اطلاعات

_
  • ارائه دهنده: دکتر سیدمصطفی احمدزادهعضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
  • دبیر علمی: اویس استادیکارشناس حکمت و کلام اسلامی
  • زمان: یکشنبه ۱۴۰۱/۰۴/۲۶ ساعت ۱۰مجری: پژوهشکده اسلام تمدنی

دریافت محتوا

_

تصاویر

_

معرفی برنامه

_

نشست علمی اعتبار روش فراترکیب در مطالعات تفسیری

ارائه دهنده: دکتر سیدمصطفی احمدزاده

دبیر علمی: اویس استادی

زمان: یکشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۱ ساعت ۱۰

متن چکیده

_

به همت گروه حکمت و کلام جدید پژوهشکدۀ اسلام تمدنی و با ارائۀ  دکتر سیدمصطفی احمدزاده برگزار شد:

اعتبار روش فراترکیب در مطالعات تفسیری

نشست تخصصی «اعتبار روش فراترکیب در مطالعات تفسیری» از سلسله نشست‌های «نقد مبانی معرفت‌شناختی و روش‌شناختی علوم اسلامی» توسط گروه حکمت و کلام جدید پژوهشکدۀ اسلام تمدنی روز یکشنبه ۲۶/۰۴/۱۴۰۱، از ساعت ۱۰ تا ۱۱.۳۰ در محل پژوهشکدۀ اسلام تمدنی و به‌صورت وبینار برگزار شد.

در این نشست،  دکتر سیدمصطفی احمدزاده عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به ارائۀ بحث پرداختند و دبیر علمی جلسه نیز برعهدۀ اویس استادی، کارشناس ارشد فلسفه و حکمت اسلامی و کارشناس امور پژوهشی پژوهشکدۀ اسلام تمدنی بود.

در ابتدای جلسه دبیر علمی،  اویس استادی به اهمیت مطالعات میان‌رشته‌ای در عصر حاضر پرداخته، و مطالعات قرآن و علوم اجتماعی را یکی از مهم‌ترین زمینه‌های مطالعات میان‌رشته‌ای در علوم اسلامی برشمردند. اهمیت این مطالعات به‌ویژه در حوزۀ به‌کارگیری روش‌های نوپدید علوم اجتماعی در مطالعات تفسیری فزونی می‌یابد.

پس از بیان این مقدمه  دکتر احمدزاده بحث خود را با بیان مقدمه‌ای دربارۀ مطالعات میان‌رشته‌ای آغاز کرده و اظهار داشتند نخستین سؤالی که به ذهن قرآن‌پژوه و مفسر متبادر می‌شود این است که آیا این روش‌ها برای تفسیر قرآن کریم اعتبار دارند؟ قرآن‌پژوهان در پاسخ به این پرسش به دو دستۀ موافق و مخالف تقسیم شده‌اند. ایشان سپس هدف خود را از برگزاری این نشست چنین عنوان کردند: بنده در این نشست می‌کوشم  به این پرسش پاسخ دهم که آیا روش فراترکیب از اعتبار کافی و لازم برای مطالعات تفسیری برخوردار است؟ به دیگر سخن، آیا پارادایم و روش‌شناسیِ روش فراترکیب با مبانی و اصول تفسیری قرآن کریم سازگار است؟

سه پارادایم اصلی وجود دارد: اثبات‌گرایی (پوزتیویسم)، تفسیری، انتقادی، البته دوستان توجه باشند پارادایم تفسیری در اینجا با علم تفسیر متفاوت است.

ایشان در ادامۀ بحث به تفاوت مطالعات اولیه و ثانویه اشاره کردند: مطالعات اولیه یعنی محقق داده‌های خود را از روش‌های مختلف جمع‎آوری کرده و تحلیل می‌کند، اما در مطالعات ثانویه محقق، تحقیقات محققین و پژوهشگران مختلف را که در مورد یک مسئله و موضوع خاص پژوهش کرده‌اند، مدنظر قرار داده و روی نظریات، روش‌ها یا نتایج آن تحقیقات، تحقیق دیگری انجام می‌دهد. فراترکیب از سنخ مطالعۀ ثانویه است که روی مطالعات اولیه انجام می‌شود. برهمین اساس فراترکیب را می‌توان این‌گونه تعریف کرد: فرایند جست وجو، ارزیابی، ترکیب و تفسیر تحقیقات کیفی در یک حوزه خاص که خلأها و مشکلات و نواقص پژوهش‌ها و مطالعات انجام شده را نشان می‌دهد و هدف آن ایجاد تفسیری خلاقانه و یکپارچه از یافته­های کیفی است.

بحث بعدی دکتر احمدزاده الگوهای مختلف روش فراترکیب بود. ایشان شناخته‌شده‌ترین الگوهای پیاده‌سازی روش فراترکیب را شامل الگوی سه مرحله‌ای نوبلت و هیر، الگوی شش مرحله‌ای والش و داون و الگوی هفت مرحله‌ای ساندلوسکی و باروسو دانستند و گفتند: الگوی مدنظر ما، الگوی ساندلوسکی و باروسو است که مراحل آن عبارتند از تنظیم پرسش‌های پژوهش، بررسی نظام‍مند متون، جست و جو و انتخاب منابع مناسب، استخراج اطلاعات منبع، تجزیه و تحلیل و ترکیب یافته‌ها، کنترل کیفیت و ارائۀ یافته‌ها. در گام نخست، تنظیم هدف و پرسش پژوهش است؛ مؤلفه‌هایب مانند چه چیز (What)، چه جامعه‌ای(Who)، محدودیت زمانی(When) و چگونگی روش (How) است که بر اساس پرسش‌های پژوهش شکل می‌گیرد. گام دوم، مرور ادبیات به شکل نظام‌مند است که بر اساس سؤال اصلی پژوهش و کلیدواژه‌های مرتبط با آن، در همۀ اسناد علمی، گزارش‌های پژوهشی، پایگاه‌های داده و نشریه‌های داخلی و خارجی جست و جو می‌کنیم تا فهرستی از اسناد گوناگون مرتبط با مسألۀ تحقیق به دست آید. گام سوم، برای جستجو و انتخاب متون مناسب است که فرآیند خاص خود را دارد و در آن عناصر مختلفی مانند: عنوان، چکیده، محتوا، دسترسی و کیفیت روش پژوهش ارزیابی می‌شود و براساس آنها منابع مناسب انتخاب می‌گردد. در این مرحله اگر یک منبع غیرمعتبر را وارد تحقیق کنیم، تمام پژوهش ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بنابراین در روش فراترکیب نخستین سخن در باب اعتبار آن، این است که منابعی که وارد تحقیق می‌کنیم این است که منابعی را که وارد تحقیق می‌کنیم با حدنصاب اصول و مبانی تفسیری انطباق لازم را داشته باشد. گام چهارم، طبقه‌بندی اطلاعات منابع بر اساس مرجع مربوط به هر منبع می‌باشد و در گام بعدی، تجزیه و تحلیل و تلفیق یافته‌های کیفی از طریق کدگذاری‌های گوناگون انجام می‌شود. در گام ششم، پایایی و اعتبار کدها و مفاهیم به دست آمده بر اساس شیوه‌های متنوع کنترل می‌گردند و در گام نهایی، یافته‌های پژوهش گزارش می‌شود.

دکتر سیدمصطفی احمدزاده در ادامه، یکی از مهم‌ترین مباحث را اعتبار روش فراترکیب دانسته و در توضیح و تبیین آن اظهار داشتند: در تحقیقات کمّی و پارادایم اثبات‌گرایی برای اعتبارسنجیِ پژوهش از دو اصطلاح روایی و پایایی استفاده می‌شود. در پژوهش‌های کیفی منظور از اعتبار چیز دیگری است. در اینجا اعتبار مبتنی بر چند عنصر است: ۱. درگیری پیوسته پژوهشگر پژوهش، به این معنی که پژوهشگر باید پیوسته با داده‌ها و کدگذاری‌ها و… رفت‌وآمد کند و همواره با اشخاص یا متون (بسته به نوع تحقیق) در ارتباط باشد. ۲. عنصر دوم مثلث‌سازی است که از یک‌سو شواهد مختل از منابع مختلف را بررسی می‌کند، از سوی دگیر نظریات مختلف را از منابع مختلف بررسی م‌نماید و در وهلۀ سوم از آدم‌ها و افراد مختلف استفاده می‌کند. ۳. عنصر بعدی گزارش‌گر شخص ثالث است به این معنا که در حین پژوهش فردی خارج از تیم تحقیق پیوسته وجود داشته باشد تا محقق یافته‌های خود را به او جهت بررسی ارائه نماید؛ ۳.عنصر دیگر، گروه کانونی است؛ یعنی افرادی که در فرآیند تحقیق دخالت داشته باشند، نظر بدهند و محقق از دیدگاه‌های آنها استفاده کند؛ ۴. عنصر آخر داوران بیرونی هستند که پس از پایان تحقیق، نتایج آن به برخی افراد مختصص عرضه می‌شود تا دربارۀ محتوای آن اظهارنظر کنند. در تحقیقات کیفی، «قابلیت اعتماد» را به عنوان معیاری برای جایگزینی روایی و پایایی مطرح ساخته‌اند که متشکل از چهار مفهوم جزئی‌تر است: «قابلیت اعتبار» که برای اعتبارپذیری از همان شیوه‌های سه‌وجهی استفاده می‌کنیم، «قابلیت انتقال» یا انتقال‌پذیری به این معنا که محقق شیوه‌های توسعه و توضیف غنی از مجموع داده‌ها داشته باشد و آن به دیگر افرادی که در این زمینه تحقیق می‌کنند، انتقال دهد، «قابلیت تأیید»: محقق طوری در کار خود میان داده‌ها رفت و آمد کند که این داده‌ها و فرآیندها و روش‎‌ها از سوی محقق دیگر تأیید شود و «اطمینان پذیری» به این معنا که محقق از یافته‌های خودش اطمینان داشته باشد.

نکتۀ بعد این است که منابعی که جمع‌آوری می‌کنیم باید از حیث‌های مختلف اعتبار داشته باشند.، به نحوی که یکی از بحث‌های مهم در اعتبار روش فراترکیب همین دسته‌بندی و امتیازدهی منابع و انتخاب آنهاست.

بخش دوم بحث دکتر سیدمصطفی احمدزاده، عضو هیئت علمی گروه قرآن و علوم اجتماعی پژوهشکدۀ اسلام تمدنی اعتبار روش فراترکیب در مطالعات تفسیری بود که هدف از آن پاسخ به سه پرسش اصلی بود: آیا روش فراترکیب، از اعتبار کافی برای پژوهش­های تفسیری برخوردار است؟ آیا این روش با مبانی و اصول تفسیری سازگار است؟ آیا نتایج به دست آمده از این روش، برای پژوهشگر حجیت و مشروعیت دارد؟ ایشان در ابتدای این بخش به دیدگاه برخی از پژوهشگران در رد استفاده از روش‌‎های کیفی و گرنددتئوری در مطالعات تفسیری پرداخته و اظهار داشتند این گروه پارادایم پشتیبان روش‌های کیفی را پارادایم تفسیری می‌دانند که هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی آن با قرآن کریم متفاوت است و از این‌رو نمی‌توان از روش‌های کیفی در مطالعات تفسیری استفاده نمود. نکتۀ مهم این است که پاردایم‌ها میان خود دادوستد دارند و میان آنها مشابهات بسیاری می‌توان یافت، در نتیجه در بخش‌هایی از معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی خود به هم نزدیک هستیم. اگر این اختلاف به حدی باشد که روی روش ما تأثیر بگذارد، حق با مخالفین است. نکتۀ دیگر این است که ما می‌توانیم پارادایم‌ها را بومی‌سازی کنیم مانند کاری که دکتر کافی و دکتر محمدتقی ایمان انجام داده‌اند. در عین اینکه در حوزۀ هستی‌شناسی ممکن است تفاوت‌های جدی با دیگر پارادایم‌های سه‌گانه داشته باشیم، اما در لایه‌های پایین‌تر، یعنی لایه روش و روش‌شناسی متوجه می‌شویم برخی از روش‌ها در برخی از پارادایم‌های رقیب کارایی دارد و از آنها استفاده می‌شود.

برخی دیگر از افراد معتقد هستند فرآیند روش‌های تحلیل کیفی و فراترکیب محل اشکال است و در قرآن اعتبار ندارد. ما برای این کار دلایل قرآنی و روایی و عقلی می‌آوریم. روایتی داریم که «ان کل ما فی العالَم فی القرآن و کل ما فی القرآن بأجمعه فی فاتحه الکتاب، و کل ما فی الفاتحه فی البسمله، و کل ما فی البسمله فی الباء، و أنا النقطه تحت الباء» که براساس آن اگر کل قرآن کریم را کدگذاری کنیم، مقولاتی می‌یابیم که در سورۀ حمد وجود دارد و اگر تمام سورۀ حمد را مقوله‌بندی کنیم، در سه مقولۀ توحید، نبوت و معاد در «بسم‌الله الرحمن الرحیم» وجود دارد. یا در قرآن کریم آیات نخست و پایانی برخی از سوره‌ها، نتیجه‌گیری کل آن سوره است که در بحث‌های تناسب سور استفاده می‌شود که این به نوعی مقوله‌بندی است. حتی عبارات پایانی برخی از آیات قرآن کریم، به نوعی مقوله‌بندی کل آن آیه است. یا آیات غرر مانند آیات سورۀ حدید، آیۀ‌الکرسی و مانند آن برجستگی دارند و بر دیگر آیات سیطره دارند که به نوعی می‌توان گفت مقولات اصلی قرآن کریم در این آیات جمع شده است.

به عنوان مثالی دیگر در روایتی از امام صادق (ع) که کفر در قرآن بر چهار نوع است: کفر الجحود، الکفر بترک ما امرالله، کفر البرائه، کفر النعم و بعد کفر جحود را به دو دستۀ الجحود بالربوبیه، الجحود علی معرفه تقسیم کرده و برای هر یک شواهدی از آیات نیز بیان نموده و دسته‌بندی نموده‌اند. این دقیقاً همان کاری است که ما در روش‌های کیفی انجام می‌دهیم، آیات مربوط به کفر را جمع‌آوری می‌کنیم، کدگذاری و مقوله‌بندی می‌نماییم و بعد به یک دسته‌بندی جدید می‌رسیم.

دلیل سوم ما فرآیند دلیل عقلی است. ذهن انسان، دسته­بندی انبوهی از مفاهیم را در قالب چند دسته، بهتر می­فهمد و عقل راحت­تر می­تواند ارتباط میان چند دسته مفهوم را درک کند. اما ذهن انسان نمی­تواند بین ده­ها مفهوم ارتباط عمیق برقرار کند، از این رو، عقل دسته­بندی مفاهیم را برای درک بهتر ذهن انسان می­پذیرد. نیز عقل، جای دادن مفاهیم خُردتر را در درون یک مفهوم انتزاعی­تر که آینۀ تمام نمایِ آن مفاهیم باشد، می­پذیرد.

دکتر احمدزاده در پایان بحث خود به بیان مثالی از «ضرب و زدن زن» در قرآن کریم براساس روش فراترکیب پرداختند و مراحل آن را به اختصار تبیین نمودند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *