در کارگاه آموزشی « فلسفه سیاسی و تمدن» مطرح گردید:
اقتدار مهمترین مسئله در فلسفه سیاسی
فلسفه سیاسی که یکی از زیرشاخههای رشتههای فلسفی است و تمدن که یک واقعیت عینی خارجی است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده اسلام تمدنی، سلسله کارگاه آموزشی پژوهش محور «حکمرانی و تمدن» با عنوان «فلسفه سیاسی و تمدن» با حضور دکتر سیدعلی طالقانی مدیر و عضو هیأت علمی گروه آموزشی فلسفه و کلام اسلامی به عنوان ارائه دهنده و عباسعلی نصرآبادی رئیس اداره امور پژوهشی اداره کل پژوهش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی به عنوان دبیر علمی به همت اداره کل پژوهش پژوهشکده اسلام تمدنی برگزار گردید.
در ابتدای نشست، دکتر طالقانی نقش فلسفه سیاسی در تمدنها یا نقش تمدنها در فلسفه سیاسی را مطرح نمود و گفت: روشن است که این تعبیر فلسفه سیاسی و تمدن خنثی است و ارائه دهنده و شنونده را شامل میشود. تمدن یک هویت ذاتی است. چه ما رئالیست باشیم و بگوییم چنین ذاتی وجود دارد و چه آنتی رئالیست باشیم و منکر واقعیتی در جهان باشیم و به تعبیر دیگر نومینالیست باشیم و گرایش نام گرایانه داشته باشیم و فکر کنیم که تمدنها فقط در عنوان و نام تمدن مشترکند نه در یک حقیقت عینی که باعث شده است.
عضو هیأت علمی گروه آموزشی فلسفه و کلام اسلامی گفت: یکی از مهمترین و چه بسا نخستین مسئله مهم اختلاف برانگیز کلامی بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص)، مسئله اقتدار در جامعه اسلام بود و هنوز به تعبیری بذرهای کلام و دانش کلام در جامعه و تمدن اسلامی جوانه نزده بود که این مسئله به نحو جدی خودش را مطرح کرد و به رخ کشید و موجب تنشهای گسترده و خونین در درون جهان اسلام شد. ما در سده اول و چه بسا جلوتر، دستکم یکی از مهمترین نزاعهای خونین اندیشه گی را درباره همین مسئله اقتدار در جهان اسلام داشتیم و روشن است واقعه عاشورا که ما در ایام سالگشت آن هستیم، یکی از وجوه اصلیاش همین مسئله اقتدار بود. ولی نه از حیث فلسفی، نه با رویکرد و روشهای فلسفی، بلکه با رویکرد الهیاتی کلامی. ولی به نظر می رسد مسئله مشترک است.
وی افزود: به بیان دیگر مسئله مشترک در فلسفه و الهیات و کلام سیاسی شیعه، مسئله اقتدار است؛ در اینجا باید تاکید کنیم شیعه به معنای واقعی کلمه و نه فقط امامیه. آنچه که باعث شد تمام گروههای شیعی از اثنی عشریه، زیدیه، اسماعیلیه که اینها شاخههای اصلی بودند و شاخههای فرعی مثل واقفیه که از میان رفتند و نابود شدند، همه اینها را جدا می کرد از جمهور مسلمانان جدا میکرد و یک وجه مشترکی میان شیعیان بود، در خصوص مسئله اقتدار بود. این مسئله، مسئلهای نبود که از منظر فلسفی مورد بحث قرار گیرد. لذا در تمدن اسلامی میتوان گفت که مسئلهای از مسائل فلسفه سیاسی یا مسئلهای از مسائل همیشگی فلسفه سیاسی از یونان باستان تا دوران ما، نقشی عینی و بسیار اثرگذار، جدال آفرین و خونین در تمدن اسلامی ایفا کرد و جالب این است که همچنان میکند.
طالقانی درخصوص معنای تمدنی گفت: هیچ تمدنی نمیتواند شکل بگیرد مگر با داشتن یک زبان پیشرفته، گسترده، مگر با این عناصر زبانی که بخشی از این عناص زبانی در حوزه علم و بخشی در حوزه هنر و ادبیات است. بنابراین زبان که یکی از عناصر مهم فرهنگی و شرط لازم تحقق یک تمدن است و اگر این شکل نگیرد، تمدن شکل نمیگیرد و چه بسا هم بتوان تمدنها را بر پایه زبان آنها بررسی کرد و میزان غنا آنها را سنجید و با هم مقایسه کرد.
مدیر گروه آموزشی فلسفه و کلام اسلامی درخصوص نقش فلسفه سیاسی در تمدن ها گفت: مهمترین مسئله در فلسفه سیاسی مسئله اقتدار بوده و همچنان هست و این در تمدن غربی، چه باستانی و چه مدرن خودش را نشان میدهد. اقتدار مسئلهای است که فیلسوفان سیاسی به آن پرداختند و در تمدن اسلامی از عصر رسالت تا کنون نقش جدی داشته و خواهد داشت.
بدون دیدگاه