بخش قابل توجهی از کرسیهای مجلس با انتخابات دوم اسفندماه تعیین تکلیف شدند. انتخاباتی که بر تجربه سیاستورزی در ایران و سازوکارها و فرایندهای آن افزود و در عین حال فرصت نگاه انتقادی و باب پژوهش در مورد آن را روی علوم انسانی و اندیشمندان این حوزه گشود.
بخش قابل توجهی از کرسیهای مجلس با انتخابات دوم اسفندماه تعیین تکلیف شدند. انتخاباتی که بر تجربه سیاستورزی در ایران و سازوکارها و فرایندهای آن افزود و در عین حال فرصت نگاه انتقادی و باب پژوهش در مورد آن را روی علوم انسانی و اندیشمندان این حوزه گشود. علاوه بر این موضوع، حال فرصتی دوباره مهیا شده تا پیش از آغاز به کار مجلس یازدهم شورای اسلامی، سؤالات جدیتری از عرصه عملی سیاست در خصوص پیوند آن با عرصه نظری و دانشی علم سیاست بپرسیم. موضوعی که با حجت الاسلام دکتر نجف لکزایی، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم (ع) در میان گذاشتیم و آنچه در ادامه میخوانید را به عنوان پاسخ دریافت کردیم.
امروزه نظریه جز ساحت جریانسازی میان اهل علم، خروجی دیگری در ساحت کنشگری ندارد. مثلاً امروزه اساتید و پژوهشگران دانشگاهی میان خود مناظره برگزار میکنند و نظریات یکدیگر را نقد میکنند، ولی مشکل اینجاست که مباحثه صرفاً میان اساتید این حوزه برقرار است و ما شاهد مباحثه میان کارشناسان عرصه علم سیاست با کارشناسان عرصه اجرای سیاست نیستیم، بنابراین هر کس در مسیر خودش حرکت میکند. بدیهی است تا زمانی که شکاف میان نظر و عمل وجود داشته باشد نمیتوان از یک وضعیت مطلوب سخن به میان آورد.
عدم انسجام فکری فضای پژوهشی کشور
در آسیبشناسی فعالیت فضای پژوهشگران علوم انسانی نیز میتوان گفت در ایران نیز شاهد انسجام فکری و اندیشهای نبودهایم و اساتید بسته به اینکه در چه کشوری تحصیل کرده و دارای چه مبانی فلسفی باشند، رأی و نظر آنها متفاوت است. مثلاً اگر شما الآن استادان علوم انسانی را در کشور جمع کنید، به جمع بندی اینکه نظریه دولت در ایران چه باید باشد، نخواهید رسید. یا اگر این سؤال را مطرح کنیم که الگوی مناسب برای توسعه سیاسی در ایران چیست، آنقدر اختلافات و شکافهای نظری وجود دارد، که رسیدن به یک جمعبندی بسیار دشوار به نظر میرسد.
اشکالات نظام قانونگذاری در عرصه علوم انسانی
بخشی از پیشرفت در این مباحث نیز بستگی به نظام قانونگذاری و اجرایی کشور دارد. در وهله اول نظام قانونگذاری ما در عرصه علوم انسانی دچار مشکل است. اگر نظام قانونگذاری ما اینگونه باشد که هم خود مجلس و هم سایر دستگاههای اجرایی در هر زمینهای که مربوط به پروژهای در ایران بهخصوص کارهای عمده باشد، متخصصان آن رشته را درگیر آن پروژه کنند و «پیوست دانشی» برای آن کار تهیه شود، خواهیم دید که نتیجه کار چقدر بهبود پیدا خواهد کرد. برای نمونه در عرصه انتخابات، مشکلات فراوانی وجود دارد. در هر نوبت انتخابات و شیوه انجام آن مشکلاتی برای کشور ایجاد میشود. ما اگر بخواهیم این روند را اصلاح کنیم باید سراغ متخصصان عرصه علوم سیاسی بهخصوص جامعهشناسان سیاسی برویم و از آنها بخواهیم تجربیات همه کشورها و شرایط ایران را مورد مطالعه قرار دهند تا بعد بر مبنای آن سیستم انتخاباتی بهینه و مناسب را برای کشور انتخاب کنیم. برای نمونه فرمولهای بدیهی در علوم سیاسی وجود دارد که مثلاً میگوید حزب دو کارویژه مهم دارد؛ نخست تربیت کادر و دوم تهیه برنامه برای کشور. الآن در دنیا سیستم انتخاباتی را به سیستم حزبی متصل کردهاند و گفتهاند کسانی که برای مجلس قانونگذاری و یا شورا داوطلب میشوند باید پشتوانه حزبی داشته باشند، چرا که برنامه اداره کشور توسط یک فرد تهیه نمیشود و ضرورت دارد یک حزب این کار را بهواسطه پشتوانه کارشناسی که دارد بر عهده بگیرد. در چنین رویکردی وقتی مردم میخواهند رأی دهند، به نامزدها با توجه به تعلقات حزبی و برنامههایی که اعلام رسمی کردهاند رأی میدهند و ضمناً کسی رأی میآورد که برای عرصه سیاسی تربیت شده و آموزش دیده است.
علوم سیاسی میتواند کارایی مجلس و شورای شهر را بالا ببرد
ما از این موضوع خیلی فاصله داریم که علوم سیاسی میتواند به اصلاح سیستم انتخابات کمک کند تا کارایی مجلس و شورای شهر بالاتر برود. اکنون چنین اتفاقی نمیافتد. خود پژوهشگران و استادان علوم سیاسی خیلی از این حرفها را میزنند ولی این دارویی است که باید خود سیستم مصرف کند. اینجا خود نهادها هستند که تصمیم میگیرند میخواهند مسئولیتهایی که به آنها واگذار شده را با استفاده از نهاد دانشی کشور به پیش ببرند یا خیر. این کار ما را متوجه خلأهای سیستم آموزش و پژوهشی در کشور نیز میکند و مثلاً میفهمیم فلان رشته سیاسی توان حل مشکلات سیاسی جامعه ایرانی را دارد یا خیر. در وضعیت کنونی خیلی نمیتوان در این مورد داوری کرد. شاید مثلاً استادان علوم انسانی بگویند ما خیلی توانمند هستیم و مثلاً کسانی که کارهای اندیشه اسلامی میکنند بگویند ما در مباحث سیاست اسلامی هر مسئله را میتوانیم حل کنیم، ولی تازه وقتی که مجریان به آنها مراجعه کنند میفهمند از پس این مسئله برمی آیند یا خیر؟
عمل برخی از مجریان پیش از هر نظریه دانشی است
نکته اینجاست که فعلاً دانشمندان یک عرصه جمع میشوند و میگویند این یک نظریه است، ولی کسی نیست که مراجعه کند و بپرسد نظریات شما راه حلی برای مشکلات ما دارد یا خیر؟ این پیوند وجود ندارد و از طرفی عمل برخی از مجریان حتی ممکن است پیش از نظریه باشد، یعنی مجری هنوز در برخی از قسمتها به این نرسیده باشد که چنین چیزی دانشی دارد. همان مثال مشارکت سیاسی امروزه ادبیات رایج تولید شده و جاافتادهای دارد که مثلاً اگر بخواهید مشارکت افزایش یا کاهش پیدا کند چه خواهید کرد. نکته اینجاست تأکیداتی که رهبری در بخشهای دانشی و اجرایی دارند و روی مسئله تقویت شرکتهای دانش بنیان اصرار دارند به این خاطر است که این شرکتها حامی ندارند. یکی از دلایلش نیز این است که مدیریت وزارت علوم ما در عمده سالهای پس از انقلاب، به دست دانشآموختگان فنی و مهندسی و نه علوم انسانی بوده است. حضور متخصصان علوم انسانی در مدیریتهای وزارت علوم و سطح معاونان کم بوده است. این نیز نکتهای است که باید اصلاح شود. وضعیت به حدی حاد است که برخی پیشنهاد میکنند همانگونه که وزارت بهداشت، درمان و علوم پزشکی از وزارت علوم جدا و موجب ارتقا و پیشرفت پزشکی شد، علوم انسانی نیز وزارتخانه مستقلی پیدا کند که توسط خود متخصصان علوم انسانی اداره و کارهای آن دنبال شود.
جایگاهی برای پشتیبانی از تحقیقات علوم انسانی وجود ندارد
مسئله اینجاست که رویکرد مراکز تصمیم گیر و تصمیمساز ما به این شکل نیست و معمولاً عرصه علوم اسلامی و علوم انسانی در حاشیه قرار گرفته است. برای نمونه در شورای عالی «عتف» در کشور ما که گروههای مختلفی برای حمایت از پروژهها وجود دارد، یک گروه به علوم اسلامی، هنر و مطالعات اسلامی اختصاص داده شده است. بعد میبینید ۱۲ گروه برای مباحث دیگر است. در سطح کلان که نگاه میکنیم میبینیم جایگاهی برای حمایت و پشتیبانی از عرصه تحقیقات علوم انسانی وجود ندارد.
فنی و مهندسیها برای علوم سیاسی تصمیم میگیرند
معمولاً در عرصه علوم انسانی هر جا رسیدند رشتهاش را تأسیس کردهاند، در حالی که نه هیئت علمی و نه کتابخانه درستی وجود دارد، میبینید علوم سیاسی شکل گرفته است و آموزش درستی نیز در این مناطق صورت میگیرد. حتی میتوان گفت دلیل ضعف علوم سیاسی در این مباحث به شکلی همین دوستان بودهاند. البته شاید به این دلیل که از دانش آموختگان این رشتهها در این مناطق استفاده نمیشود، زیاد این ضعف در آموزش و فهم سیاسی خودش را نشان نمیدهد. مثلاً طرف خودش فارغ التحصیل میشود ولی بیکار است و از او در جایی استفاده نمیکنند. به لحاظ کلان که نگاه میکنیم، علوم انسانی شاید بی پناه نیز هست. به لحاظ سیاستگذاری در عرصه علوم سیاسی نیز مشکل داریم و عمدتاً متخصصان فنی و مهندسی و پزشکی در سطح کلان در این مورد تصمیم میگیرند، بنابراین خیلی از اوقات که کارها را پیگیری میکنیم به درهای بسته میخوریم. برای نمونه چند سال پیگیریم مجموعه آثار فارابی را که یکی از فیلسوفان ماست، از آنچه از او چاپ شده و نشده در قالب یک موسوعه از سراسر دنیا چاپ کنیم. با همه جا از جمله عتف و از جمله کشور قزاقستان که داعیه فارابی را دارد نیز این موضع را مطرح کرده و درخواست همکاری کردیم که هیئت ۳۰ نفرهای قرار شده از این کشور به ایران بیاید. اما نهادهای متکفل علم در ایران چه در سطح وزارت علوم و چه در سطح دانشگاهها وارد این موضوع نمیشوند.
بدون دیدگاه