی است که مطالب علمی را کسب کرده است. این خواندن و تکرار کردن و حفظ کردن از نظر ما اثر علمی و تربیتی ندارد. وقتی یادگیری، اساسی است که مبتنی بر فهم و بصیرت باشد. باید بگویم که مشکل جامعه ما، مشکل تربیتی است. ما معلّمی که با مسائل تربیتی آشنا باشد نداریم. از جمله نکات برجسته‌ای که استاد مطهّری در همین کتاب« تعلیم و تربیت اسلامی» مطرح می‌کند این است که شش ـ هفت سال پس از هفت سالگی، بهترین دورانی است که پایه‌های شخصیّت انسان را تحکیم می‌کند. بنابراین باید در این دوره، معلّمی که به تعلیم و تربیت بچه‌ها آشنا است، مربّی آنها باشد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *