عوامل پیدایش تمدن اسلامی:
در یک نگاه کلی به عوامل پیدایش تمدن اسلامی، میتوان از دو گروه علل و عوامل داخلی و خارجی نام برد:
الف- عوامل داخلی:، منظور از عوامل داخلی آن چیزهایی است که از درون خود اسلام جوشیده، که منبع همه آن ها کتاب و سنت است .میتوانیم از محتوای آموزههای دینی شروع کنیم. چیزی که اسلام به عنوان فرهنگ اسلامی ارائه کرد در دوران خود که پایه اصلی را وحی به وجود آورده بود غنا و جذابیتی در درون داشت. ، وقتی مردم پیام اسلامی را میشنیدند، فوق العاده جذاب بود، این نشان میدهد محتوا از غنای بالایی برخوردار بوده است .
قرآن : نخستین منبع داخلی تمدن سازی در جامعه ی اسلامی بوده که به فشردگی این وجه تمدن سازی از چهارزاویه ترسیم می شود:
زاویه نخست: موقعیت انسان در قرآن:مثلاً در قرآن یکی از بحثهایی که میتوانست مبانی اندیشه تمدنی را نشان دهد، جایگاه انسان و بیان حقوقی که او در قرآن دارد، به عنوان متنی که به این جهان انسان توجه دارد. چون تمدنها غالبا ماهیت این جهانی دارند و تصور این بوده که جامعه دینی نمیتواند با تمدن سازگار باشد زیرا نهایتاً معطوف به آخرت است، اما درمتن قرآن جایگاه ویژهای برای انسان وجود دارد ، کرامت ذاتی انسان و حقوقی چون :و حق حیات ، برابری ، امنیت، آزادی، تصمیمگیری واعمال اراده ،برخورداری ازمواهب طبیعی ، مالکیت، مسکن، حق وطن، پناهندگی، تجارت ، تشکیل خانواده، دانش و شناخت وجز آن . این حقوق از جایگاه مهم انسان در نزد خداوند حکایت دارد و انسان از آن زاویه که در کره خاکی بنیانگذار تمدنها است، قرآن کریم جایگاه او را جایگاه ویژه قرار داده است.
زاویه ی دوم: ویژگی های طبیعت در قرآن : در قرآن از ویژگی هایی چون، برخورداری ازخلقت متعادل واز سازوکار رحمانی (که خودش را میتواند باز تولید کند.) و نشانه قدرت الهی بودن یاد شده است . و دهها موضوع طبیعی با قابلیت اندیشه وری برای انسان مانند ، کوهها و دریاها در قرآن بیان شده که انسان به تفکر در باره آن ها دعوت شده است.این موضوعات می توانسته زمینه نخستین پرسش های علمی در باره طبیعت را بیافریند.
زاویه سوم:رابطه انسان و طبیعت در قرآن :این رابطه در قرآن کریم خلافت انسان است. انسان طبق آیات قرآن کریم جانشین خداوند است و به خاطر دانائی نسبت به آباد کردن زمین مسئولیت دارد. طبیعت با همه گستردگی در تسخیر انسان است.و میدانی گسترده را برای کنش گری های این جهانی او فراهم می سازد.
زاویه ی چهارم: ترسیم عوامل کلی پیشرفت وانحطاط تمدن ها و جوامع بشری در قرآن: موضوع پیشرفت و انحطاط جوامع بشری در قرآن، چه عواملی نشان دهنده پیشرفت جامعه انسانی است و چه عواملی نشان دهنده انحطاط یک جامعه و تمدن است. این که نظام اجتماعی چگونه اصلاح میشود، اتحاد و همبستگی، جایگاه رهبران شایسته، انتخاب مردم، از نشانه های پیشرفت و رهبران ناشایست، رواج پدیدههای اقتصادی حرام، انواع ستمگریهای انسان با خود و با دیگران،نشانه های مهمی از انحطاط جوامع وتمدن های بشری در قرآن هستند.
سنت: اشاره به گفتارها ی تمدنی پیامبر صلی اله علیه و آله، مانند موضوعاتی مثل اهمیت خردورزی، تقسیم دانش به علم ادیان و ابدان، تشویق به کار، توصیه به فهم عمیق و این که معجزه مهم پیامبر معجزه اندیشیدنی است به نام قرآن، ونیز کردارهای تمدنی حضرت مانند یک نظم اجتماعی تازه مبتنی بر شناسایی حقوق همگانی درساخت نظام سیاسی به نام بیعت مردم پیامبر اکرم (ص) که در جهان باستان به این کیفیت وجود نداشته، یک نظام اقتصادی جدید با تعیین قوانین اقتصادی سالم و ناسالم در اندازه یک شهر، تعیین ضوابط جنگ و صلح( از مهمترین موضوعات تمدنها).ایجاد نظام اداری تازه که در شبه جزیره وجود نداشته پیامبر تاسیس نموده، نظام حقوقی و نظام آموزشی تازه را درسیره پیامبر میتوان مشاهده کرد. اینها در شبه جزیره بی سابقه بوده، این که در آن دوره پیامبر از روابط خارجی سخن گفته و عمل کرده، قرارهایی که با دولتهای کوچک محلی در مرزهای شبه جزیره داشته، رعایت حقوق زنان، ایجاد اصول تازه در روابط اجتماعی، تساوی همگانی در برابر قانون، به رسمیت شناختن استقلال داخلی قبایل، احترام به محیط زیست و حقوق حیوانات، مجموعهای است که میتوانیم به عنوان اثرگذاری مبانی اسلامی قرآن و سنت در ایجاد تمدن اسلامی از آن ها یاد کنیم.
تأثیر قرآن وسنت در قلمرو علم وهنر: در حوزه تربیت و آموزش علوم، بعضی از علوم را اسلام بنا کرده است، علوم اسلامی قرائت و تفسیر، پیگیری مسلمانان در علومی مانند ریاضی، نجوم، فلسفه و ادبیات تاثیر داشته، در مقدمه خیلی از کتابهای نجوم حتماً آیهای از قرآن ذکر شده، مثلاً بیرونی در تحقیق ماللهند به کسانی که بیهوده به هندویان حمله میکنند و کسانی که بیهوده به ارسطو حمله میکنند اشاره کرده، میگوید این روش اسلامی نیست، سنت اسلامی این است که ما به دلیل حرف بزنیم، با استناد به این آیه، لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه، به مقدمه کتب مراجعه شود دیدگاهها ملحوظ است. در ساخت طبقهای از دانشوران به نام مفسران، قاریان، محدثان، فقیهان، متکلمان که اینها در تمدن اسلامی نقش داشتند، قرآن و سنت تاثیر داشته، در هنرهای اسلامی خطاطی، تذهیب، منبت کاری و معماری متاثر از فرهنگ اسلامی بوده است.
سادگی آموزه های دینی :، در کنار اینها از سادگی آموزههای دینی باید یاد کرد. تمام احکام اسلامی مشروط به دو شرط دانایی و توانایی یا اصل نفی حرج بوده، لذا ترویج آن برای مردم ساده بوده که در برابر قوانین مثلا دشوار آیین زردشتی بسیار جذاب بوده است.، جامعیت اسلام به این معنا که هم ساحتهای فردی و اجتماعی و هم دنیا و آخرت را در نظر داشته، مجموعه اینها توانسته نگاه جامعی را به ساحتهای وجودی انسان داشته باشد . طبیعی و فطری بودن قوانین اسلامی اینها که با نیازهای فطری انسان ارتباط دارد. اگر مجموعه قوانین اسلامی را به سه بخش اعتقادات و اخلاق و احکام دارد با ساحتهای سه گانه انسان (ساحت عقل، قلب و دل و ساحت کنش و عمل بیرونی،) شناخته شده در حوزه روانشناسی انسان تناسب دارد. سیره عملی مسلمانها هم عامل درونی دیگری بوده بر گسترش اسلام وفرهنگ اسلامی و سرانجام تمدن آن مؤثر بوده اند. در مجموع مسلمانها به صورت نسبی در مقایسه با کسانی که اهل جنگیدن بودند، اگر مقایسه کنیم میشود شواهدی آورد که مسلمانها با خوشرفتاری و پرهیزکاری رفتارهایی از خود نشان دادند که میتوانسته عامل جذب باشد. مثلاً در فتح شهر حمص در شمال سوریه، ابوعبیده جراح بعد از محاصره شهر وقتی کشیش مسیحی میگوید ما جزیه را میپذیریم، میگوید ما هم شما را از شهروندان مسلمان تلقی می کنیم. او پیشاپیش سرانه جزیه سال آینده را پرداخت میکند. در همان زمان پیکی از طرف خالد بن ولید میرسد که باید به او در محاصره شهر دمشق کمک کند، ابوعبیده تمام پولی را گرفته بود مسترد کرده و میگوید ما تعهدی برای حفظ امنیت و رعایت حقوق شما داشتیم و الان نیستیم، دیگر نمیتوانیم آن کار را انجام دهیم.
عوامل خارجی مؤثر بر غنا وتوسعه ی تمدن اسلامی :
کاهش خلأ تمدن های دیگر:در مجموع اسلام توانست نقاط منفی دیگر تمدنها را کاهش دهد، خلاها را پر کند. مثلاً در جزیره العرب اعتقادات خردمندانه کمتر گزارش شده، حداقل در میان اکثریت مردم، یک قانون جامع و اجرائی کمتر دیده شده، اینها را اسلام پوشش داد. مثلا در ایران نظام طبقاتی پذیرفته شده بود، اسلام نظام طبقاتی به آن کیفیت ندارد، چون به ماهیت انسان توجه داشت، به مرزهای ساختگی نژادی، اعتقادی توجهی نداشت. چرا که اسلام دین پر تکلف زرتشتی را با یک دین ساده جایگزین کرد. این قابل بررسی است که چگونه در این اواخر دین زرتشتی فقه پردامنهای داشت. یک متدین زرتشتی اگر میخواست با دین زندگی کند بیچاره میشد. برای کوچکترین کار باید کفاره میداد، قربانی کردن، رابط بین خدا و خلق وجود داشت که همان مغ بود. او باید سرود گاتها را میخواند. اما وقتی اسلام در ایران حاکم شد هیچ کدام از اینها نبود، ضمن این که مشترکات زیادی با آئین زرتشت میدیدم. اعتقاد به مبدا واحد خالق جهان به هر اسمی، اعتقاد به نبوت و معاد، سه اصل اساسی بود اینها سه اصل اساسی بود، ولی آن تکلیفها را نداشت، یک قربانی واجب بیشتر نداشت برای یک بار در عمر، بقیه در نذر اتفاق میافتاد. تعداد کفارهها کم بود. بنابراین ایرانیها آرام آرام احساس میکنند این دین سادهتر است، ضمن این که اعتقادات اصلی را دارند. اینها به گسترش اسلام خیلی کمک کرد
جذب نقاط قوت تمدن های دیگر: اسلام نقاط مثبت تمدنهای دیگر را هم جذب کرد، هرگز نگفت ما همه چیز را به شما خواهیم داد. ماحصل فکر و عقل بشری را که از اسلام انتظار میرفت آنها را اخذ کرد. از یونان فلسفه و نجوم و پزشکی را، از ایران دیوانسالاری و از هند معماری را گرفت. بنابراین نگاه اقتباسی و مثبت به تمدنهای دیگر به فرهنگ وتمدن اسلامی غنا بخشید وبه توسعه ی آن امداد رساند. در بخش اداری هم این اقتباس و تصحیح نظام اداری پیشین اتفاق افتاد. مسلمانها خوب فهمیدند که ایران را نمیتوانند اداره کنند، پس باید از خودشان استفاده کنند، نظام اداری در همه جا تثبیت شد، ساختار به هم نخورد. اصلاحات اندک پیش آمد، مدلی که رسول خدا در مدینه انجام داد، قبایل را به هم نزد، این در کلان تمدن اسلامی هم رقم خورد. از همه کارگزاران قبلی به صورت گسترده استفاده کردند. گفتند اگر مسلمان شوید که بهتر، در غیر این صورت جزیه بدهید ولی پست شما را نمیگیریم. مسلمانها چقدر به تخصص توجه داشتند.
سیر تاریخی توسعه وشکوفایی تمدن اسلامی تا سده چهارم هجری
پس از پیدایش اولیه ی فرهنگ اسلامی و سامان یابی نخستین جلوه های تمدنی آن رخدادهای زیر به ترتیب زمانی در توسعه وشکوفایی تمدن اسلامی نقش ایفا کردند:
۱- گسترش فتوحات وتشکیل جهان اسلام (۱۲-۱۱۴ه.ق)
از سال دوازدهم تا ۱۱۴ هجری طول کشید، مسلمانها در سه قاره آسیا افریقا و جنوب اروپا پیش رفتند و در این سه قاره مرزهای جهان باستان را برداشتند. مرزهای بین ایران و روم برداشته شد. جهان اسلام یک جهان بدون مرز، پر از نژادها و ادیان و زبانهای مختلف تشکیل داد. در این جهان به این گستردگی باید نگاه جهانی داشت، تاسیس حکومت با چه منطقی در این منطقه اتفاق میافتد؟ مساله عجیب این که مسلمانها با این که تعدادشان در برابر ارتشهای مدرن آن روز کم بود، قوای دولت ساسانی و دولت روم، مسلمانها با وجود جمعیت کم و سلاح های معمولیشان پیروز شدند و هنوز هم این یکی از موضوعاتی است که خاور شناسان در باره آن مطلب می نویسند، هنوز هم نقطههای پنهان دارد. این جریان زمینه ارتباطات بیشتر را در این جهان جدید به اسم جهان اسلام، بعد از فتوحات در پایان یک قرن جهان اسلام تاسیس شد. این(جامعه جهانی) صرفاً ایرانی و عرب نبود، ترکیبی از همه اینها بود چون یک کتاب به نام قرآن در همه جا مورد قبول بود و یک سنت نبوی در اکثر یا همه مناطق پذیرفته شده بود و در داخل عرفهای مختلف منطقهای وجود داشت که اسلام با آنها مخالفتی نکرد، به جنگ با آنها نرفت. در همان سده اول تا مسلمانها خودشان به حاکمیت برسند چارهای نداشتند از پیشینیان اقتباس کنند. مشارکتهای عمومی در دانش فراهم شد. مطالعه زندگی نامهها نشان داد ما از همه رقم نژاد مفسر، فیلسوف، پزشک و منجم داریم، اندلسی، ایرانی، عرب مصری و شامی این دستاوردهای مهم فرهنگی ناشی از فتوحات نظامی بوده است.
۲- نهضت ترجمه .(از نیمه ی دوم سده ی اول تا پایان سده سوم هجری )
این نهضت ۱۵۰ سال طول کشیده از عصر اموی ها خالدبن یزید، بخشی از اسناد اداری را در خواست ترجمه داده- منصور عباسی در قرن دوم کتابهای ستاره شناسی از زبان سانسکریت ترجمه شده، سومین عصر ترجمه عصر هارون و مامون که هیات ارسال کردند و نسخه های خطی خریداری کردند، دارالترجمه ها تاسیس شدند، هر سندی که رسید ترجمه کردند. مترجمان بزرگی که بسیاری مسلمان نبودند، ابن مقفع، ثابت بن قره و.. زبانهای یونانی، سریانی، رومی، قبطی، پهلوی، هندی اینها همه ترجمه شده، اوج آن از نیم سده دوم تا پایان سده سوم هجری که نهضت ترجمه به پایان میرسد.
۳- تبدیل کردن زبان عربی به زبان علمی – بین المللی:
علاقه به فراگیری زبان عربی به دلیل دینی در میان نومسلمانان زیاد بود. همه دوست داشتند قرآن بخوانند، باید نماز میخواندند و سوره را یاد می گرفتند. از نیمه دوم قرن اول کم کم زبان دیوانی شروع شد، تا آنجا زبان رومی و پهلوی در مناطق گسترده زبان اصلی اداری بود. از سال ۸۶ به فرمان عبدالملک بن مروان دستور داد دیوانهای اداری اسلامی به عربی تبدیل شود. ایرانیها که زبان عربی را خوب یاد گرفتند پیشگام شدند از زبان پهلوی و دیگر زبانها کار ترجمه را انجام دهند. در مصر قبطیها شورش کردند. بدنبال این اتفاق زبان عربی غنای مفهومی و واژگانی پیدا کرد، چون باید کلمات معادل سازی میشد، مانند مباحث فلسفی، در نهایت جهان اسلام زبان بین المللی پیدا کرد که زبان علم هم شد. اینجا تمدن ظهور میکرد، زبان خودش را بدست آورده بود. هر کسی برای این که کتابش خواننده داشته باشد لازم بود به زبان عربی بنویسد. کم کم ابزار ثبت دانش به دست مسلمانها افتاد.
۴- دستیابی به صنعت تولید کاغذ (از سال ۱۳۴ه.ق)
در ۱۳۴ مسلمانها به کارخانههای چینی در سمرقند دست یافتند. جاحظ در کتابش از این اتفاق گزارش داده است. مسلمانها اینها را نکشتند از آنها خواستند تا کارخانه تولید کاغذ درست کنند. با ورود کاغذ انقلابی اتفاق افتاد، کتاب و کتابخانه بدنبال آن بود.
۵- شور دانش دوستی در سراسر جهان اسلام :
در همه جای جهان اسلام شور دانش دوستی عمومیت یافت همگان عاشق کسب دانش شده بودند . کتاب های پر شماری که حاوی زندگینامه های دانشمندان مسلمان است نشانه ای آشکار از این شور وشوق دانش دوستی بوده است.به عنوان نمونه انساب سمعانی، وقتی زندگی نامهها را ذکر میکند اکثر اینها از روستاها آمدند. در روستاها هم طالبان علم زیاد هستند. در پی این مباحثات و گفت و گوهای علمی رونق یافت. در کتابهای ابوحیان گزارش قرن چهارم را آورده که شب تا صبح مباحثه میکردند. در فلسفه و کلام و پزشکی تا صبح یکی از کتابهای او الامتاع و الموانسه حاصل ۴۰ گزارش شبانه اوست و بعد سفرها برای شنیدن یک حدیث، ابوحاتم رازی میگوید پدرم برای من بازگو کرد میزان راهی را که به شهرهای مختلف برای علم رفتم به هزار فرسخ که رسید، خسته شدم و ۷-۸ ماه با کشتی سفر کردم بعد که به وطنم برگشتم تازه ۱۸ ساله بودم.
۶- نهضت مدرسه سازی در سراسر جهان اسلامی :
در کنار شور وشوق به دانش اندوزی ساختن مدارس هم مورد توجه مسلمانان بود .فراگیری این علاقه در منابع تاریخی چنان گسترده وپر شمار است که می توان از آن به عنوان یک نهضت یاد کرد . مسلمانها عاشق مدرسه سازی بودند. خلفا، نظامیان، کنیزان، همه برای مدرسه سازی اقدام کردند. موقوفه های پر شماری را پشتوانه ی مالی این مدرسه ها قرار دادند . در این مدارس های پر شمار در شرق وغرب جهان اسلام همه ی امکانات تحصیل رایگان واقامت های آسوده و ابزار تحصیل و خدمتکاران آماده خدمت به مسافران علمی تدارک دیده شده بود.
۷- همکاری دانشوران با دولت ها:
از نیمه سده سوم هجری و به دنبال تشکیل حکومت های مستقل ونیمه مستقل حضور دانشوران در رده های عالی حکومتی اوج گرفت . شخصیت های چون صاحب بن عباد ، ابوالفضل بیهقی ، خواجه نظام الملک طوسی و خواجه نصیر الدین طوسی با قبول مناصب اداری مهم توانستند تأثیر مهمی در جریان رشد دانش و مراکز علمی و کتابخانه ها داشته باشند . خواجه نظام الملک نظامیهها را درست کرد و خواجه نصیرالدین طوسی، صاحب بن عباد و دیگران توانستند امیرانی را که برخی حتی فهم نوشتن نداشتند اینها را توجیه کردند مبالغی برای ساخت مدرسه و موقوفه گرفتند. بعد از این سده زبان عربی به زبان اداری تبدیل شد.
۸- برقراری امنیت ورشد اقتصادی در جهان اسلام :
در حوزه اقتصادی امنیت سفرهای تجاری در جهان اسلام زیاد شد. یک نفر از نیشابور حرکت میکرد و در اندلس میتوانست کالاهای خودش را معامله کند. مرز وجود نداشت، هم از راه دریا و هم خشکی سفر میکردند. مشاغل گوناگون و شهرهای بزرگ و آباد گسترش پیدا کرد، راههای ارتباطی توسعه پیدا کرد.
۹- رونق رقابت های تمدنی در میان دولت های اسلامی و خلافت در جهان اسلام :
عوامل سیاسی- در تمدنها رقابتها خیلی مهم است، در تمدن اسلامی رقابت داخلی وجود داشت تا به شکوفائی برسد. گروههای رقیب سیاسی پذیرفته شده بودند. البته در دوره اول سعی کردند هم دیگر را از بین ببرند، اختلافاتی بین امویان و علویان بود، اما هیچ کدام موفق نشدند. از سده چهارم به بعد وجود هم را به رسمیت شناختند، علویان شاخه خلافت فاطمی را درست کردند، شیعیان امامی در بغداد به رسمیت رسیدند، امویان در اندلس حکومت درست کردند. آن منازعه جنبه تمدنی به خود گرفت، دیگر در صدد نابودی هم نبودند. از قرن چهارم این فضا امارتها را به وجود آورد، خلافت عباسی، خلافت فاطمی، نکته دوم این که این نظام سیاسی اداری نامتمرکز از سده سوم پذیرفته شد. هم نظام حکومت پیبرد که نمیتواند این خلافت را که در سه قاره گسترده شده را با یک سیستم اداره کند. بنابراین دولتهای محلی با اذن یا بدون اذن خلیفه مستقل میشدند، یک پرچم میفرستادند که خلافت را قبول کنید و سالیانه یک خراج هم پرداخت کنید دیگر در امور داخلیشان کاملاً مستقل بودند. این امارتهای کوچک و بزرگ هم زمان در قلمرو خلافت شکل گرفت. یک نظام متمرکز کلی را در نظر بگیرید، این تکثر در کنار وحدت بود. همه اینها معمولاً خلافت را قبول داشتند، خصوصا خلافت عباسی را، آن نقطه وحدت بود، اما در امور داخلی مستقل بودند. بعد از این اتفاق کم کم این امیر نشینها علاوه بر جنگ در علم هم رقیب یکدیگر شدند. هر شهری سعی میکرد بهترین دانشمندان را داشته باشد. اگر در بخارا ابن سینا از اقبال لازم برخوردار نبود به شهرهای دیگر مراجعت میکرد، در آنجا هم حرمت داشت از موقوفهها میتوانست استفاده کند. چنین فضایی که به قرن چهارم رسید دوره شکوفائی است. از این جا به بعد که نهضت ترجمه تمام شده هنگام ابداع مسلمانها است که در علوم مختلف هم به نقد میراث قبل از خودشان پرداختند وهم ابداع مسائل جدید.
بدون دیدگاه