عضو هیأت علمی گروه هنر و تمدن اسلامی پژوهشکده اسلام تمدنی؛

امام زمان منجی یا امام زمان رخنه‌پوش

در باور شیعی،‌ امام زمان نجات بخش آدمیان از ستم،‌ نابرابری و فساد، وعامل پیروزی خیر بر شر است.

به گزارش روابط عمومی پژوهشکده اسلام تمدنی، دکتر سیدعلیرضا واسعی عضو هیأت علمی گروه هنر و تمدن اسلامی پژوهشکده اسلام تمدنی در یادداشتی که در دین آنلاین منتشر شده، آورده است: پیشرفت علمی و انباشت تجارب تاریخی بشر، آسایش‌های زیادی را برای او به ارمغان آورد، اما واقعیت آن است که در حوزه آرامش بخشی چندان توفیقی به دست نیاورده است، به همین دلیل هر روز خود را به بازنگری در یافته‌ها و داشته‌های خود نیازمند تردید است و در جستجوی راه گریز شایسته می‌کوشد و داده‌های دینی، یکی از آنهاست، هرچند آنچه ادیان فراروی او می‌نهند، به حکم غلبه رویکردهای انتفاعی سردمداران/ متولیان آنها، هنوز نتوانسته پاسخگوی رضایت‌بخشی برای وی باشد.

هراری در اولین درس از بیست و یک درس برای قرن بیست و یک،‌ از سرخوردگی سخن به میان آورده که بشر پس از پشت سر گذاشتن دو تجربه یا داستان دست ساخته نیویورک، برلین، لندن و مسکو با عناوین فاشیست که در سال ۱۹۳۸ (با جنگ جهانی دوم) از بین رفت و کمونیست که در سال ۱۹۸۰ با فروپاشی شوروی محقق گردید، هم‌اکنون در مجادله با داستان سوم، یعنی لیبرال است که به زعم وی، با همه هیمنه و جهان‌گیری‌اش، با دو پدیده خروج بریتانیا از پیمان اروپا در سال ۲۰۱۶ (برکسیت) و ظهور دونالد ترامپ وارد مرحله جدیدی شده و اساساً در مرحله ناکارآمدی و نااستواری جدی قرارگرفته است و شعارهای چشم‌پرکن آن که در ارجمندی آزادی و نظام دموکراتیک جلوه‌گری داشت، به شدت دچار بحران‌هایی گردید و امروزه دیگر تاریخ با پشت سرگذاشتن پایان تاریخ، از مسیر خود خارج شده و آن داستان آرمانی پاسخگوی نیازها یا دغدغه‌های زمانه نیست.

به نظر هراری،‌ آشفتگی در هدف‌یابی، لیبرال‌ها را واداشته تا در قالب مفاهیم آخرالزمانی بیندیشند، گویی که انحراف تاریخ از مسیر خوش فرجام خود تنها به این معنا می‌تواند باشد که ما اکنون با شتاب به سمت آرماگدون (نبرد نهایی میان خیر و شر،‌ قبل از قیامت)، در حرکتیم. وی سپس ادامه می‌دهد: وقتی توان خود را در رویارویی با واقعیت از دست بدهیم، ذهن ما بر روی سناریوهای فاجعه‌بار میخکوب می‌شود.

هراری که از نظر برخی،‌ در تبیین تاریخی جهان انسانی،‌ مداقه‌های خردمندانه و بی‌نظیر دارد، ‌ در این گفتار،‌ به نکته ظریفی اشاره کرده که قابل تأمل است، هر چند با همه مدعای ایشان همسویی نباشد. تجربه‌های بشری در ارائه الگویی برای زیست انسانی و برتر،‌ با موانع/کوه یخ‌های بزرگی برخورد کرده که تنها بخشی از آنها برای آدمی آشکار شده است. هیچ یک از داستان‌های ساخته شده توان برطرف‌سازی نیازهای بنیادین بشری را ندارند،‌ چنانکه در گذشته که هنوز تمدن غربی با چنین بحران‌هایی مواجه نشده بود،‌ توین بی در کتاب تمدن در بوته آزمایش، از چالش‌های فراروی آن که البته در دو مقوله خلأ معنویت و رشد ناسیونالیست،‌ سخن به میان آورده بود. بنابر این چنین پرسشی شایان پردازش است که چه امیدی می‌تواند تداوم زندگی را امکان‌پذیر سازد؟

چنانکه آمد، هراری بر پایه نگره مادی‌گرایانه خویش، آرماگدون/نبرد نهایی خیر و شر را سناریویی فاجعه‌بار می‌خواند و طبعاً راهکاری دیگر را برای گریز از بحران‌های پدید آمده پیشنهاد می‌دهد که در مجال این نوشتار قرار نمی‌گیرد و این همان نقطه افتراق با ایشان است، چون دانسته است که باور به تعارض خیر و شر و آمدن منجی یا مصلح آخرالزمان که در همه ادیان توحیدی؛ زرتشت، یهودی، مسیحی و اسلام آمده، ‌پشتوانه‌ای به درازای چند هزار ساله و مستندی به بزرگی داده‌های آسمانی دارد و به چالش کشیدن و زیر سؤال بردن آن چندان آسان نمی‌نماید.

آنچه در اینجا بایسته توجه و مداقه دانسته شده،‌ نقش امام زمان/ منجی و مصلح جهانی در حیات انسانی بر مبنای تفکر شیعی است که به کوتاهی می‌توان چنین ترسیم کرد: او خواهد آمد و پس از ستیز با بدان و ستمگران، جهان را پر از خیر و عدل خواهد کرد، تعارض خیر و شر با او به پایان می‌رسد، خیر بر کرسی می‌نشیند، شکوفایی عالمگیر می‌شود، ظلم و ظالم از میان می‌رود،‌ بی‌عدالتی محو می‌شود و زندگی آرمانی محقق شده و صلاح و اصلاح در جهان انسانی حاکم می‌گردد، آدمیان در آرامش و اطمینان کامل در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و در نگاهی کلان،‌ تمدن عیار و مطلوب تحقق می‌یابد و آنچه آدمیان در همیشه تاریخ آرزوی دستیابی به آن را داشتند، ظهور می‌یابد. بی‌تردید چنین نگره‌ای برای همگان امید زا و شعف‌انگیز است، اما چنین نگاه یا باوری نمی‌تواند و نباید توجیه کننده ضعف‌ها و کاستی‌ها یا مجوزی برای بی‌عدالتی‌ها و ناروایی‌ها در جامعه انسانی بشود.

تقلیل امام زمان به شخصیتی رخنه‌پوش که کوتاهی‌های مدیریتی افراد را توجیه می‌کند یا مسئولیت گریزی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آدمیان را مجاز می‌سازد- آن‌گونه که دسته‌ای از مدعیان/ حجتیه‌ای‌ها ابراز می‌کنند- بیش از هرچیزی سرپوش نهادن بر ناکارآمدی‌های و سستی‌های خویشتن است و موجب بدنمایی حقیقت منجی که انگیزه آفرینی، مسئول‌سازی، متعهدپروری، تلاشگری و شایسته گرایی را در درون خود دارد و اگر جز این باشد بی‌گمان موجب تخدیر اذهان و مخِلّ تکالیف انسان و در نهایت مایه یأس و ناآرمانی خواهد گردید که با فلسفه انتظار و ظهور مصلح سازگاری ندارد.

منابع:

بیست و یک درس برای قرن بیست و یک،‌ یووال نوح هراری؛

تمدن در بوته آزمایش، آرنولد توین بی؛

پایان تاریخ، فرانسیس فوکویاما.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *