در روزگار ما به سبب حضور جدی فقه شیعه در عرصۀ حکومت، توجه به مصلحت بیش از پیش ضرورت یافته است. این نوشتار در زمرهی پژوهشهای بنیادی در گستره فلسفه فقه به شمار می آید و بر آن است تا از راه نظریهپردازیهای نو و موشکافانه به پرسمانهای نوپیدا پاسخ گفته و با نگرشی نوین، راهکارهایی کارآمد و سازگار با موازین اسلام ناب را ارایه داده و چالشهای فراروی پژوهشگران، نظریه پردازان و دولتمردان نظامِ اسلامی را در این عرصه از میان بردارد.
این نوشتار با چنین رویکردی پیرامون مفهوم «مصلحت»، دست به کاوش زده و به منظور روشنسازی قلمروی مفهومی و جایگاه مناسب آن در دانش فقه، ضمن ارائه دستهبندیهای گوناگون، آن را به عنوان یکی از مصادرِ تشریع اسلامی مطرح و به نقش ارزشمند آن در استنباط احکام، تصریح؛ و پیوند تنگاتنگ آن را با عرف نمایانده است. همچنین با ارائه شماری از موارد استناد به عرف در فقه شیعه و سنّی در مسیر ایجاد وفاق میان آنها گام برداشته و با این حال تلاش دارد که در ورطه هولناک اجتهاد به رأی و سکولاریزم دینی نیافتد و در نهایت با برشمردن چالشهای فراروی نهادینه شدن «مصلحت» به عنوان مصدر استنباط حکم، در صدد ارائه راهکارهایی برای شناخت ملاک مصلحت و مرجع تشخیص دهنده آن برآمده است.