حادثهی مهم، غمانگیز، عبرتآمیز، بیدارکننده و تعیین کنندهی عاشورا تا کنون از جوانب مختلف و از جهات گوناگون، مورد بررسی و پویش قرار گرفته است. اما مسئلهای که تا کنون کمتر به آن پرداخته شده و مورد توجه بوده، نقش زنان در این واقعهی عظیم اسلامی شیعی میباشد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده اسلام تمدنی، حجت الاسلام و المسلمین علی شفیعی، مدیر گروه و عضو هیأت علمی گروه پژوهشی فقه کاربردی پژوهشکده اسلام تمدنی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، نگاههای تازهای به مسائل دینی دارد و شاید بتوان وی را در زمرهی نواندیشان دینی که قرائت رحمانی دین را تبلیغ میکنند و چتر بزرگی برای گردآمدن اهالی معرفت در ذیل سایهی دین میگسترند بحساب آورد.
تحقیقات و بررسیهای حجت الاسلام شفیعی در زمینهی حضور و نقشآفرینی زنان در عاشورا، پیش از این در گفتگوها و مقالاتی به تحریر درآمده و انتشار یافته است. اما در گفتگوی حاضر، تلاش کردهایم تا دیدگاههای صریح و عمیق ایشان در این باب را بازگشاییم و نگاه خردورزانه و عقلانی به مسئلهی کربلا و عاشورا را از زاویهی اندیشهی این پژوهشگر، بررسیم. آنچه پیش روی شما مخاطبان این گفتگوست، حاصل مصاحبهای رو در رو و شفاف در این زمینه میباشد. امید است که این گفتگو، سرآغاز بحثهای جدی در باب نگاههای پژوهشی و غیر عامیانه به این حادثهی بزرگ که نقشی بی بدیل در زنده نگهداشتن فرهنگ دینی و ترسیم سیرهی اهل بیت(ع) از یک سو و یادآوری نقش زنان در یکی از حوادث غم انگیز تاریخ اسلام از سوی دیگر داشته است، باشد.
– با سپاس از اینکه فرصت این گفتگو را در اختیار ما قرار دادید، میخواهیم بحث را از جایی آغاز کنیم که به نظر شما مهجور و مغفول مانده است. به نظر من بهتر است مقدمتا رأی و دیدگاه خودتان را در باب حضور و نقش زنان در جامعهی اسلامی به طور کلی بیان بفرمایید تا به بحث عاشورا برسیم.
+ بنده هم از جناب عالی تشکر میکنم. به گمان من، اصولا نگاه کلی به موضوع زنان در تاریخ اسلام، نگاهی توأم با تغافل یا نادیدهانگاری این گروه عظیم اجتماعی در تحولات دینی و اجتماعی بوده است. باید تحقیقات و پژوهشهای جدیدی ذیل این موضوع انجام شود و البته زمینهها و متون واقعی تاریخی و روایی برای بازگشایی این رمز و راز معنوی وجود دارد و بهترین شهود و اسناد، سیرهی نبوی و ائمهی اطهار میباشد که خود گویای نگاه انسانی، عقلانی، مبتنی بر معارف واقعی دینی این بزرگان به جایگاه، اهمیت و نقشآفرینی زنان در تاریخ تحولات دینی و اجتماعی میباشد.
اما از یک منظر کلی، همانطور که گفتم با مطالعات و تحقیقاتی که من داشتهام، در این زمینه نوعی نادیدهانگاری زنان در میان است که البته ریشههای عمیق فرهنگی و تاریخی دارد که بخشی از آن مربوط به وضعیت اجتماعی فرهنگی پیش از اسلام چه در خاستگاه دین اسلام و چه در کشورهایی مثل ایران قدیم میباشد. شاید بتوان در این نگرش، یک مقدار تعمد ناشی از نگاه مردانه به زندگی اجتماعی را نیز جستجو و ردیابی کرد که البته برای شکافتن و تحلیل آن نیاز به تحقیقات دامنهداری است که انشاءا.. در آینده این مهم را تا اندازهی مقدور و معهود، پی خواهم گرفت.
– حالا اگر داستان هجرت امام حسین(ع) از مدینه، مسیر حرکت، رسیدن به کربلا، ماجرای عاشورا و رویدادهای پس از این واقعه را به عنوان یک مقطع تاریخی در نظر بگیریم، عقیده و نگرش خود را در این زمینهی مشخص، چگونه تبیین میکنید؟
+ اگر موضوع عاشورا را از زمان حرکت امام از مدینه آغاز کنیم، باید به حجم فیزیکی و انسانی کاروان امام نگاهی داشته باشیم. آن طور که تاریخنگاران نوشتهاند در حادثهی کربلا دست کم ۷۲ نفر –در برخی منابع تا ۱۵۵ نفر هم نقل کرده اند – به شهادت رسیدهاند که در میان ایشان ظاهراً زن یا زنانی هم بوده اندکه برجستگی در ذکر نام آنان و تلاش ایشان در دست نداریم. این هم از همان گرههای کوری است که باید گشوده شود. به هر حال، میدانیم که در طول سفر حضرت به کربلا، چند بار امام از همراهان تقاضا میکنند که اگر قادر به ادامهی مسیر و همراهی ایشان نیستند به خانه و کاشانهی خود برگردند که آخرین آنها هم شب عاشورا یا یکی دو روز قبل از آن بوده است. به هر حال اگر تصور کنیم که دست کم همین تعداد مرد که در کاروان ماندهاند، همین عدد یا کمتر و بیشتر، برگشته باشند یا از میانهی راه، جدا شده باشند، میتوان برآورد کرد که تقریبا یکصد مرد همراه امام حسین در این کاروان حضور داشتهاند که تتمه و خالصهی آن، همین تعدادی هستند که شهید شدهاند.
– چه نتیجهای از این موضوع میخواهید بگیرید؟ اینکه آمار همراهان امام و کاروانیان را ذکر کنید یا اینکه میزان وفاداری و خالص بودن ایمان افراد را بیان بفرمایید؟ و اصولا این موضوع چه ارتباطی به بحث زنان دارد؟
+ نخست اینکه به گمان من آمدن یا نیامدن با امام و یا همراهی یا بازگشت از این سفر را نمی توان دلیلی بر خلوص و وفاداری و ایمان ناب و این مسائل دانست چرا که به گمان من این سفر را همانطور که امام در منازل مختلف، خودشان میفرمایند و شواهد تاریخی بسیاری هم در دست داریم، یک سفر به قصد شهادت نبوده بلکه یک سفر کاملا عادی و البته شاید با هدف رسیدن به سرزمین و اقلیمی بوده که امام بتوانند در امنیت و آرامش به تبلیغ و ترویج قرآن و اسلام و فرهنگ و سیرهی پیامبر و اهل بیت بپردازند. این را خیلی به صراحت نمیتوان متوجه شد مگر در لباس تحلیل و تفسیر درآییم که بنده از همین زاویه مطلب را نگاه میکنم و نگاه تحلیلی من این است که بله، امام، نه به قصد شهادت، نه به قصد حکومت داری بلکه به نیت رسیدن به سرزمینی که از لحاظ اجتماعی و فرهنگی، آرامتر و امنتر از محیط مدینه باشد تا بتوانند کار فرهنگی و معرفتی وسیعتر و کاملتری در سایه آزادی انسانی انجام دهند از مدینه هجرت کردند.
اما اینکه چرا بر ضرورت تحلیل حرکت گام به گام امام در طول سفر چند ماهشان تاکید می کنم برای این است که بگویم: اولاً: این حرکتِ آرام و همراه با تانی و کُندی یک سفر عادی و شاید هجرتی بوده از یک فضای بسته و ناامن به سمت و سویی که احتمال آزادی و امنیت برای فعالیتهای عادی حضرت وجود داشته باشد، ثانیاً: می توان گمانه زنی کرد که لابد اعضا و افراد کاروان، با خانوادههایشان امام را همراهی میکردهاند چنانکه امام خودشان با اعضای خانواده، همسران و فرزندانشان راهی این سفر شدهاند. بنا بر این ما دست کم به تعداد مردان همراه امام، در کاروان، احتمالاً زن داشتیم که البته گزارش دقیقی نداریم و شاید تفحص عمیقتر در منابع، حاصل روشنتری در این زمینه به ما بدهد.
– آیا این تحلیل و بازشماری زنان در کاروان امام، قرار است ما را به نکته و هدف تازهای برساند؟
+ بله. اینکه در فاصلهی زمانی مدینه تا کربلا که حضرت و همراهانش ۲۸ رجب از مدینه خارج و روز دوم ماه محرم الحرام به سرزمین کربلا رسیده اند یعنی در مجموع کاروان امام حسین ـ علیه السلام ـ با توجه به توقف چهار ماهه در مکه، در مدت ۱۵۴ روز، به سرزمین کربلا رسیده است. ما در این چند ماه حرکت امام و کاروان ایشان گزارش هیچ بحران و چالشی از قبیل چالشها و بحرانهای خانوادگی و تعارضات زن و شوهری نداریم.
من از این بحث یک نتیجهی مهم میگیرم. اینکه اگر تعدادی خانواده به یک سفر کاروانی بروند، خانمها نقش بسیار مهمی در انسجام اعضای گروه، آرامش روانی افراد گروه، حفظ وحدت و یکپارچگی کاروان و سکینه و ثبات مجموعه دارند. بدین قرار، میخواهم نتیجه بگیرم که آن روز هم این خانمها بودهاند که با نقش زنانگیشان، رتق و فتق امور منزل، کارگشایی مردان، حضانت و تر و خشک کردن بچهها، کارهای بسیار سخت تدارکات کاروان و بالاخره همراهیهای معنوی، عاطفی و احساسی با مردان کاروان، ایفای وظیفه کرده اند. شاید اگر زنان در این کاروان نمیبودند، این مردان خسته، گرسنه، آفتابزده، باد و طوفان دیده، دور از خانه و خانواده و در حالی که بار فراقت همسر و همبسترشان، بر دوششان بود خیلی زود، بساط همراهی با امام را برمیچیدند و غریب و بعید نبود که ایشان را تنها بگذارند و به کربلا نرسیده، هستهی این جماعت، از هم بپاشد و امام تنها بماند.
– این تحلیل شما، مربوط به مسیر کاروان تا کربلا را در برمیگیرد. آیا برای حضور و نقش زنان در خود کربلا هم شواهد و تحلیلهایی دارید؟
+ همانطور که گفتم، بیشتر ایدههای من در این باب، مبتنی بر تحلیل محتوای صحنه و موردکاوی است. یعنی شواهد و استناداتی از حواشی و حوالی موضوع گرد میآورم و بر اساس تحلیل انتقادی، یک برداشت کلی از صحنه ارائه میدهم. به هر حال، این شواهد و قرائن علاوه بر آنچه در مسیر کاروان تا کربلا دیده شد، در خود کربلا هم وجود دارد و نمونههایی از آن را ذکر میکنم.
در حادثهی کربلا چند مسئله داریم که باید واکاوی شود. اول اینکه ما واقعهای داریم که در آن با در نظر گرفتن حیث شدت خشونت و نبرد در طول کمتر از سه ساعت، تقریباً تمام مردان همراه کاروان به فجیعترین وضع ممکن توسط دشمن به خاک و خون میغلطند و خشونت و وحشیگری دشمنان به حدی است که حتی به کودکان و حتی طفل شیرخواره هم رحم نمیکنند. با وجود این، هیچ گزارشی از جزع و فزع غیر متعارف یا چانهزنی برای حفظ جان شوهران و فرزندانشان از زنان حاضر و بخصوص بانوان اهل بیت، چنانکه سزاوار این معرکه عظیم است، گزارش نشده است. در واقع خانمها خیلی زود، خودشان را تحت کنترل میگیرند و چون میدانند که دشمن از این جزع و فزع، سوء استفاده میکند، بسیار جسورانه و شجاعانه، خود را محکم و استوار، حفظ میکنند.
نکتهی دیگر اینکه، مواردی در این روز گزارش شده که وقتی مردان یکی پس از دیگری تصمیم میگیرند وارد معرکه شوند و به میدان بروند، زنانشان رجز میخوانند و به اصطلاح امروز به مردان پشت میدهند و دلگرمی میبخشند و او را تشجیع میکنند. این در حالی است که هیچ نشانهای از اینکه پیروزی در چشمرس زنان باشد و یا اینکه تصوری از اینکه یک سپاه کوچک چند ده نفره بتواند در مقابل این لشکر بزرگ حتی برای ساعاتی مقاومت کند وجود ندارد چه برسد به اینکه پیروز میدان بشود، با این وجود، آنها حتی تردید نمیکنند که مردان را بشورانند، آنها را ترغیب و تشجیع کنند و حتی اشعار و آوازهایی بخوانند که از غرور و شهامت مردان میگوید و از اینکه زیر بار جور و زور نمیروند و به عشق امام و پیشوایشان، جان و هستی خود و خاندانشان را در طبق اخلاص میگذارند و تقدیم میکنند.
و نکتهی آخر اینکه، هیچ زنی در میان این گروه بزرگ خانمها که در این کاروان حضور دارند هیچ ناله و شکوهای از وضع موجود نمیکند و برعکس، حتی گاهی که مردی به تردید و دو دلی دچار میشود و آهنگ بازگشت میکند، همسرش به او نهیب میزند و از طریق ارتباط عاطفی و معنوی که در همسری و در خانواده دارد، او را به ماندن و پایمردی، ترغیب میکند.
– آوردهاند که گفتگوهایی بین حضرت و خواهر و یا همسرشان هم در این روز در خصوص مسائل جاری صورت گرفته است. آیا میتوان از این گفتگوها هم تحلیلی در زمینهی چگونگی تعامل با خانمها داشت؟
+ مایلم اینجا همان مطلبی که گفتم از حضور و نقش زنان در تاریخ، غفلت شده را دوباره یادآوری کنم. ما گفتگوی امام با زینب(س) و دیگر زنان خانواده را داریم که لابد بین دیگر مردان همراه ایشان و زنان خانوادههایشان نیز جریان داشته است. این گفتگوها به صورت طبیعی راجع به مسائل جاری و چگونگی ادامه دادن نبرد، مسائل درون خانوادگی و حتی کمک گرفتن از قدرت معنوی آنان برای پیشبرد کارها بوده است. این گفتگوها نشان از جایگاه مشورتی بانوان در امور مهم از جمله جنگهای عقیدتی، امور اجتماعی و امثالهم میباشد که البته نمونههای زیادی در سیرهی پیامبر(ص) و علی(ع) دارد.
– به هر حال عاشورا پیش میرود و به ساعاتی میرسیم که همهی مردان کاروان، جان باخته و شربت شهادت نوشیدهاند. اطراف صحنه، پر از پیکرهای به خون خفتهی شهدا و قطعات پاره پارهی ابدان آنها و گریه و زاری کودکان و دختربچگان خانوادهها و نیز به هم ریختگی خیمهها است، بوی دود از همه جا میآید، بچهها گرسنه و تشنهاند، بوی خون برخاسته از جانهای باقیماندگان، در فضای معرکه میپیچد، غروب نزدیک میشود و غربت و ترس و بیکسی، بر بازماندگان چیره میگردد. آیا نقشی که شما برای زنان قائلید، ادامه دارد؟
+ بله، و بله. این نقش از اینجا به بعد، بارزتر، پررنگتر و خالصتر میشود. حالا زنان کربلا ماندهاند و این لشکر وحشی ابنزیاد که معلوم نیست چه نقشهای برای این بازماندگان دارند و چه عقبهای در انتظار این بانوان ستمدیده، داغدیده، خسته، گریسته و اشک در گلو نشسته و بیپناه و غریبمانده است.
و اینجا زینب است که با جمع و جور کردن اوضاع روحی بازماندگان، آرام کردن کودکان، یک تنه به رهبری گروه میایستد و چنان شجاع و غیور ظاهر میشود که هیچ کس جرأت اهانت و حرمتشکنی به آنان را ندارد و حتی یکی دو نفری که قصد اهانت و حرمتشکنی دارند در اثر هیبت و جسارت زینب(س)، پا پس میکشند و یارای ایستادن در مقابل این شیرزن را ندارند.
اگر در نظر بگیریم که حال و هوای روحی و روانی این زنان و فرزندانشان با آن همه مصیبت و درد و رنج، چگونه بوده، آنگاه شجاعت و شهامت آنان در ایستادگی و صبر و پایمردی در مقابل آن همه مرد وحشی و مست از پیروزی در این جنگ نابرابر را میستاییم.
– گویا سپاهیان ابن سعد پس از ارتباط با مقر فرماندهی و کسب تکلیف از حکومت کوفه به این نتیجه میرسند که بازماندگان کربلا را به عنوان اسیر به بارگاه یزید ببرند. آن طور که نوشتهاند، زینب(س) در این قسمت هم سرافرازانه حضور دارد و در مقابل یزید شجاعانه میایستد و از اهل بیت دفاع میکند.
+ خطبهای که از زینب(س) در بارگاه یزید نقل شده و البته به تواتر هم هست و کاملا متقن و موثق میباشد نشان دهندهی عظمت و شجاعت این زن و دیگر بانوان و دخترانی است که از کاروان امام حسین(ع) باقی مانده و اکنون در شمار اسرای این نبرد حماسیاند. بیتردید، این شجاعت و غیرت، در دیگر زنان اهل بیت هم که همراه ایشان بوده و جسته و گریخته، مطالبی از ایشان نقل شده، بوده است.
– حالا دیگر امام یا مردانشان نیستند که از آنها دفاع کنند یا در مقابل اهانتها حمیت به خرج دهند و حمایتشان نمایند. حالا به نظر میرسد بار کربلا و حماسهای که آن مردان شجاع و با ایمان در آنجا آفریدهاند بر دوش این بانوان و این زنان شجاع و قوی افتاده است. و راه برگشت به مدینه هم خود داستانی دارد که نشانگر درست بودن این نگاه شما به نظر میرسد. چون در این مسیر در تاریخ، تقریبا سکوت داریم.
+ بله. با کمال تأسف، تاریخ در این مسیر، چندان شواهد و مستنداتی ارائه نمیدهد. از نظر من، شاید این سفر از سفر اول یا از راه رفتن از مدینه به کربلا مهمتر هم باشد. چون اینجا همهی بار مصیبت و امانت و معرفت، همه چیز بر دوش زنان است بدون اینکه مردی باشد که از این جماعت مصیبتزده و داغدار که حتی جنازههای عزیزانشان را هم دریافت نمیکنند و حتی سرها و قطعات بدنشان را هم به آنها نمیدهند و شاید حتی فرصت و فراغتی برای پرداختن به دردهای جانسوز و عمیق شان هم پیدا نمی کنند ، حمایت و پشتیبانی کند.
اینجا است که حتی اگر شواهد و مستندات تاریخی هم یافت نشود، باید از قرائن و امارات و نگرشهای تاریخی فلسفی بهره گرفت و تحلیلهای دقیقی ارائه داد. من معتقدم که این تحلیلها نه تنها اوضاع آن روز زنان را روشن میکند بلکه برای امروز هم اهمیت دارد. اینکه ما قدر و جایگاه واقعی زنان را بشناسیم و برای آنها همان جای و مقام و منزلت و حقوقی را که انسان معاصر مقرر کرده است قائل باشیم.
– در حادثهی کربلا، همهی مردانی که قدرتی داشتند شهید شدند. اما این واقعهی عظیم، از طریق زنانی که بازماندند و به شام رفتند و از آنجا به مدینه بازگشتند دهان به دهان و سینه به سینه آمد تا به تاریخ رسید و برای ما منقول شد. پس ما روایت دقیق این حادثه را مدیون همان شهود عینی هستیم. آیا این هم پردهای از نقش زنان در این رویداد بزرگ است؟
+ بله، دقیقا. این هم ساحتی دیگر است که من نقش زنان را در این رویداد تاریخی و معرفتی ارزیابی و تحلیل میکنم. در واقع، همهی آنچه ما از عاشورا میدانیم از دو منبع است. یکی از زبان دشمنان و اعضای سپاه ابن سعد و منقولاتی که آنان به دربار کوفه و شام بردند و بعدا توسط دبیرانشان مکتوب گردید که مطمئنا جهتدار است و از نگاه حکومت به آنها نگریسته شده است.
منبع دیگر ما همانا، زنان و خانوادههای کاروانیان کربلا از جمله اهل بیت امام حسین، همسران و فرزندان و بستگان ایشان و زینب(س) هستند که شاهد عینی این واقعه بوده و آنچه را به عین دیده و به جان چشیدهاند برای دیگران نقل کردهاند. آنها پیامبران امام حسین(ع)، تدابیر ایشان، نصایح ایشان، رفتارها و سلوک ایشان، تعاملشان با سپاه دشمن، گفتگوها و خطبههای ایشان و تمام آنچه از ایشان در فاصلهی مدینه تا کربلا روایت شده و در تاریخ نگاشته گردیده، میباشند و این نقش بیبدیل نیز در کارنامهی زنان عاشورا برای همیشهی تاریخ ثبت است.
نتیجه آن که به گمان من زنان در چند ساحت مهم در عاشورا نقش آفرین بوده اند که ما مورد توجه قرار ندادیم یا به سادگی از کنار آنها گذشتیم: ۱. نقش آرامش آفرین زنان از مدینه تا کربلا؛۲. نقش پشتیبانی و روحیه بخشی زنان به مردان در روز عاشورا و هنگامه نبرد؛ ۳. نقش زنان در مدیریت کاروان در نبود امام حسین ع از کربلا تا مدینه؛ ۴. نقش روایتگری جریان غمانگیز عاشورا که پس از استقرار در مدینه اتفاق می افتد.
این چهار ساحت از ساحتهای نقش آفرینی زنان را تاریخ می توانست گزارشگری کند اما با کمال تاسف نگاه نادیدهانگاری نقش زنان و حضور زنان در وقایع اجتماعی، یکی از موانع مهم برای گزارشگری واقعنگر بوده است.
بدون دیدگاه