واسطی در برنامه همراه خرد، مغزافزار تمدن‌سازی را علوم انسانی دانست و شکل تمدن را تابعی از نظریات علوم انسانی عنوان کرد و جهان‌بین هم پایه تمدن را فرهنگ اعلام کرد که تمدن‌ها را از هم جدا می‌کند.

به گزارش خبرگزاری فارس، قسمت چهارم از برنامه همراه با خرد با حضور حجت الاسلام والمسلمین عبدالحمید واسطی استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و فرزاد جهان بین عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد با موضوع تمدن اسلامی دوشنبه هشتم آبان ماه پخش شد.

در ابتدای این برنامه واسطی در تعریف تمدن و مولفه های آن گفت: تمدن شبکه به هم پیوسته از سیستم های کلانی است که رفتارها و فعالیت های انسان را در مقیاس فردی و جمعی تنظیم می کند به طوریکه پاسخ کارآمد به تمام لایه های هرم نیازها ارائه دارد. این تعریف دارای چهار مولفه است.

وی افزود: در مولفه اول  باید شبکه ای از سیستم های کلان شکل بگیرد. معمولا در کتاب های تاریخی تمدنی و جامعه شناسی سیستم های کلان اقتصادی شامل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می شوند که نیاز به نقشه دارند و باید احصا شوند. اما در بررسی های انجام گرفته حداقل کلان سیستم های مورد نیاز برای تمدن، ۵۰ کلان سیستم هستند که هر کدام زیرسیستم هایی دارند. مثلا در سیستم های زیرساختی مدل حکومت، سیستم سیاسی و آمایش سرزمین و جمعیت و شهرسازی و ..داریم. 

وی بیان کرد: کلان سیستم ها به سوی تشکیل تمدن حرکت می کنند و حداقل شامل ۵۰ کلان سیستم می شوند. فردی که درباره تمدن شرقی یا غربی، قدیم یا جدید و .. صحبت کند، باید تکلیف ۵۰ کلان سیستم را روشن کند. یعنی بگوید تمدن از چه کلان سیستم هایی تشکیل می شود و مدل و آمایش سرزمین، نظام حقوقی و … را بیان کند.

واسطی اضافه کرد: در مولفه دوم، این شبکه ساختاری را تولید می کند که فعالیت های انسان را در مقیاس فردی و جمعی تنظیم می کند. این ایده به زبان مباحث علوم انسانی ساختار گراست. در دوگانه ساختار و عامل، ساختار را در مباحث تمدنی اولویت قرار می دهند. زیرا جریان اراده انسانی به بهینه سازی و تنظیم برای خروجی مطلوب حرکت می کند.

استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اضافه کرد: مولفه سوم در موضوع تمدن اصلی است که باید به تمام سطوح نیازهای انسان پاسخ بدهد. همواره سطوح نیازهای انسان هرم مازلو را به نظر می آورد اما  در فضای معارف اسلامی بر اساس گزاره های دین مدل نیازها پردازش شده است. تمدن باید تمام نیازهای زیستی ارتباط انسانی و متعالی را بتواند پاسخگو باشد. اینها نیازهای مشترک انسانی هستند.

تفاوت تمدن ها در عینیت یافتگی خود را آشکار می کند. ما دارای مبانی نظری در مبانی هنجارشناختی هستیم که پرسش های مهم و پایداری هستند و باید بشر به آنها پاسخ دهد

وی با بیان اینکه در فضای تمدنی خصلت کارآمدی از مولفه های پیشران است، گفت: کارآمدی یعنی نسبت هزینه منفعت ها در فضای رقابت باید مثبت باشد یعنی نسبت به رقیب دسترسی و پایداری و کیفیت برتر را داشته باشد. اگر شبکه کلان سیستم ها شکل گرفت و اراده انسان ها در آن جاری شد و اراده به سمت بهینه سازی توسط فرآیندهای سیستم ها حرکت کرد و فرآیندها تمام سطوح و لایه های نیاز انسان ر ا پوشش دادند و نسبت به سیستم های رقیب دارای کارآمدی بودند، می توان گفت تمدن نوین مطلوب شکل گرفته است.

جهان بین درباره تعریف تمدن و اینکه در مسیر تمدن نوین اسلامی نیاز ما به علوم انسانی و اجتماعی چه جایگاهی دارد؟ گفت: معنای اولیه از تمدن حضاره است که در مقابل سفر قرار می گیرد. در تعریف تمدن به یکجانشینی کسانی که کوچ نشین بودند، اشاره می شود. اما معنای تمدن امروز به این سادگی نیست. تمدن بالاترین صورت بندی زندگی اجتماعی بشر است که این صورت بندی عینیت دارد و قلمرو جغرافیای وسیعی را دربرمی گیرد.

وی ادامه داد: حضور تمدنی فضایی را اشغال نکرده بلکه اقتدار لازم را دارد و افرادی که در جاهای مختلف هستند خواسته یا ناخواسته خود را با آن جامعه مقتدر تطبیق می دهند. هر تمدنی مهد و مرز دارد. مهد هر تمدن می تواند یک یا چند کشور باشد اما مرز آن می تواند گسترده باشد.

جهان بین درباره جایگاه علوم انسانی و اجتماعی اسلامی برای تاسیس تمدن نوین اسلامی گفت: تفاوت تمدن ها در عینیت یافتگی خود را آشکار می کند. ما دارای مبانی نظری در مبانی هنجارشناختی هستیم که پرسش های مهم و پایداری هستند و باید بشر به آنها پاسخ دهد. بر اساس مبانی هنجارشناختی نظام های نظری و عملی شکل می گیرد و بر اساس نظام ها نهادها و سیستم ها را می سازیم. اینکه نظام اقتصادی و سیاسی ما چگونه باید باشد در نوع مبانی مشخص می شود.

جهان بین گفت: پایه تمدن فرهنگ است و چیزی که تمدن ها را از هم جدا می کند تفاوت های فرهنگی است. عینیت در تمدن محصول نظام نظری و عملی است. هر مبانی نظام های خاص خود را به دنبال می آورد و هر نظامی هم نهادها و سیستم های خود را به همراه دارد. البته ما میان علوم مرز نمی کشیم و سایر علوم  را دریافت می کنیم و بر اساس فهم خود  و منابع آنها را نقد و نوآوری می کنیم.

واسطی در پاسخ به این پرسش که با توجه به بحران نظری و کارآمدی علوم انسانی و اجتماعی اخیر، در مسیر تمدن نوین اسلامی با چه چالش های نظری و عملی روبرو هستیم؟ گفت: اگر تعریف تمدن شبکه سیستم های به هم پیوسته تنظیم کننده فعالیت های فردی و جمعی بشر باشد بطوریکه پاسخ کارآمد به کلیه لایه های نیاز انسانی بدهد و اگر تعریف علوم انسانی بعد از تعاریف مختلف و بررسی آنها علوم انسانی دانش تنظیم کننده فعالیت های انسانی باشد، آنگاه علوم انسانی جوهره اصلی تمدن سازی را به عهده گرفته است.

وی افزود: مغزافزار تمدن سازی علوم انسانی است. شکل تمدن تابعی از نظریات علوم انسانی است به شرطی که امتداد پیدا کنند و به ساختارها و فرآیندهای تغییردهنده تبدیل شوند. از این جا می توان به بحران در علوم انسانی رسید. نقطه اصلی ناکارآمدی نسبی علوم انسانی چه در دنیای مدرن و چه درجامعه اسلامی، غلبه فضای تاریخی و معرفتی بر فضای علوم انسانی است. 

واسطی تصریح کرد: اگر علوم انسانی بخواهد به سمت کارآمدی و ساخت و ساز حرکت کند، امتداد نظریه ها در ساختن سازه های تمدنی و فرآیندهای این سیستم ها باید آشکار شود. نظریه در هر علم علوم انسانی باید در ستون راست جدول قرار بگیرد و در ستون چپ اثرگذاری نظریه در چه راهبردی از برنامه کلان پیشرفت و توسعه جامعه مطرح شود و اینکه چه ماده برنامه ای بر اساس این نظریه پیشنهاد می شود؟

وی تصریح کرد: اگر مباحث صرفا در فضای تاریخ و تاریخی علوم انسانی و اجتماعی و تمدنی و فضای مفهومی نظریه قرار بگیرد نمی توانیم مدیریت را به معنای تنظیم فعالیت ها برای بهینه سازی در فعالیت های انسانی در عرصه عینی و عملی ببینیم.

هم ترین پایه در هر تمدنی پایه فرهنگی است اگر این پایه قوی بود سنت علمی را جهت دهی می کند. قوی بودن فرهنگ لزوما به معنای خوب یا بد بودن نیست ممکن است جهت فرهنگی را قبول نداشته باشیم اما آن فرهنگ قدرت لازم برای زایش را  داشته باشد

جهان بین در ادامه با اشاره به وجود سه امپراطوری بزرگ صفویه، عثمانی و گورکانی در هند و انحطاط تمدن اسلامی، گفت: با وجود حکمرانی گسترده و قدرتمند، تمدن پیشرو نمی تواند ایجاد شود. پایه تمدن پایه فرهنگی است.

وی در جواب سوال مجری که آیا علم را در داخل فرهنگ قرار می دهید؟ گفت: خیر اما اینکه چه علمی باید اهمیت داشته باشد و یا کدام علمی اهمیت نداشته باشد، تابع فرهنگ است. مثلا یکی از دلایل افول تمدن اسلامی در گذشته جابه جایی مدل عقلانیت است. در مدل عقلانیت سینوی تجربه و علوم طبیعی دارای جایگاه مهمی است اما در مدل عقلانیت غزالی علم فقط علوم شرعی تلقی می شده است.

وی افزود: مهم ترین پایه در هر تمدنی پایه فرهنگی است اگر این پایه قوی بود سنت علمی را جهت دهی می کند. قوی بودن فرهنگ لزوما به معنای خوب یا بد بودن نیست ممکن است جهت فرهنگی را قبول نداشته باشیم اما آن فرهنگ قدرت لازم برای زایش را  داشته باشد. اگر فرهنگ پیشرو باشد می تواند مقدمات عینیت بخشی و ایجاد تمدن را فراهم کند.

واسطی در جواب این پرسش که رخوت و ضعف در حوزه تولید علوم انسانی و اجتماعی و تمدن سازی اسلامی را شاهد هستیم. این رخوت و سستی چه عواقبی را می تواند به بار بیاورد و چه پیشنهاداتی برای رفع این معضل می توان ارائه داد؟ گفت: افرادی در فضای تمدنی حرکت رو به جلو خواهند داشت که مهارت کلان نگری داشته باشند. اگر فضای علوم انسانی به سمت فضاهای معرفتی، تفسیری و مفهومی برود و بر آحاد انسانی تاثیر بگذارد، تحقیقات به سمت خردنگری سوق داده می شد.

وی افزود: این خردنگری و تحقیقات مانند کشف رابطه بین  xو y که جزء تلقی می شوند، تخصصی دانسته شد و سبب گردید میزان مهارت دانشمندان علوم انسانی در غلبه از کلان نگری کم شود. مقیاس تحقیقات تمدنی، کلان است و اگر به آن سمت بخواهیم حرکت کنیم چند کار باید انجام شود. اول تقویت مهارت کلان نگری، تقویت دیدهای آینده پژوهانه به جای آنکه فقط دیدهای تاریخی پیگیری شود و دید طراحی راهبردها و استراتژی ها.

واسطی اضافه کرد: مقیاس تمدنی موضوعی استراتژیک است یعنی جهت بهینه در کلان سیستم بشری را تعیین می کند. استراتژی ها تعیین فرآیند بهینه در سیستم هستند و اگر تمدن ابرسیستم بشری باشد کسی می تواند بر فرآیندهای تمدنی کار کند که طراحی استراتژی را لمس کرده باشد. اگر این کارها شکل بگیرد امید است که حرکت معرفی تاریخی و مفهومی علوم انسانی به سمت تولید محصولات عینی شبیه سازی واقعیت های بهینه حرکت کند و بتواند موارد بهینه برای فرآیندهای لازم ۵۰ کلان سیستم تمدنی را ارائه دهد.

جهان بین برای عبور از رخوت و سستی در حوزه تولید علوم انسانی و اجتماعی و تمدن سازی اسلامی گفت: در بحث ازتمدن به جای موضوع بیشتر رویکرد مطرح است و باید از بینش تمدنی حرف بزنیم. اینطور نیست که عده ای تصمیم بگیرند تمدن را بسازند. در مسیر تمدن مسائل مختلفی وجود دارد که باید مدیریت شود لذا اجمالا مسیر را می دانیم. ایجاد تمدن مساله ای بین نسلی است و ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال زمان می برد. تمدن اسلامی از مدینه النبی کلید می خورد و اوج آن را در قرن ۴ و ۵ هجری قمری شاهد هستیم. این تمدن دارای فرود و صعود بود.

وی یادآور شد:ما باید دارای نگاه تمدنی باشیم تا جامعه کوتاه مدتی نداشته باشیم اما نگاه ما کوتاه مدت است و از این نوع نگاه زیان می بینیم. نمونه آن هم در قانونگذاری است که از میزان تبصره هایی که مواد قانونی دارند و تغییرات آن می توان به این مطلب رسید.

جهان بین بیان کرد: من معتقد نیستم که رخوت و سستی در تولید علوم انسانی و اجتماعی و تمدن سازی اسلامی وجود دارد. اما معتقدم بحران در حرکت ماست زیرا بین نظریه ها و شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی رابطه وجود دارد. تا زمانی که پرسش و مسائل و چالش مطرح نشود، پاسخ هم تولید نمی شود.

اگر فضای علوم انسانی به سمت فضاهای معرفتی، تفسیری و مفهومی برود و بر آحاد انسانی تاثیر بگذارد، تحقیقات به سمت خردنگری سوق داده می شد

این نویسنده ادامه داد: تمدن با ابلاغ و دستور ایجاد نمی شود. جامعه دانشگاهی دیر یا زود به این نتیجه می رسند و چالش ها صورت می گیرد. جریانی که حرف قوی تر دارد به مرور زمان گفتمان خود را سیطره خواهد داد. در نگاه کلان جامعه در حال حرکت، جامعه با چالش است و چالش لازمه جامعه زنده است. من احساس می کنم این چالش ها جامعه را به سوی اهدافی که وجود دارد، هدایت می کنند.

واسطی با اشاره به تدوین آکادمیک آرمان شهرها به عنوان پیشنهاد درراستای ایجاد تمدن اسلامی گفت: اگر علوم انسانی به سمت تمدن سازی حرکت کند و اگر قرار باشد در فضای مفهومی و نظری و تاریخ ومعرفتی باقی نماند چگونه می تواند آثار خود را درصحنه فرآیندهای بهینه در آرمان شهرها برساند؟ آرمان شهرها رویاپردازی نیستند. من ۵۰ آرمان شهر را می شناسم که ۴۷ عدد آنها برای دنیای غرب و سه آرمان شهر برای دنیای اسلامی است.

وی بیان کرد: پیشنهاد می کنم دیدگاه های اقتصادی جامعه شناسانه حقوقی سیاسی و مدیریت در پایلوت عملیاتی در قالب آرمان شهر به صورت آکادمیک طراحی و منتشر می شود. بطوریکه هر نظریه ای که داده می شود خروجی آن چه سازه و فرآیندی خواهد بود.  تا با مطالعه تطبیقی این نظریات و محصولات عینی به سوی تمدن سازی حرکت کرد.

جهان بین هم در پایان سخنانش گفت: در آینده پژوهی بحثی را با نام پس نگری داریم که با آینده مطلوب شروع می شود و بیان می کند برای رسیدن به آن چگونه باید مدیریت کرد. داشتن نگاه تمدنی و نگاه بلند داشتن به معنای ندیدن ضعف های اکنون و یا گذر از آنها نیست، بلکه بحث اینجاست که چگونه می توان چالش ها را مدیریت کرد که بتوان به سوی مطلوب حرکت کرد و موضع انفعالی نداشت.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *