اطلاعات
- دکتر محمد باغستانی
- دبیر علمی: دکتر عباسعلی نصرآبادی
- زمان: شنبه ۷ تیرماه ۱۴۰۴ تا چهارشنبه ۱۱تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۰
دریافت محتوا
- دانلود فایل صوتی حجم فایل ۳۷مگا بایت
- دانلود فایل تصویریفعال نیست
- سایر موارددریافت اسلاید و ..
تصاویر


معرفی برنامه
پژوهشکده اسلام تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی می کند؛
❇️ نشست علمی پنج تأثیر صلح امام حسن(ع) در برپایی قیام عاشورا
ارائه دهنده:
دکتر محمد باغستانی
دبیر علمی:
دکتر عباسعلی نصرآبادی
لینک ورود به جلسه
https://bbb02.dte.ir/rooms/ho2-rm3-spu-wdv/join
زمان: شنبه ۷ تیرماه ۱۴۰۴ تا چهارشنبه ۱۱تیرماه ۱۴۰۴
⏰ ساعت: ۱۰
مکان: مشهد- پژوهشکده اسلام تمدنی
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه عزیزان.
عزیزان حاضر در جلسه.
عزیزانی که از طریق فضای مجازی در خدمتشون هستیم به حول قوه الهی آغاز میکنیم.
جلسه چهارم از نشست علمی تاثیر صلح امام حسن علیه السلام در برپایی قیام عاشورا.
اگر من خواسته باشم خلاصه عرض کنم از سه تاثیر جلسه گذشته که جناب استاد فرمودند به صورت خلاصه میشه گفت که این تاثیر یکی ظهور ظرفیت امام حسین علیه السلام در میان شیعیان بوده در عرصه علم و معرفت.
مدیریت جامعه شیعی در تقابل فرهنگی با فضای گفتمانی فرهنگی عصر معاویه و شیوه اعتراض منطقی بر سبک به خلافت رسیدن موروثی یزید بوده که در جلسات گذشته بحث شد.
من برای این جلسه سوالم رو با استاد استاد طرح میکنم که اقدام و واکنش امام حسین علیه السلام به درخواست فرماندار یزد، فرماندار یزید در مدینه مبنی بر بیعت اجباری چه بوده؟ چگونه بوده؟
ممنون میشم تعبیر بفرمایید.
خب بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب و احترام به همه حضار محترم و همه عزیزانی که از طریق فضای مجازی در جلسه حضور دارند و همچنین تسلیت مجدد ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران و همراهان آن امام بزرگ.
من فقط یک نکته ای رو به جمع بندی یا خلاصه ای که فرمودید این بود که نخستین تاثیر بر زمان وقوع واقعه بود که تا معاویه زنده بود طبیعتا اتفاق نمی افتاد.
اون دو مطلب دیگه تون درسته کاملا.
بعد از اینکه اعلام بیعت اعلام خلافت یزید شد و.
پیک او به فرماندار مدینه رسید مبنی بر اینکه.
باید از چند نفر بیعت بگیرید که در رأس اونها درواقع حسین ابن علی ابن ابیطالب علیه السلام بود. واکنش امام.
عرضم به حضورتون بعد از گفتگویی که با فرماندار مدینه انجام شد و او ابلاغ کرد این دستور رو.
خروج ناگهانی و شبانه از مدینه در غفلت.
در واقع حکومت با همراهان خودشون و خانواده خودشون به طرف مکه در واقع به عنوان انجام اعمال حج یا استحبابی یا چون با ذکر اختلافی امام در ۱۳ رجب ۱۵ رجب سال ۶۱ معاویه مرده بود و در بیست و هشت رجب، امام از مدینه بیرون رفتند.
در سوم ماه شعبان.
حضرت به مکه رسیدند و در فاصله روزهای دهم و دوازدهم و چهاردهم ماه رمضان هم نامههای اهالی کوفه در چند گروه به حضرت رسید.
که توی اون نامهها محتوایی بود از ابراز ارادت و دعوت و درخواست هجرت حضرت به عراق.
بنابراین واکنش حضرت بیعت نکردن بود.
یعنی تن نسپردن به بیعت اجباری و کلا ورود و خروج از مدینه و کنار بیت الله الحرام.
آمدن در مکه که مکان امن الهی بود که طبیعتا حکومت اموی در آن شرایط نمیتوانست اقدام جدی در آن انجام دهد.
لذا از این فرصت استفاده کردند که موقتا منتظر واکنش ها در جامعه باشند و اینها.
فرمان نامه های فراوان نوشته شده، محتوای سیاسی نامه ها و.
بارها تمامی ما شنیدیم ولی محتوای سیاسی نامه ها به صورت دقیق و روشن اگر بفرمائید متشکرم.
چند گروه چند بار یا چند گروه نامه نوشتند به امام.
من ترجیح میدهم که متن نامه ها را، ترجمه شان را به صورت خلاصه بخوانم.
مثلا در میان بعضی از نامه ها کسانی مثل سلیمان ابن سعد خزاعی، حبیب ابن مظاهر و رفعت بن شداد.
اینها یک متن را فرستاده اند که به امضای کسانی دیگر هم رسیده.
متن این است.
بسم الله الرحمن الرحیم.
به حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام.
از سلیمان بن سورت، مسیب بن نجمه، رفعت بن شداد، حبیب بن مظاهر و شیعیان او از مومنان و مسلمانان کوفه.
پس آنها به عنوان نماینده شیعیان و مسلمانان دارند نامه را مینویسند درود بر تو!
و ما با تو سپاس میگوییم خدایی را که جز او خدایی نیست. اما بعد.
سپاس خدای را که دشمن ستمگر و سرکش تو را در هم شکست.
کسی که بر این امت حمله کرد، خلافت را به یغما برد، اموال امت را غصب کرد و بدون رضایت آنان فرمانروایی شان را به دست گرفت.
اینها توصیف معاویه است.
طبیعتا آنگاه نیکان آنان را کشت و اشرار را باقی گذاشت و مال خدا را میان ستمکاران و ثروتمندان قرار داد.
پس لعنت خداوند بر او باد.
همچنان که قوم ثمود به لعنت گرفتار شدند.
همانا ما پیشوایی نداریم.
پس به سوی ما بیا، شاید که خداوند ما را به وسیله تو بر گرد حق جمع آورد.
نعمان بن بشیر در کاخ عمارت است و ما نه در جمعهها با او نماز میخوانیم و نه در عید نماز عید با او بیرون میرویم.
هرگاه به ما خبر رسد که تو به سوی ما آمدهای، ما او را از شهر بیرون میکنیم تا او را به شام روان سازیم.
انشاء الله این نامه اول. نامه.
این نامه را هم فرستادند به امام در همان دهه رمضان به دست امام رسید.
نامه دوم دو روز پس از فرستادن نامه اول مردم کوفه است که به همراه صد و پنجاه نامه دیگر در واقع فرستادن با همین مضمون گزارشش این است که آنها هم تقریبا با همین مضمون که از سوی یک نفر نوشته شده ولی صد و پنجاه نفر امضا کردند، به همان کیفیت هم به سراغ امام آمده و محتوایش.
در واقع همین نامه سوم هم باز دو روز بعد از آن توسط دو پیک دیگر به امام رسیده.
نامه سوم باز یک محتوای کوتاه گزارش شده در منابع تاریخی.
بسم الله الرحمن الرحیم.
نامه ای است به حسین بن علی از سوی شیعیان او از مومنان و مسلمانان.
اما بعد بشتاب زیرا که مردم منتظر شما هستند و همه بر شما اتفاق نظر دارند.
پس بشتاب، بشتاب.
و باز بشتاب بشتاب.
تو متن نامه است. العجل. العجل العجل. والسلام. نامه سوم. نامه چهارم.
شبث بن ربعی حجاج بن ابیه را یزید بن حارث بن رویم عربه بن قیس، عمربن حجاج زبیدی و محمد بن امیر تمیمی به نام خودشان برای امام نامه نوشتند.
آنها در این نامه که سر زبان های ما هم افتاده اینگونه می گویند که باغها سرسبز گشته و میوه ها رسیده است.
پس هر گاه که اراده کردی بیا که سربازان آماده برای یاری تو در انتظار تو اند. والسلام.
این محتوای عرضم به این حضورتون نامه ها که مورد سئوال بود با دو تا شاهد میتونیم اثبات کنیم که محتوای نامه سیاسیه کاملا.
یعنی درخواست مثلا آمدن یک واعظ یا یک خطیب یا یک کس دیگه ای رو ندارن.
درخواست از کسی دارن که بیاد بر آنها حکومت کنه و پیشوایی اونها رو بر عهده بگیره.
عبارات خیلی صریح که درخواست دارند که از حضرت بیاید حاکم اونها باشه.
این اولندش که خیلی ابلغ من الله تصریح بقول معروف یعنی خیلی روشنه در مذمت نامه زمان ارسال نامه ها هم خودش میتونه این زمان رو نشون بده که وقتی کوفی ها شنیدند که امام حسین مدینه رو ترک کردند به مکه رفتند برای فرار از بیعت با یزید.
بعدش ما رو فرستادن.
یعنی این هم یک شاهد بیرونی است که نشان میدهد آنها کاملا آگاه بودند که چه چیزی دارند مینویسند که محتوای نامه کاملا نشان میدهد که میخواهد یک حکومت.
جدید با مدیریت امام تأسیس شود.
این از محتوا.
سوالی که اینجا مطرح میشود آیا از واکنش امام میشود متوجه شد؟
فهمید که عنایت به محتوای سیاسی، پیام اهل کوفه و لوازم آن داشتهاند.
چون این سوال خیلی مهمی است.
چون بعدها در دورهی ما و اینها خیلی اختلاف شده تو این قصه که اصلا قصد امام از حرکت به طرف کوفه چی بود و مطالب دیگر.
خب اول پیام امام رو باز با همدیگر بخوانیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
از حسین بن علی به جمعیت مسلمانان و مومنان یک نام امام فرستادند.
عنوانش هم چون آن کسانی که به امام نامه نوشتند می گویند ما از طریق مومنان و مسلمانان به شما نامه می نویسیم.
حضرت هم همان را معیار قرار دادند که این خطاب من هم همه آن ها هستند.
یک جمعیت اما بعد هانی و سعید همراه با نامه های شما نزد من آمدند و آنان آخرین فرستادگان شما بودند.
چون دو گروه قبلی هم نامه آورده بودند که به نزد من آمدند و من دریافتم آنچه را بازگو کردید و یادآور شدید و سخن اکثر شما را که خیلی جالب است، امام به محتوای همه آن نامه ها این جمله را استناد کردند.
اینکه توی این نامه ها نوشته شده اکثر شما که ما امامی نداریم پس به سوی ما.
بیا تا شاید خداوند به وسیله تو ما را بر حق و هدایت گرد آورد.
این متن یکی از نامه های هانی بود که بزرگان شیعیان کوفه بودند.
اکنون من، برادرم و پسرعمویم و فرد مورد اعتماد اینجا ببینید.
توجه امام به درخواست اونها هست که می خوان امام به عنوان حاکم بره اونجا که مردم با ایشان بیعت کنند.
پس اکنون من، برادرم و پسرعمویم و فرد مورد اعتمادم از میان خاندانم را به سوی شما میفرستم.
اگر برایم بنویسد.
پس از مسلم بن عقیل هم درخواست نامه داشتند.
حضرت اگر برای من بنویسد که رأی و نظر اکثر شما و خردمندان و بزرگان تان مطابقت دارد با آنچه فرستادگان شما خبر دادند و در نامه هایتان خواندم به زودی به سوی شما خواهم آمد.
انشاء الله که به جان خودم سوگند امام کسی نیست جز آنکه مطابق کتاب خدا حکم براند و به عدل و قسط به پا خیزد و به دین حق پایبند باشد و خود را به آنچه که خداوند گفته و دستور داده مقید کند. والسلام.
این هم پاسخ بسیار بسیار روشن امام که سوال شما این بود که آیا بخش سیاسی قصه محتوایش حضرت عنایت داشتند یا نه؟
خود جواب امام بهترین شاهد هم در متنی که به مردم گفتم همین که مأموریتی که به مسلم دادند که او هم نامه بنویسد، بگوید اکثریت بله قبول کردند و خیلی خوب این قسمت، این شاهد اول که امام عنایت داشتند.
شاهد دوم خود اقدام عملی است که بعد از اینکه این دو مینویسند پیک ها را تعیین میکنند که اینها را بفرستند به بزرگان آموزشی اهل کوفه.
پس امام عکس العمل فقط گفتاری نبوده بعد هم عملی فرستادن این پیام به آنها برسد.
خب قیس بن مصحح صید آبی عمارت بن عبد سلولی و عبدالرحمان بن عبد الله الحبیب که به همراه مسلم اینها به کوفه رفتند به دستور امام.
جالب که حضرت به مسلم میفرمایند که تقوا پیشه کند، کارش را پوشیده بدارد، با مردم مدارا کند.
پس اگر دید مردم اتفاق نظر و همبستگی لازم را دارند، به سرعت به آن حضرت اطلاع دهد.
حتی این عبارت را نگاه کنید این دستور تقیه که امام حسن هم در این نامه محسوسه پنهان.
اینجوری باشه همه رو آگاه نکنن تا مردم جمع بشن.
چون حضرت حتما از فضای کوفه درش زندگی کرده بودن.
دیگه مطلع بودن که چقدر فضای آشفته ای هست و امکان حضور جاسوسان حکومت اموی در اونجا هست چون حساسیت داشته و منطقه شیعه بوده و اکثریت اینها شیعه بودن.
پس این هم شاهد دوم که امام با یک دقت و کاملا معطوف به درخواست مردم و عنایت به اون همه اش که محورش چی بوده بر پای دولت که امر سیاسیه دیگر.
شاهد سوم اینه که مسلم پونزده رمضان از مکه به سوی کوفه حرکت میکنه و پنج شوال به کوفه میرسه.
در یازده ذیقعده نامه ی او مبنی بر تایید پذیرش امام در میان مردم به عنوان پیشوا به حضرت میرسه و امام علیه السلام در هشت ذیحجه از مکه حرکت می کنند به طرف عراق.
پس نگاه کنید نامه هم رسیده.
او در نامه اش می گوید که نزدیک هجده هزار نفر از عربستان که بیعت کردند که شاهد چهارم در واقع و امام پس از اینکه این خبر را دریافت می کنند، هجده هزار نفر بیعت کردند و حرکتشان را در هجده ذیحجه به سوی عراق شروع کردند.
همه اینها را کنار هم می گذاریم.
می بینیم که کاملا دیگر هدف امام هدف اعلای امام است و این همه اختلافاتی که بعدا تو دوره ما هم هست و اینها که مثلا عرض می کنم که امام برای امر به معروف گفتند قیام کرد و خود امام تو جمله اش این است که اصلاح امت، جد و یا حرفهای دیگر، همه آنها با این هدف اعلی منافات ندارد که قابل جمع است.
یعنی اگر اون حکومت با حضور مردم تاسیس می شد اولین معروفی بود که داشت اتفاق می افتاد.
چون حق سیاسی مردم داشت احیا می شد و سپس اولین منکری بود که در برابر خلافت یزیدی حضرت در نفی او به جنبه ایجابی توجه کردند که خب ما کاری نداریم که حکومت و بیعت او هر شکلی تو اکثر جهان اسلام اون دوره گرفته شده با زور و تطمیع و امثال اینها.
حالا که جمعیت قابل توجهی هستند که امام همین رو تکلیف بر خودش می بینه، با خواست و میل مردم و مقابله عملی می کنه.
از اینجا حضرت با سبک حکمرانی تازه تاسیس یزید که دیروز هم عرض کردیم اون نقطه جدید مهم انحراف سیاسی در تفکر و نظام سیاسی اسلامی.
من میدونم چون موضوع کلی ما در تاثیر صلح امام حسین و قیام عاشوراست.
آیا در این سبک حرکت حرکت امام حسین علیه السلام شما تاثیری از صلح امام حسن میبینید؟
یعنی چطور میشه این دوتا رو به هم ارتباط داد؟
بله چون من به عنوان تاثیر چهارم دارم این را ذکر میکنم باید بگم با چه خوانشی باید بیان بکنم.
ببینید نفس این نامهنگاری و درخواستی که مردم کوفه از امام علیه السلام برای حکمرانی بر خودشون دارند، همانطور که عرض کردم یعنی ابراز حق بزرگ سیاسی مردم در برپایی دولت اسلامی که در تفکر شیعی وجود داشته.
ضمن اینکه اهالی کوفه این کار رو عملیاتی کرده بودند.
دو بار دیگه، یک بار در حکومت علوی که در مدینه تأسیس شد، بعدا انتقال پایتخت شد و در کوفه جان گرفت و توانست در برابر مخالفان خودش در جمل و صفین مقابله کند و در برابر خوارج و اینها.
خب این نکته اول که مردم توی این فضا مردمی که قبلا تجربه داشتند در برپایی حکومت ها توی این فضا میخوان دومرتبه از حقشون استفاده بکنند، حقی که محروم شده بودند به دلیل اینکه حکومت معاویه برپا شده بود و این حق رو سلب کرده بودند از مردم.
ثانیا واکنش مثبت امام به نام در زمانی که خودشون بیعت اجباری را نپذیرفتند اما از این نامه استقبال کردند از این نامه استقبال کردند.
ممکنه بگیم که خب این میخواد امام رو به حکومت برسونه، باید استقبال کنند اما این در شأن امام نیست بلکه مهم ترین قصه اش این است که مردم می خواهند یعنی لولا حضور الحاضر.
در واقع اینجا هم داره تحقق پیدا میکنه.
به قول امیرالمومنین علی علیه السلام اینجا یه بار دیگه داره تحقق پیدا میکنه با این نامه هایی که فرستادند که توی این نامه ها هم شور و شوق و اینها معلوم میشه که وجود داشته و بالاخره تو مراحل اولیه تایید شده بوده.
سوم تاکیدی است که در ماموریت مسلم بن عقیل داشتند که رضایت اکثریت مردم رو در کوفه احراز کنه و در بعضی از گزارشها هم که آمده هجده هزار بیعت کننده.
خوب خیلی خبر بزرگیه.
طبیعتا رقم بالاییه که گزارش هم به امام رسیده.
در واقع اینها نشان میده که کوشش برای احیای سبک حکومت مردم سالار برای نوبت سوم هدف اعلای امام علیه السلام پیدا شده با توجه به اقبالی که از سوی مردم کوفه به ایشون شده، تنها دو سه ماه پس از خلافت یزید یعنی همون اول موقعیت، یک جوری که حضرت کوشش میکنن که اگر این بخواد، اگر تأسیس بشه اجازه نخواهد داد که اون هویت نظام سیاسی اسلامی دچار انحراف بشه.
خیلی موقع تاریخی مهمی بوده که حضرت به این اقدام کردند و همین طور که حساسیت حضرت بالا بوده خیلی برای این اقدام به موقع باید بپذیریم که حساسیت بنی امیه یعنی حاکم جدید هم بالا بوده چون میدونست که اگر الآن جا نگیره، پا نیفته، پا نگیره، جا نیفته در میان مردم، این بعدش دیگه دچار مشکل میشه.
لذا اگر تمام نیرو بعدش میان برای مقابله، یک ریشه اش در این بخش قصه نهفته است که اگر بتوانند از این مرحله گذشتم.
بگذرم که گذشتن و قدرت را به دست می گیرم و الا همین جا امکانش وجود ندارد.
حالا شاید من اشتباه برداشت می کنم.
جناب استاد به نظرم استناد به صلحنامه در استدلال شما زیاد روشن نیست.
ولی کلا هر چند به سیره و سبک تاسیس حکومت علی و حسنی استناد روشنتری دارد اما برداشت من خیلی متشکرم.
سوال خیلی خوبیه.
ما را از اینکه به چالش بکشید خوشحال میشیم چون یک ایده ای است که باید پخته بشه.
قبل از این گفته نشده حتی خود بنده هم نگفته بودم قبلا.
اما حالا که این ایده شکل گرفته، ایده ها در گفتوگوها شکل میگیره.
یعنی رشد میکنه و کاستی های خودش رو نشون میده.
جناب آقای دکتر عباسی دیروز دو تا ابهام رو گفت.
خب طبیعتا من رو وادار میکنه که اگر به مقاله یا کتابی بخواد تبدیل بشه اون ابهام رو برطرف کنم و یادمون باشه این جلسات همین است که از طریق این گفت و گوها علم به وجود می آید.
چون هم من گوینده متوجه میشم کجاها درست روشن نکردم مطلب رو هم شما شنوندگان محترم متوجه میشید که نقطه قوت کجاست؟
نقطه ضعف ها کجاست؟
این تضارب آرا خیلی خیلی میتونه کمک بکنه به ما که بتونیم ایده های جدید رو سامان بدیم و خودمون رو از دور باطلی که توش قرار دادیم و هی یک جور تحلیل میشه و دیگه هرچی هم که هرچی که گذشتگان تحلیل کردند ما هم دنباله روی اونها باشیم نجات میدیم.
میتونیم ایده های تازه تری رو بر اساس دقت نظرهای تازه پیدا کنیم.
باز هم سپاسگزارم از این پرسش خوب شما جناب استاد نصرآبادی.
خود ایشان استاد به عنوان مجری نگاه نکنیدا حالا لطف میکنند که این جلسه رو اداره کنند.
ببینید من یه دقت دوباره ای هم خودم کردم و هم شما را با دقت و دوستان را ببینید.
نکته اولی که می خواهم به عنوان پاسخ به این که استناد من چه جوریه به صلحنامه اشاره بکنم.
ببینید شکل گیری صلح و نگارش صلحنامه از سوی امام حسن پس از این اتفاق افتاد که حق بزرگ سیاسی مردم در تأسیس حکومت از سوی امام و امام امیر المومنین به رسمیت شناخته شده بود.
اول این حق را شناخته بودن به رسمیت و سپس بر مبنای او حکومت را تأسیس کردند.
این نکته اول.
منتها اینکه تأسیس فقط نیست، در فروپاشی حکومت هم هست، هم تأسیس، هم فروپاشی.
هر دو این مردمند که این نقش رو دارند این نقش رو پذیرفته بودند. نکته دوم.
امام حسن علیه السلام وقتی که مردم.
مردم کوفه با صلح بیشتر تمایل داشتند تا ادامه جنگ با معاویه.
حضرت تن سپردن به رای اکثریت تن سپاری یعنی بخش دوم نقش سیاسی مردم را هم به رسمیت شناختند.
همانهایی که آمدند بیعت کردند بعد از امیرالمومنین با ایشان.
حالا به هر دلیلی غلط تو ذهن خودشون درسته یا دچار فتنه شدند فریب شدند.
همه اونها هست اما حقشون محفوظه.
اگر نمیخوان این مسیر ادامه پیدا کنه این حق رو دارن که انتخاب بکنن و انتخاب صلح خودش معنای پیام روشن رو داشت.
یعنی در واقع تایید فروپاشی دولتی که قبلا با بیعت خود مردم با امام حسن تاسیس شده حالا بیعت شان را پس میگیرند.
با قرارداد صلح و این میشه تبدیل به یکی از مواد آن قرارداد مواد ماده قرارداد چیه اونجا؟
اینه که حسین حسن بن علی علیه السلام از خلافت مسلمین دست برمیدارد و به معاویه می سپارد که تو بند اول در صلح نامه است. درست شد؟
پس بر اساس او باز می بینیم این قصه جلو میرود.
و نکته سوم هم اینست که امام حسین هم پس از نامه نگاری های مردم که یادشان آمده بود که این حق سیاسی بزرگ خودشان را قبلا چگونه به قول ما.
بد باهاش برخورد کردند.
در تاسیس دو دولت علوی و حسنی خوب عمل کرده اما در ادامه بیات و در مقابله با فروپاشی آن دو دولت، دولت علوی و دولت حسنی خوب عمل نکردند یعنی در دولت علوی رها کردند، امام را دیگر حاضر نشدند و در دولت هستند که دیگر صلح را که با اینکه می دانستند وقتی ما صلح بکنیم یعنی دیگر امام حسن حاکم نیست، عیب ندارد.
ما حکومت معاویه را می خواهیم، اینها هر معنایی می خواهیم بکنیم، اینجا هم تجربه داشتند دیگر این دو قسمت.
حالا همان مردم که شیعیان هم بودند و اینها، حالا باز کیفیت تشیع شان و همه بحث هایی که الان بحثش نمیشیم.
دو مرتبه احساس می خواستند بکنند که از حق سیاسی بزرگ خود در تاسیس حکومت چکار کنند استفاده کنند.
حالا سوال من اینه که تو اون زمان که بقیه مردم شهرهای دیگه در جهان اسلام مطلع شده بودند خبر بیعت نکرده اما بیعت نکردن امام حسین.
کیا به امام غیر از اهالی کوفه نامه نوشتند؟ نداریم.
امر منحصر میشد در این قصه.
خب ممکنه خیلی ها می گویند که خیلی ها آمدند امام را نصیحت کردن چی گفتند؟
گفتند اینها وفا ندارند.
قلوبهم معک و وله قلب هایشان.
ولی سیوف عمر علیه شمشیرهایشان علیه تو است.
امام آیا می توانست به این حرفها استناد کنه و قبول نکنه اون نامه ها را؟
یعنی باز این سوال پیش میومد که آقا یک جا که از شما دعوت کردند میرفتید؟
خب میرفتید خودتون از نزدیک واقعیت قضیه رو میدید.
ضمن این که باید یادمون باشه این ها در چارچوب امتحان الهی هم هست دیگه هم برای امویان، هم برای مسلمانان، هم برای شیعیان هم.
همه اینها رو توی اون چارچوبی که نگاه بکنیم، امام کارش کلا اتمام حجت اتمام حجت نشه.
در واقع اون عقاب الهی هم سراغ مردمه.
بعدها اگر حجاج اومدند تو کوفه و کارها رو کردند و مردم وقتی وارد شد گفت به صف بعضی ها که قدش بلندتر بود، صف ناهمگون شد.
گفت اول گردن اینها رو بزنید که این صف یکدست باشه.
خب این همون مردمی هستند که با محبت با اهل بیت برخورد کردند دیگه.
حالا یک حاکمی اومده که با اینها از حق سیاسی خودشون گذشتند و امام رو پشتیبانی نکردند.
خب باید منتظر می شدند تا اینکه در عصر امام حسن اتفاق افتاد.
در هر صورت بار دیگه امام رو حاضر شدند.
خودشون استقبال کردند که بدون اینکه امام چیزی از اونا بخواد امام از اونها چیزی نخواست.
اونها گفتند ما حاضریم که شما بیایید و باغ هایمان آماده است و خودمان آماده هستیم و این نکته آخری که.
فرمودید چگونه بر اساس آن قرار دهید.
نکته آخر اینکه میتونه یک ابراز پشیمانی پنهان هم باشه از سوی اهل کوفه که خودشون چون حکومت معاویه را در بیست سال بر خودشون تجربه کرده بودند حالا یک جور توبه به حساب بیاد به عبارتی که بیایند و جبران کنند برای خودشان و امام این فرصت را هم میخواست بهشون بده ها!
یعنی قبول دو جنبه داشت یکی جنبه دنیایی که خب حالا این حکومت بر پا بشه دیگر یک فرصتی برای توبه که اونا خطا کردند در عصر امام پیشین و دو خلیفه به حق.
بنابراین از این زاویه هم این قصه قابل توجه بود.
پس به نظرم احتمالا روشن باشه که چه گونه تاثیر پذیری داره از صلح نامه.
یه سوال اینکه من الان تو ذهنم اومد چرا اصلا تو بحث وقتی صلح ایجاد کرد مطابق با صلح حدیبیه نیومد مثلا با معاویه کنار بیاید یا با کفار مکه بودند و مکه؟
هر وقت مثلا اون مفاد رو کردین بعد پیامبر اومد فتح مکه رو ایجاد کرد اصلا نیومد تو مثلا با معاویه همچین صلحی که اصلا قیاس این دو تا زمان با هم قیاس مع الفارقه از باب اینکه.
ببینید اهالی مکه زور داشتند نه به اندازه معاویه. خب چرا؟
چون توی آرایش جنگی ده هزار نفری در جنگ احزاب حمله کردند به مدینه دیگه درسته ولی پیروز نشدند نتونستن بیان تو مسلمونا موضع قدرت گرفته بودن دیگه اونا هم این حس رو داشتن که این توانسته مقاومت کند.
در جنگ احد هم که آمدند بلکه شکست خوردند و از جمعیت کم ضرب شست از یادشون نرفته بود.
دو در عهد هم که اگر کشتن به اندازه ای بود که در بدر مثلا یعنی برابر شده بود اما بیشتر نشده بود.
چون تو گزارش هست که بعدا به ابوسفیان که اهالی مکه ایراد می گرفتند گفتند قیافه نگیرید برای جنگ احد به خاطر اینکه شما رفتید انتقام گرفتید در حد همون کسانی را کشتید، پیروز نشدید.
اگر پیروزی شما این بود که پیامبر را بکشید مثلا مدینه را فتح کنید، این مقدمه جنگ بعدی شد که خندق بود و اینها.
بنابراین آنها احساس ضعف داشتند، در موقعیت ضعف قرار گرفتند و سخن پیغمبر را درک یک ضرب شستی از پیامبر دیده بودند تو این دوره و لذا معاویه اینها را ندیده بود دیگه.
تو صفین تونست قصه رو به نفع خودش جلو ببره.
سپاه امام حسن هم که دیگه متفرق بود خود حضرت مجروح شدن.
بنابراین قیاس امام در موضع قدرت نبود و اصلا صلح را نمی پذیرفت. حضرت.
امام خیلی متشکرم از آقای احمدی نژاد در خدمت ما.
اگر ما بحث امامت را آن چیزهایی که در کلام شیعه مورد اجماع است دیدیم، یک بخشش هم هست. درسته؟
امام حسن سلام الله علیه در قرارداد باید یک جوری تفسیر میکرد از منظر امامت که عملا دست شیعه بسته نشود.
بله این به لحاظ منطقی تر به.
شمار می آمد.
یعنی اصلا گفتمان امامت نمیسازد.
اما در هر زمان تدبیرش یک جوری است که طبیعتا شیعه در عین حال که آن هسته سخت شیعه یعنی تعمیر و نگهداری کنه محافظت کنه، در آینده هم تدبیر یعنی اگر این نباشه که طبیعتا اون تصویری که ما از امام امت داره باید تجدید نظر کنیم.
بله پس اما بحث ما کجاست؟
بحث ما اینه که اگر این مبنا را پذیرفتیم این تحلیل میتونه با مبنای کلامی و کلامی ما سازگار باشه.
خیلی هم چیز عجیب و غریبی نیست.
احتمال داره شما در این جلسه حرف بزنید.
به لحاظ مقتضی حالتون خوبه یا یادتون نباشه اما همه اون چیزهایی که شما به عنوان یک انسان فرهیخته و متفکر نظرتون هست نیست. بله.
پس ما در واقع اون چیزی که تحقق واقعی پیدا میکنه و دنبال سخنران همه اون چیزایی که تو زندگیشون هست.
بله هست و برنامه درست میکنه. درسته؟
بله اینجا به اقتضای جلسه بخشیش.
بله اون هم همینطور است.
اما مثلا توی موقعیت تحقق تاریخ ائمه.
که آیا درست به ما منتقل شده یا تفسیرهای مختلف.
اینها باید اینقدر محکم میزنه.
پس باید صلحنامه که یک اثر ماندگار و یک چیزهایی در صحنه هایی باشه که بر اساس اون بندهای بعدی امام بعدی دستگاهش بسته نشه.
بله این علم داره ولی اون چیزی که ما در سیره نویس اتفاق افتاده عملا ما میایم میگیم آقا جون فقط در بین ائمه امام حسین نیست.
همه یک رویه را داشتند.
بله این نمیخونه با اون مبنای کلامی ما.
بله نگاه کردم و نمیکنم چون بعضی از نهادها ممکن است به منظور تحقق امر سیاسی بود.
بله میتوانست نباشد چون همان همه بندهایی هم که همه سیاسی است به هیئت یک امر سیاسی است.
خود این نامه ها هم خیلی روشن بود.
این درخواستی که این آقا میگویند مثلا همان داستان شهید جاوید و شهید آن دعواهایی که رخ داده، اگر این متن نامه ها اگر قرار بود به دلیل اینکه بر اساس بوده در هدف امام امر به معروف که ذیل همان قرار بگیره دیگه در سطح ما خیلی از زیر نویس ها میگن حالا ببخشید ولی کمی قدیمی بود دیگه.
آقا این بحث بر سر استثناست.
رویه ثابت این است که به ما منتقل نمیکند.
بله شاید این نشون میده که این تحلیل درست نیست.
حتی صالح مسلم بر اساس آن گفتمان امامت مواردی گنجانده شده که ائمه بعدی که خدمتتون عرض کنم بتونم مترصد فرصت باشم که این رو فراهم کنم.
نکته خیلی جالب من برام جالب بود اینکه این اتفاق افتاده ائمه مثل امام حسن سلام الله علیه چرا ظهور کرده؟
نه به لحاظ اینکه صلح، عدم مقاومت یا عدم قیام یک امر مثبته نه اقتضائات زمانه.
بله برای اینکه مختصات زمان بهش اجازه فرصت نمیداد خطرناک بود. عاقلانه نبود.
ایشون در مقابل همه موادی که عهدنامه است اینها را دیده که بعدا بتونن بر اساس اون امام حسین حرکتش رو بکنه.
این به نظر من نگاه ما را به سیر ملاحظه کنید اگر انشاالله که ما متشکر از لطف شما. متشکرم.
بدون دیدگاه