- کارشناس:علی اکبر صادقی رشاد
- زمان:سه شنبه, ۱۸ دی ۱۳۸۶
- مکان:سالن همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی
چکیده سخنان حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر رشاد
پانزدهمین نشست گزارش و نقد ایدهها و پژوهشهای نو
عنوان بحث اعلام شده معیار علم دینی است. که نزاع نسبتا با سابقه و بسیار جدی را در دنیا دارد. سوال این است که آیا علم دینی ممکن است؟ و آیا علم، دینی و غیر دینی می شناسد؟ و آیا این توصیف درست است؟ یا اصولا علم دینی و غیر دینی ندارد.
در صورتی که این عنوان ممکن و معنی دار باشد، معیار دینی بودن علم به چیست؟ زیرا این معیار است که ماهیت را هم مشخص می کند. در این خصوص، نظرات و دیدگاههای مختلفی وجود دارد نخست باید مشخص کنیم که جغرافیای بحث چیست. یعنی مشخص کنیم که معیار علم دینی، از دسته مسائل کدام دانش است و جایگاه آن درمیان علوم و مسائل کجاست؟ و سپس معیارها یا نظراتی را که در خصوص معیار علم دینی قابل طرح است را بیان نماییم.
مسئله معیار علم دینی، از مسائل فلسفه علم دینی است و چون فلسفه علم دینی هم یکی از شاخه های فلسفه معرفت دینی است با واسطه، مسئله معیار علم دینی، جزئی از مسائله فلسفه معرفت دینی خواهد بود. در فلسفه علم دینی، به مباحثی مثل ماهیت علم دینی، امکان تصوری علم دینی، معنادار بودن این عنوان، امکان تصدیقی آن و نظرات مخالفی که در این بخش هست، معیار علم دینی، منابع علم دینی، مبانی روش شناسی، موضوع، قلمرو، غایت، کارکردها، فرایند تکون و نسبت و مناسبات علم دینی با دیگر علمها و نسبت فلسفه علم دینی با سایر علوم مسائلی است که باید مطرح شود؛ که یکی از اینها معیار علم دینی است .
اگر معرفت دینی را عبارت از چهار بخش بدانیم، چهار حوزه عقائد دینی، علم دینی، احکام دینی به معنای خاص یعنی فقهیا احکام تکلیفی دینی، و حوزه احکام تهذیبی یعنی اخلاق بخشهای مطرح آن خواهد بود. که یکی از آن چهار بخش، علم دینی است. فلسفه معرفت دینی، جزئی از فلسفه مضاف به علوم است. مثل فلسفه علم حقوق یا فلسفه علم سیاست. فلسفه های مضاف، به دو دسته فلسفه مضاف به علوم و مضاف کلان امر ها تقسیم می شوند. فلسفه معرفت دینی، در زمره فلسفه مضاف به علوم است. فلسفه مضاف را عبارت می دانیم از معرفت دستگاه واره فرانگر عقلانی علوم یا امور.
پس جغرافیای بحث این شد که معیار علم دینی، یکی از مسائل فلسفه علم دینی است. فلسفه علم دینی، یکی از شاخه های معرفت دینی است. فلسفه معرفت دینی، یکی از شاخه های فلسفه های مضاف به علوم است. فلسفه های مضاف به علوم، نیمی از فلسفه های مضاف است و فلسفه های مضاف نیز، بخشی از فلسفه به حساب می آیند. پس معیار علم دینی یک بحث فلسفی است و در زمره فلسفه علم و فلسفه های علوم هم قرار می گیرد.
محور دوم راجع به معیار علم دینی است . می توان معیار علم دینی را دینی بودن مصادیق یک علم دانست. علمی که از مصادر دینی اخذ شده باشد دینی است. ممکن است که بگوییم آنگاه که قضایا و گزاره های تشکیل دهنده یک علم ، از منابع دینی اخذ شود آن علم دینی است. مصادر دین دو دسته اند درون خاسته و برون خاسته . مصادری که پایه در درون آدمی دارد، مثل عقل و فطرت و مصادری که در بیرون وجود آدم است مثل کتاب و سنت. ممکن است که بگوییم آن علمی دینی است که با کاربست روش موجه دینی، روش معتبر دینی به دست بیاید. ممکن است گفته شود که اگر موضوع و متعلق گزاره های یک دانش دینی بود، آن دانش دینی است. به این معنا که اگر علمی مثلا از نوع علوم حکمی در حل مسائل دینی در موضوعات دینی کاربرد داشت، دینی می شود. در واقع قضایای مطروحه در علوم، گاه کارکردی دینی دارد، گاه دارای غایت دینی است، گاهی فائده دینی دارد و گاه هدف دینی دارد.
فرض دیگر اینکه موسس یک علم مسلمان باشد. یا در بستر دینی ظهورکرده باشد، آن علم دینی است. مثل این که در بستر تمدنی اسلامی علومی مثل فیزیک پدید بیایند که از علوم مادی بوده و از کتاب و سنت هم اخذ نشده است .اما همین قدر که در محیط دینی خاص در بستر تمدنی متعلق به دین پدید آمده است این علم را بگوییم دینی است. در مجموع معیارهای علم دینی یا بر اساس مصادر یا روش موجه از نظر دین یا بر اساس ارکان گزاره های آن علم مثل موضوع یا محمول یا بر اساس عناصر پیرادانشی و پیشینی و مبانی گزاره ها ی آن علم یا غایت آن یا کارکرد آن می تواند دینی قلمداد شود
سومین مطلب من راجع به نظر مختار است. اصرار بر اینکه لزوما یکی از این معیارها و خصوصا معیار اول و دوم و بالاخص معیار اول صحیح است، بسیار دشوار می باشد. همچنان که اطلاق علم دینی به علوم دست ساخته مسلمانان بدون متافیزیک دینی، یا ظهور علمی در بستر تمدنی اسلام بدون متافیزیک دینی ، توأم با مسامحه خواهد بود.
اگراین دو سوی طیف را توجه کنیم، اجمالا می توانیم چنین نظری را بپذیریم که چیزی شبیه به این عنوان از موارد مقول به تشکیک است و در نهایت، عنوان علم دینی طیفی را شامل می شود که از دینی ماهوی تا دینی روشی و ساختاری را شامل شود. ممکن است علمی به لحاظ ساختاری یا روشی یا کارکردی دینی باشد ولی روشن است که وقتی مقول به تشکیک شد، عنوان شدت و ضعف پیدا می کند و آن دسته از عنوان که ماهیتا دینی هستند دینی تر خواهند بود. اما اگر صرفا به اعتبار روش و کارکرد و اعتبارات دیگر علمی را دینی انگاشتیم، مراتب نازل تری را در خود محقق خواهد داشت تصور می کنم با این نگاه بشود نزاع را کاهش داد.
بدون دیدگاه